کفایی بودن وجوب ازاله نجاست از مسجد92/08/04

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                                  تاریخ: 4 آبان 1392

موضوع جزئی: احکام المسجد- کفایی بودن وجوب ازاله نجاست از مسجد     

                  مصادف با: 20 ذی‏الحجه1434

سال: پنجم                                                                                                                          جلسه: 18

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله 245: «إذا رأى نجاسة في المسجد و قد دخل وقت الصلاة يجب المبادرة إلى إزالتها ‌مقدما على الصلاة مع سعة وقتها و مع الضيق قَدَّمها و لو ترك الإزالة مع السعة و اشتغل بالصلاة عصى لترك الإزالة لكن في بطلان صلاته إشكال و الأقوى الصحة هذا إذا أمكنه الإزالة و أما مع عدم قدرته مطلقا أو في ذلك الوقت فلا إشكال في صحة صلاته و لا فرق في الإشكال في الصورة الأولى بين أن يصلي في ذلك المسجد أو في مسجد آخر و إذا اشتغل غيره بالإزالة لا مانع من مبادرته إلى الصلاة قبل تحقق الإزالة.»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر شخصی وارد مسجد شد و نجاستی را در مسجد مشاهده کرد و وقت نماز هم داخل شده بود، در این صورت واجب است شخص نجاست را از مسجد بر طرف کند و ازاله نجاست را بر نماز مقدم بدارد، فرقی هم نمی‏کند نمازش را در همان مسجد بخواند یا در مسجد دیگری- نمی‏توان گفت اگر وقت وسعت داشته باشد و ازاله را ترک کرد می‏تواند نمازش را در مسجد دیگری بخواند- ولی اگر وقت نماز تنگ باشد باید نماز را مقدم بدارد، حال اگر وقت نماز وسعت داشته باشد ولی شخص ازاله نجاست را ترک کند و مشغول نماز شود معصیت کرده؛ چون ازاله نجاست از مسجد را ترک کرده لکن در بطلان نمازش اشکال است و اقوی صحت نماز است. اما اگر انسان قدرت بر ازاله نجاست نداشت مطلقا (چه در آن زمان و چه در زمان‏های دیگر) یا در آن زمان که وارد مسجد شده قدرت بر ازاله نجاست نداشت در این صورت هم اگر ازاله را ترک کرد و نماز خواند، نمازش صحیح است. اگر شخص دیگری مشغول ازاله نجاست از مسجد شد شخصی که وارد مسجد شده می‏توان نمازش را بخواند و اشکالی هم متوجه آن نماز نمی‏شود.

گفتیم این مسئله دارای فروعی است:

فرع اول: اگر وقت نماز موسع باشد ازاله نجاست از مسجد بر نماز مقدم می‏شود؛ زیرا تزاحم بین دو حکم وجود دارد و وجوب ازاله نسبت به نماز دارای اهمیت است یا لا أقل محتمل الاهمیة است، علت تزاحم این است که هر دو دارای ملاک هستند؛ یعنی هم وجوب ازاله ملاک دارد، هم وجوب نماز و به مجرد مزاحمت این ملاک از بین نمی‏رود اما در عین حال ازاله نجاست دارای اهمیت است چون ازاله واجب فوری است و نماز واجب موسع و مسلم است واجب موسع نمی‏تواند مزاحمتی با واجب مضیق و فوری پیدا کند.   

سؤال: در فرضی که وقت نماز موسع باشد ازاله نجاست از مسجد به عنوان یک واجب فوری باید بر نماز مقدم شود حال سؤال این است که اگر کسی ازاله نجاست را ترک کرد و مشغول نماز خواندن شد، آیا نمازش صحیح است یا نه؟

پاسخ: نظر مرحوم سید (ره) اجمالاً این بود که چنین شخصی مرتکب معصیت شده چون یک واجب فوری مضیّق (ازاله نجاست) را ترک کرده و مشغول نماز خواندن شده است- فرقی نمی‏کند نماز را در همان مسجدی که نجس است بخواند یا در مسجد دیگر- ولی اقوی این است که نمازش صحیح است؛ یعنی در عین حال که چنین شخصی مرتکب معصیت شده ولی نمازش صحیح است، حال باید ببینیم این صحت چگونه ثابت می‏شود:

راه حل اول:

اولین راهی که برای صحت این نماز مطرح شده این است که ما در اینجا دو امر داریم و این دو امر در طول هم هستند؛ یکی امر مطلق است و دیگری امر مشروط و امر مشروط در طول امر مطلق است و معنای ترتب که در اصول مطرح می‏شود این است که ما دو امر طولی داریم که یکی به عنوان امر مطلق و دیگری امر مشروط می‏باشد، تصویر ترتب در ما نحن فیه به این نحو است که مولی می‏گوید: «ازل النجاسة عن المسجد و ان عصیت فأقم الصلاة»؛ یعنی اگر امر به اهم را که ازاله نجاست باشد اتیان نکردی امر دیگری که در اینجا وجود دارد احیاء می‏شود و آن امر به نماز است.

به تعبیر روشن‏تر شیخ بهایی و بزرگان دیگری می‏گویند چون ما در عبادت نیاز به امر داریم در اینجا امر به عبادت را از راه ترتب درست می‏کنیم و می‏گوییم امر به ازاله نجاست امر مطلق است و دیگری امر به صلاة است که مشروط به این است که اگر انسان ازاله را ترک کرد باید نمازش را بخواند و این دو امر در طول هم و بر هم مترتب هستند.

اشکال مرحوم آخوند بر ترتب:

ایشان می‏فرماید: ترتب در جایی مطرح می‏شود که دو امر متوجه انسان شده و در طول هم باشند و او قدرت انجام یک امر را بیشتر نداشته باشد که معنایش این است که از ابتدا هر دو امر متوجه انسان بوده لکن چون یکی از آن دو را بیشتر نمی‏تواند انجام دهد در این صورت اگر یکی را نتوانست انجام دهد باید دیگری را انجام دهد اما در مثل ما نحن فیه اصلاً ترتبی در کار نیست؛ چون ترتب در جایی است که امر به اهم و مهم در طول هم باشند و امر به اهم ساقط شده باشد تا امر به مهم متوجه انسان شود ولی در ما نحن فیه که انسان قدرت بر انجام اهم (ازاله نجاست) را دارد امر به اهم ساقط نشده تا امر به مهم احیاء شود؛ زیرا امر با یکی از این سه فرض ساقط می‏شود؛ یا باید انسان امر را اتیان کند تا ساقط شود، یا اینکه موضوع تکلیف منتفی شود تا امر ساقط شود مثلاً دفن میت متوجه انسان شود ولی سیل بیاید و میت را با خود ببرد که در این صورت موضوع تکلیف منتفی شده است و یا اینکه واقعاً عصیان تحقق پیدا کند، در ما نحن فیه نه امر به ازاله اتیان شده تا گفته شود ساقط شده و نه موضوع تکلیف از بین رفته، عصیان هم در کار نیست چون عصیان به عنوان شرط متأخر است یعنی عصیان زمانی تحقق پیدا می‏کند که انسان مشغول نماز خواندن شود لذا قبل از اشتغال به نماز عصیانی نبوده بلکه بعد از خواندن نماز عصیان تحقق پیدا می‏کند، پس این گونه نبوده که قبل از نماز خواندن عصیان محقق شده باشد تا گفته شود امر به ازاله ساقط شده و امر به نماز احیاء می‏شود. پس در جایی که امر به اهم (وجوب ازاله نجاست) وجود دارد امر به مهم (نماز خواندن) نیست ولی در ظرفی که شما می‏خواهید امر به صلاة درست کنید امر به ازاله هم در کنار آن هست و اگر شما ازاله نجاست را رها کنید و مشغول نماز شوید؛ معنایش این است در کنار امر دوم امر اول هم باقی باشد و این یعنی این که مولی امر به ضدین کرده باشد، از یک طرف امر به ازاله کرده و از طرف دیگر امر به صلاة و اینجا طولیت بین امر به ازاله و امر به صلاة در کار نیست تا مسئله ترتب مطرح شود بلکه اینجا امر به ازاله نجاست و امر به صلاة در عرض هم هستند.

راه حل دوم:

مرحوم آخوند می‏فرماید: از از باب وجود ملاک مشکل حل می‏شود، به این معنی که واجب نیاز به امر ندارد بلکه صرف محبوبیت و مطلوبیت آن نزد مولی، برای تحققش در خارج کفایت می‏کند و نیازی به امر ندارد، پس در ما نحن فیه امر به ازاله متوجه انسان شده ولی عصیان کرده و آن را ترک نموده و نمازش را می‏خواند در حالی که امری به نماز تعلق نگرفته چون فرض این است که امر به ازاله نجاست از مسجد تعلق گرفته، مرحوم آخوند می‏فرماید درست است که امر به نماز تعلق نگرفته و امری نیست ولی ملاک برای عبادیت وجود دارد و آن ملاک، مطلوبیت و محبوبیت نزد مولی است لذا اگر نماز با این ملاک خوانده شود نیازی به امر نیست و آن نماز صحیح خواهد بود.

اشکال مرحوم آقای خویی به مرحوم آخوند:

ایشان می‏فرماید: محبوبیت و مطلوبیت معلول امر است و به وسلیه امر مولی است که ما محبوبیت و مطلوبیت را کشف می‏کنیم؛ یعنی هر جا مولی به چیزی امر کند می‏فهمیم آن چیز مطلوب مولاست و در اینجا که خود شما می‏گویید امر متوجه ازاله نجاست است و اصلاً امری متوجه نماز نیست مطلوبیت و محبوبیت نماز از کجا بدست می‏آید، پس به صرف ملاک محبوبیت و مطلوبیت نمی‏توان گفت نمازی که خوانده شده صحیح است.

راه حل سوم:

راه سوم- مرحوم آخوند و بسیاری از بزرگان دیگر این راه را پذیرفته‏اند، ما هم همین راه را برگزیده‏ایم- این است که بگوییم در باب نماز امر به طبیعی صلاة که جامع است تعلق پیدا کرده نه امر به صلاة خارجی مضاد با ازاله نجاست تا گفته شود حال که امر به ازاله نجاست وجود دارد امر به نماز تعلق نگرفته، پس امر به طبیعت صلاة تعلق گرفته لکن یک مصداق از مصادیق آن صلاة جامع که مزاحم با ازاله نجاست است کنار گذاشته می‏شود ولی سایر مصادیق آن امر جامع که به طبیعت صلاة تعلق گرفته بود به قوت خود باقی است بنابراین اگر انسان ازاله نجاست را ترک کند و نماز بخواند، امر به طبیعی صلاة را اتیان کرده است، لذا نمازش صحیح می‏باشد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص85.

Please publish modules in offcanvas position.