کفایی بودن وجوب ازاله نجاست از مسجد92/08/05

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                                  تاریخ: 5 آبان 1392

موضوع جزئی: احکام المسجد- کفایی بودن وجوب ازاله نجاست از مسجد            

           مصادف با: 21 ذی‏الحجه1434

سال: پنجم                                                                                                                          جلسه: 19

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در مسئله 245 بود، عرض کردیم در این مسئله چهار فرع وجود دارد؛ فرع اول این بود که ازاله نجاست از مسجد در فرضی که وقت نماز موسع باشد بر نماز مقدم می‏شود. سؤالی مطرح شد مبنی بر اینکه اگر شخص ازاله را ترک کرد و مشغول خواندن نماز شود نمازش صحیح است یا نه؟ در پاسخ گفتیم سه راه حل مطرح شده بود؛ راه حل اول ترتب بود به این نحو که اگر امر به ازاله نجاست اتیان نشد امر به نماز که مترتب بر آن و در طول آن است اتیان می‏شود و نمازی که شخص می‏خواند، صحیح است، راه حل دوم وجود ملاک بود به این معنی که واجب نیاز به امر ندارد بلکه صرف محبوبیت و مطلوبیت نماز نزد مولی، برای تحقق آن در خارج کفایت می‏کند و نیازی به امر ندارد، پس در ما نحن فیه امر به ازاله متوجه انسان شده ولی عصیان کرده و آن را ترک نموده و نمازش را می‏خواند در حالی که امری به نماز تعلق نگرفته چون فرض این است که امر به ازاله نجاست از مسجد تعلق گرفته ولی خواند نماز نزد مولی محبوب و مطلوب است لذا نمازی که خوانده صحیح می‏باشد، راه حل سوم این بود که امر به طبیعت صلاة تعلق گرفته در نتیجه اگر چه یک مصداق از مصادیق آن با ازاله نجاست تزاحم پیدا کرده ولی سایر مصادیق آن مشکلی ندارد.

فرع دوم:

اگر وقت نماز مضیّق باشد؛ یعنی مثلاً انسان زمانی وارد مسجد شود که به اندازه نماز خواندن وقت داشته باشد در این صورت نماز بر ازاله نجاست مقدم داشته می‏شود؛ چون فرض این است که هم وجوب ازاله فوری و مضیق است هم وجوب نماز ولی نماز اهم از ازاله است چون نماز عمود دین و معراج مؤمن است و آن گونه که در بعضی از روایات وارد شده: «الصلاة لا تترك بحال»[1]؛ نماز در هیچ حالی ترک نمی‏شود لذا اگر انسان در تنگی وقت مشغول ازاله نجاست شود لازمه آن ترک نماز است در حالی که طبق مضمون روایات نماز در هیچ حالی ترک نمی‏شود.

فرع سوم:

اگر انسان قدرت بر ازاله نجاست نداشت مطلقا (چه در آن زمان و چه در زمان‏های دیگر) یا در آن زمان که وارد مسجد می‏شود قدرت بر ازاله نجاست نداشت در این صورت هم اگر ازاله را ترک کرد و نماز خواند، نمازش صحیح است؛ چون چون قدرت از شرائط عامه تکلیف است و وقتی قدرت بر ازاله نجاست نداشت، تکلیفی متوجه شخص نمی‏شود؛ به تعبیر روشن‏تر اصلاً مزاحمتی بین وجوب ازاله و وجوب نماز نیست تا گفته شود خواندن نماز اشکال دارد بلکه فقط یک تکلیف به مکلف متوجه شده و آن هم تکلیف به نماز است بنابراین اگر نماز را با فرض ترک ازاله آن هم به خاطر عدم قدرت بر ازاله، بخواند نمازش صحیح است. به تعبیر دیگر فعلیت تکلیف نسبت به ازله نجاست به خاطر عدم قدرت، از مکلف ساقط می‏شود.

فرع چهارم:

با توجه به اینکه وجوب ازاله نجاست از مسجد کفایی است اگر شخص دیگری غیر از کسی که وارد مسجد شده نجاست را بر طرف کرد تکلیف از او ساقط می‏شود و اصلاً تکلیف به ازاله به او تعلق نگرفته و فقط تکلیف به نماز به او متوجه می‏شود.

مسئله 246: «إذا صلى ثمَّ تبين له كون المسجد نجسا‌ كانت صلاته صحيحة و كذا إذا كان عالما بالنجاسة ثمَّ غفل و صلى»[2]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر انسان نمازش را بخواند و بعد از آن متوجه شود مسجد نجس بوده نمازی که خوانده صحیح است، همچنین اگر انسان وارد مسجد شد و متوجه شد مسجد نجس است ولی دچار غفلت شد و نمازش را خواند نمازی که خوانده صحیح است.

مقدمه: فرع اول از مسئله 245 این بود که انسان در حالی که وقت نماز وسعت دارد ازاله نجاست را ترک کند و مشغول نماز خواندن شود، حال می‏گوییم اگر کسی در آن فرض از مسئله قائل به صحت نماز شد (یا از باب ترتب، یا از باب وجود ملاک و یا از باب تعلق امر به طبیعی صلاة) در این دو فرض از مسئله 246 (شخص متوجه نجاست نشده و نمازش را خوانده و بعداً فهمیده یا اینکه متوجه نجاست شده ولی دچار غفلت شده و ابتدا نمازش را خوانده و بعد یادش آمده) به طریق اولی باید قائل به صحت نماز شویم و نیازی به طرح این دو فرض نیست اما اگر در فرض اول از مسئله 245 قائل به بطلان نماز شدیم و گفتیم در جایی که انسان علم به نجاست مسجد داشته باشد و وقت هم برای نماز وسعت داشته باشد وجوب ازاله باید بر نماز مقدم شود و اگر نماز را مقدم بدارد نمازش باطل است، چون مولی به ازاله نجاست امر کرده و امر به شیء هم مقتضی نهی از ضد است و نهی هم لازم نیست اصلی باشد و به خود نماز تعلق گرفته باشد بلکه نهی تبعی هم کفایت می‏کند و در اینجا هم به تبع امر به ازاله نجاست نهی از نماز خواندن درست می‏شود و نهی در عبادات هم موجب فساد است لذا نمازی که خوانده باطل می‏باشد، جا دارد بحث از این دو فرض هم مطرح شود که آیا در این دو فرض نماز صحیح است یا نه؟

مرحوم آقای حکیم (ره) می‏فرماید: در صورتی که انسان علم به نجاست نداشته و نمازش را خوانده و بعد از نماز متوجه شده مسجد نجس است، نمازش صحیح است چون قصوری مرتکب نشده و اگر هم گفته شود در واقع نهی (این نهی ناشی از امر به ازاله نجاست می‏باشد) به نماز شخص جاهل به نجاست، تعلق گرفته مشکلی ایجاد نمی‏کند؛ چون این شخص از باب انقیاد امر مولی، نمازش را خوانده است- برخورد مکلف نسبت به امر مولی چهار گونه است: اطاعت، معصیت، تجری (مثلاً انسان مایعی را به نیت اینکه خمر است می‏نوشد ولی بعد از نوشیدن معلوم می‏شود خمر نبوده) و انقیاد (انسان به نیت امتثال امر مولی کاری را انجام می‏دهد در صورتی که در واقع امری متوجه او نشده)- البته بعضی می‏گویند بین صورت علم، جهل و غفلت تفاوتی نیست یعنی اگر به بطلان نمازی که قبل از ازاله نجاست خوانده شده، حکم شود در صورت جهل و غفلت نسبت به نجاست هم مثل صورت علم به نجاست، نمازی که شخص خوانده باطل است؛ چون امر به صلاة مقید به صورتی است که مزاحمی نداشته باشد و در ما نحن فیه هر چند شخصی که نمازش را خوانده نسبت به نجاست مسجد جاهل بوده یا از آن غافل شده ولی حقیقتاً و واقعاً امر به صلاة مزاحم دارد و آن امر به ازاله نجاست از مسجد است بنابراین امر به صلاة به مکلف تعلق نمی‏گیرد تا شخص بخواهد برای امثال امر مولی نماز بخواند.

در رابطه با نمازی هم که غافل خوانده عرض می‏کنیم نمازش صحیح است چون غافل مثل ناسی است و حتی در جایی که شخص از روی فراموشی در زمین مغصوب نماز خوانده حکم به صحت نمازش شده است چون اصلاً انسان ناسی تکلیف ندارد یعنی شارع نمی‏تواند او را مورد خطاب قرار بدهد و بگوید چون مسجد نجس است نباید نماز بخوانی، بنابراین امر به صلاة متوجه او شده و او هم انجام داده لذا نمازی که خوانده صحیح است.

 «والحمد لله رب العالمین»



[1].  الرسائل العشرة (للإمام الخميني)، ص76؛ هذه العبارة لا توجد في المجامع الروائية بعينها، و الظاهر أنّها مأخوذة من صحيحة زرارة الواردة في المستحاضة و فيها :«و لا تدع الصلاة علی حال، فإنّ النبي ( صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) قال: الصلاة عماد دينكم».

[2]. العروة الوثقی، ج1، ص85.

Please publish modules in offcanvas position.