وجوب ازاله نجاست از موضع سجده92/07/07

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسه                 تاریخ:7مهر 1392

موضوع جزئی:وجوب ازاله نجاست از موضع سجده مصادف با: 23ذی‏القعده1434سال:پنجم جلسه:7

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

وجوب ازاله نجاست از موضع سجده:

مرحوم سید (ره) می‏فرماید: «و يشترط في صحة الصلاة أيضا إزالتها عن موضع السجود دون المَواضع الأُخر فلا بأس بنجاستها إلا إذا كانت مسرية إلى بدنه أو لباسه»[1]؛ ایشان در این فرع می‏فرماید: یکی دیگر از شرائط صحت نماز این است که موضع سجده (جبهه) هم باید پاک و عاری از نجاست باشد اما لازم نیست مواضع دیگر هم پاک باشد مگر در صورتی که نجاستی که در سایر مواضع وجود داشته باشد مسریه باشد که به بدن یا لباس نمازگزار سرایت کند.

دلیل:

دلیل اول: اجماع

بعضی مانند محقق در کتاب معتبر از بعضی از بزرگان مطلبی را نقل کرده که توهم شده جناب محقق و بزرگانی که از آنها نقل کرده نظرشان این است که ازاله نجاست حتی نسبت به موضع سجده که پیشانی هم باشد لازم نیست، یعنی همان طور که مرحوم سید (ره) در مورد مواضع دیگر فرمود ازاله نجاست لازم نیست مگر اینکه نجاستِ مسریه باشد، از کلام مرحوم محقق در تعبیری که مرحوم راوندی و بزرگان دیگر نقل کرده‏اند این معنی استفاده می‏شود. ایشان از ابن حمزه و راوندی مطلبی نقل کرده مبنی بر این که فرموده جایز است سجده بر زمین، بوریا و حصیرِ متنجِّسِ به بول در جایی که نجاست آن با خورشید خشک شده باشد، یعنی زمین، بوریا یا حصیری که متنجِّس به نجاست بول شده، اگر خورشید بر آن تابید و نجاست خشک شد سجده بر آن زمین، بوریا و حصیر اشکالی ندارد، خود محقق هم این کلام را پذیرفته با اینکه از سایر کلمات این بزرگان استفاده می‏شود که خورشید از مطهِّرات نیست اما در عین حال که معتقدند خورشید از مطهِّرات نیست گفته‏اند اگر جایی به وسیله بول نجس شد و خورشید بر آن تابید و خشک شد سجده بر آن اشکال ندارد و این دلالت می‏کند بر اینکه سجده بر متنجِّس جایز است و این در مقابل اجماعی است که عرض کردیم ازاله نجاست از مواضع سجود، واجب است. حال باید ببینیم این دو چگونه با هم جمع می‏شود؟

به نظر می‏رسد درست نیست که ما بخواهیم به محقق، ابن حمزه، راوندی و امثال آنها نسبت دهیم که اینها قائل‏اند به اینکه سجده بر جایی که نجس است اشکال ندارد؛ زیرا محقق و غیر او سجده را بر متنجِّس جایز نمی‏دانند.

نکته‏ای که می‏توان گفت این است که آنها معتقدند جای نجسی که به وسیله خورشید خشک شود از طرف شارع مورد عفو قرار گرفته، یعنی در عین حال که آن موضع نجس است ولی استثناءً اگر به وسیله خورشید خشک شود از ناحیه شارع مورد عفو قرار گرفته است، درست است که خورشید از مطهِّرات نیست ولی این مورد از باب عفو از طرف شارع است لذا سجده بر آن صحیح است لذا از این کلام نمی‏توان نتیجه گرفت که این بزرگان قائل‏اند سجده بر هر چیز نجسی جایز است، بنابراین اصل این کلام که گفته شود محقق، راوندی و امثال آنها در مقابل اجماع موضع گرفته و گفته‏اند اشکالی ندارد مواضع سجده نجس باشد، صحیح نیست چون محقق و سایرین هم ازاله نجاست از مواضع سجده را لازم می‏دانند لکن اینها معتقدند در جایی که نجاست به وسیله خورشید خشک شود از ناحیه شارع مورد عفو قرار گرفته و استثناء شده است در عین حال که نجس است.

دلیل دوم: روایات

روایت اول:عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ، أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ؟ فَقَالَ: إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ»[2]؛ زراره می‏گوید از امام باقر (ع) درباره بولی سؤالی کردم که روی سطحی قرار گرفته یا در مکانی که در آنجا نماز گزارده می‏شود واقع شده؟ حضرت (ع) فرمودند: اگر خورشید آن مکانی که بول بر آن واقع شده را خشک کرد می‏توانی در آنجا نماز بخوانی و محکوم به طهارت است. عبارت«فهو طاهرٌ» حاکی از این است که خورشید هم یکی از مطهرات است. لذا با مبنای محقق و امثال ایشان که خورشید را از مطهرات نمی‏دانند نمی‏سازد لذا خشک شدن محل نجاست به وسیله خورشید را استثناء از طرف شارع و عفو از ناحیه شارع تلقی کردند.

بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقای حکیم بر استدلال به روایت فوق اشکال کرده و فرموده:با توجه به عبارت «أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ» که در روایت آمده سؤال از مکانی است که در آنجا نماز خوانده می‏شود و موضع سجده «یصلی فیه» نیست بلکه «یصلی علیه» است؛ یعنی سجده بر زمین است نه در زمین لذا استدلال به این روایت تمام نیست و این روایت شامل ما نحن فیه نمی‏شود.

ما معتقدیم پاسخ امام (ع) که فرمودند: «فصلِّ علیه» و نفرمودند: «یصلی فیه» مربوط به موضع سجده است، یعنی امام (ع) به مورد سؤال توجه داشته‏اند لذا فرموده‏اند: بر مکانی که به وسیله بول نجس شده و سپس با تابش خورشید خشک شده می‏توان سجده کرد. بنابراین اشکال مرحوم حکیم وارد نیست. چون پاسخ امام (ع) مربوط به موضع سجده است نه مکان نمازگزار و ما برای استدلال به پاسخ امام (ع) استناد می‏کنیم نه سؤال سائل. بنابراین پاسخ امام (ع) که فرمودند: «فصلِّ علیه» دال بر طهارت موضع سجده است که به وسیله بول نجس و سپس با تابش خورشید خشک شده است و اشکال مرحوم حکیم وارد نیست.

روایت دوم:عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ ع) إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[3]؛ حسن بن محبوب می‏گوید: از امام رضا (ع) از گچی سؤال کردم که به وسیله عذره و استخوان‏های حیوانات مرده بر روی آن آتش بر افروخته شده و این گچ به وسیله این آتش پخته می‏شود، سپس با این گچ محل سجده را گچ‏کاری و سفیدکاری می‏کنند، آیا می‏شود بر آن مکان سجده کرد؟ حضرت (ع) برای من با خط مبارک خود نوشتند: آب و آتش این گچ را پاک کرده‏اند.

تقریب استدلال به این روایت بر اینکه موضع سجده نباید نجس باشد پاسخ امام (ع) است که فرمودند: «ان الماء و النار قد طهّراه»، یعنی امام (ع) هم به این مطلب توجه داشته‏اند که منظور سائل از این سؤال این بوده چون بر شیء نجس نمی‏شود سجده کرد و چون عذره و استخوان مرده از حیوانات روی این گچ ریخته شده نجس شده و سؤال او این است که چگونه بعد از اینکه به وسیله این گچ موضع سجده سفیدکاری شده،‏ می‏توان بر آن موضع سجده کرد؟ امام (ع) هم در پاسخ او فرموده‏اند: «ان الماء و النار قد طهراه»؛ یعنی نگران نجاست گچ نباش چون به وسیله آب و آتش پاک شده است. بنابراین امام (ع) هم آنچه در ذهن سائل بوده را تقریر نموده، یعنی موضع سجده باید پاک باشد ولی در اینجا نجاست گچ به وسیله آب و آتش برطرف شده است. پس این هم مؤیدی است بر اینکه موضع نجاست باید پاک باشد و در جایی هم که مثل مورد مذکور در روایت شبهه وجود داشته باشد امام (ع) با پاسخی که می‏دهند شبهه را بر طرف می‏کنند.

لذا تقریب استدلال به روایت در اعتبار طهارت نسبت به موضع سجده این است که سائل معتقد بوده جای سجده باید پاک باشد و نجاست مانع از سجده است و لذا این سؤال را مطرح کرده و به نظرش رسیده که گچ با این نحوه پخته شدن عنوان نجاست پیدا کرده و لذا موقعی که زمین و موضع سجده را با آن گچ سفیدکاری کرده‏اند نمی‏توان بر آن سجده کرد اما امام (ع) با بیان کوتاه خود این دغدغه را بر طرف نموده و فرموده‏اند: در این مورد جای نگرانی نیست چون نجاست گچ به وسیله آب و آتش برطرف شده است.

فقه الحدیث روایت فوق:

سؤالی که در اینجا مطرح است بحث فقه الحدیث؛ یعنی فهم الحدیث است و آن اینکه بعد از اینکه گچ با عذره و استخوان‏های حیوانات مرده ملاقات کرد این گچ نجس می‏شود؛ چون فرض این است که با ریختن آنها روی گچ و آتش گرفتن آنها گچ پخته می‏شود، حال سؤال این است که چگونه گچی که به وسیله عذره و استخوان حیوان مرده، نجس شده به وسیله آب و آتش پاک می‏شود؟ بخصوص که استخوان دارای مغز است و در آن روغن وجود دارد و چربی از آن خارج می‏شود؟

در اینجا چند پاسخ مطرح می‏شود:

پاسخ اول:

تقریری که در صحیح مطرح شده دلیل بر این است که طهارت نسبت به موضع سجده شرط است و همین برای اثبات مدعای ما کافی است اما اینکه گچ چگونه پاک می‏شود و کیفیت طهارت گچ به وسیله آب و آتش چگونه است لطمه‏ای به اصل استدلال ما وارد نمی‏کند.

 

 

پاسخ دوم:

اینکه امام (ع) فرمودند: آب و آتش نجاست گچ را بر طرف می‏کنند به خاطر این است که آتش موجب طهارت عذره و عظام می‏شود به وسیله استحاله، چون وقتی عذره و عظام آتش می‏گیرند تبدیل به خاکستر می‏شوند و استحاله هم یکی از مطهرات است. اما اینکه آب پاک کننده نجاست این گچ است- طبق آنچه ما سابقاً گفتیم که در شستن شیء نجس تعدد معتبر نیست و اصل یک مرتبه شستن است و تعدد دلیل می‏خواهد- به خاطر این است که با یک بار آب ریختن روی چنین گچی آن گچ پاک می‏شود.

تنها مسئله‏ای که باقی می‏ماند «ماءُ الغساله» است که عده‏ای معتقدند پاک و عده دیگر معتقدند نجس است و باید از شیء نجس جدا شود تا با یک بار آب ریختن پاک شود، حال در مورد آبی که روی گچ نجس ریخته می‏شود سؤال این است که تکلیف «ماء الغساله» چه می‏شود؟ بسیاری از بزرگان گفته‏اند «ماء الغساله» در مورد گچ مشکلی ایجاد نمی‏کند چون گچ حکم زمین سست را دارد که زمانی که زمین سست که نجس شده به وسیله آب پاک می‏شود «ماء الغساله» آن جدا نمی‏شود بلکه جذب خود زمین می‏شود و همان گونه که در مورد زمین سست به طهارت آن حکم کرده و شرط نشده که «ماء الغساله» حتماً باید جدا شود در اینجا هم یک بار شستن گچ را کافی و انفصال «ماء الغساله» معتبر نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

[2]. وسائل الشیعة، ج3، ص451، کتاب الطهارة، باب29 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[3]. همان، ج3، ص527، کتاب الطهارة، باب 81 من ابواب النجاسات، حدیث1.

Please publish modules in offcanvas position.