بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرین.
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما روزهداران، شما بندگان خدا، شما سحرخیزان، سخن پیرامون دغدغههای پیامبر، دلمشغولیهای پیغمبر، نگرانیهای پیغمبر، در رابطه با امتش بود، ما روایت دوم را در جلسه قبل شروع کردیم و گفتیم یکی از دغدغههای جدی نبی مکرم اسلام که در رابطه با امت اسلامی دارد، مسئله کسب حرام است، نبی گرامی اسلام فرمود: « إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ»[1] این کسبهای حرام برای پیغمبر خیلی آزاردهنده است. در جامعه ما هم متاسفانه خیلیها مبتلا به همین درآمدها و کسبهای حرام شدهاند. کم فروشی میکنیم، پنیر چند گرمی را خیلی کمتر از آن میفروشیم، روغن استانداردی که باید آنگونه فروخته بشود با تقلب به شکل دیگری میفروشیم. دچار گران فروشی شدهایم، در ماه مبارک رمضان انسان روزهدار به ما مراجعه میکند برای خرید جنس، چند برابر جنس را به او غالب میکنیم، جنس خوب و بد را با هم مخلوط میکنیم. چای درجه یک را با چای نازل و قیمت پایین مخلوط میکنیم و به عنوان چای درجه یک به مشتری میفروشیم. خوب به چه قیمت؟ میخواهیم چکار کنیم؟ به کجا برسیم؟ توجه نداریم که با این کارها دیگر بک یا الله پاسخ نمیدهد، بک یا محمد پاسخ نمیدهد، این بک یا الله جایی پاسخ میدهد که اینگونه مقدمات را ایجاد نکرده باشیم، این مقدمات کمر عبادت را میشکند، پایههای اصلی عبادت را لرزان میکند، بنابراین انتظار قبولی اعمالمان را نداشته باشیم. خیلی دقت کنیم، این فرصتها، فرصتهای طلایی است؛ واقعاً کار و کسبمان و زندگیمان را بازدید مجدد کنیم، آیا ما با خدا روراست هستیم؟ با مردم و با مخلوق خدا به خوبی عمل میکنیم؟ در روایتی از پیامبر دیدم که فرموده بودند: «التّاجر الصّدوق الأمين مع النّبيّين و الصّدّيقين و الشّهداء »[2] بازرگان صادق و امین با انبیاء و ائمه و شهداء محشور میشود، یعنی بازرگان لازم نیست حتماً نماز شب آنچنانی بخواند، همینکه کار و کسبش بوی صداقت و امانت بدهد، فردای قیامت با اولیای الهی و شهداء محشور میشود. سوالی که مطرح میشود این است که چرا عدهای دنبال کسب حرام میروند؟ چند عامل برای رفتن به دنبال کسب حرام است:
اولین عامل، جهل و نادانی است، متاسفانه مردم ما از مراکز دینی روز به روز فاصله میگیرند، حالا جز عدهای که پایبند هستند، رویشها هم کم نیست، اما عدهای حقیقتاً اینگونه نیست، در همه شهرهای ایران قبلاً اینگونه بود، وقت اذان که میشد کرکره مغازهها پایین میآمد و مردم به سمت مساجد میرفتند؛ در گذشته اینگونه بود که مغازهدار قبل از اینکه وارد کسب و کار بشود اول به آن مدرسه علمیه کنار بازار و مغازه میرفت و مسائل حلال و حرام کسب را یاد میگرفت و بعد میآمد مغازه و جنس میفروخت. الان گاهی مردم ما احساس میکنیم که بیگانه هستند و کاری ندارند که این شغلی که من الان دارم انجام میدهم، بخصوص این شغلهای جدیدی که ایجاد شده و درگذشته نبوده، این کاری که من انجام میدهم، این معاملهای که من دارم انجام میدهم، آیا حلال است یا حرام؟ بنابراین اولین ریشه برمیگردد به مسئله ناآگاهی. این شرکتهای هرمی که راه افتاده و هر روز یک مشکلی را در جامعه ما درست میکند و عدهای هم در این باتلاق گرفتار میشوند، بعد میلیاردها از جیب مردم گرفته میشود و خورده و برده میشود؛ خوب اگر مردم ما آشنا با مسائل شرعی و حرام و حلال بودند که در این شرکتها غرق نمیشدند، لذا یکی از راههای مهم برای اینکه مبتلا نشویم به کسب حرام، آگاهی است، آشنایی است با احکام الهی، صنوف مختلف بازار هر کدام، زرگرها، پارچه فروشها و شیرینیفروشها و شغلهای دیگری که در جامعه وجود دارد اینها هر کدام بررسی کنند ببینند متناسب با شغلشان احکام دینی چه هست؟ آن احکام دینی را بروند یاد بگیرند که بدون دغدغه معامله انجام بدهند، جنس بخرند و بفروشند ومشکلی در زندگیشان پیش نیاید و دغدغه پیغمبر را با رفتن سراغ مسائل شرعی برطرف کنند. خدای متعال به ما عنایت و لطف کند که انشاءالله بتوانیم در مسیر دینداری قرار بگیریم، انشاءالله.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.