فصلٌ فی ما یعفی عنه فی‏ الصلاة93/07/19

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                            تاریخ: 19 مهر 1393

موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی‏ الصلاة- خونِ کمتر از درهم                                   مصادف با: 16 ذی‏ الحجه 1435

سال: ششم                                                                                                                         جلسه: 17

 

 

 

 

 

 

 

 «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در این بود که اگر خونی در بدن یا لباس یا هر دو به صورت متفرق و پراکنده وجود داشته باشد که مجموع آن خون‏های متفرق به اندازه درهم باشد، آیا این خون‏ها معفو است یا نه؟ عرض کردیم از روایات وارد شده در این زمینه برداشت‏های متفاوتی صورت گرفته است:

بعضی به صورت مطلق گفته‏اند خون‏های پراکنده شده در لباس و بدن در صورتی که به اندازه درهم باشد معفو نیست چه اجتماع این خون‏های متفرق و پراکنده، فعلی باشد و چه علی تقدیر الاجتماع به اندازه درهم باشد (اجتماع تقدیری).

در مقابل عده‏ای دیگر با تمسک به بعضی روایات گفته‏اند: بین اجتماع فعلی و اجتماع تقدیری فرق است؛ یعنی اگر اجتماع، فعلی باشد معفو نیست ولی اگر اجتماع، تقدیری باشد معفو است.

ما در جلسه گذشته به صحیحه حلبی اشاره کردیم که عده‏ای خواسته بودند از این صحیحه برداشت کنند که اگر خون‏های موجود در بدن و لباس به صورت نقطه‏های پراکنده باشد هر چند کثیر هم باشد مشکلی ایجاد نمی‏کند. البته ما از این روایت پاسخ دادیم و گفتیم با توجه به اینکه دم براغیث (خون کَک) که در روایت به آن اشاره شده بود معمولاً به اندازه درهم نمی‏رسد و کمتر از درهم است طبعاً تشبیهی هم که امام (ع) در این روایت بکار برده‏اند- دم رعاف (خونِ بینی) را به دم براغیث تشبیه کرده‏‎اند- مقداری را شامل می‏شود که کمتر از درهم باشد لذا این روایت نتوانست مدعا (عفو نسبت به خون‏های متفرق و پراکنده هر چند به اندازه درهم باشد تقدیراً) را ثابت کند.

همچنین ما به روایات معارض با صحیحه حلبی هم اشاره کردیم که روایت اول (حسنه محمد بن مسلم) را در جلسه گذشته ذکر کردیم.

روایت دوم: صحیحه اسماعیل جُعفی

عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: «فِي الدَّمِ يَكُونُ فِي الثَّوْبِ- إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِ وَ كَانَ رَآهُ- فَلَمْ يَغْسِلْهُ حَتَّى صَلَّى فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ رَآهُ حَتَّى صَلَّى فَلَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ»[1]؛ اسماعیل جُعفی از از امام باقر (ع) نقل می‏کند که حضرت (ع) فرمودند: اگر خونی که در لباس هست کمتر از مقدار درهم باشد نیازی به اعاده نماز نیست ولی اگر بیشتر از مقدار درهم باشد و قبلاً آن خون را دیده باشد ولی آن را نشسته و با همان لباسِ خونین نماز خوانده باید نمازش را اعاده کند لکن اگر قبلاً آن خون را ندیده باشد و با همان نماز خوانده باشد نیازی به اعاده نماز نیست.

اینکه حضرت (ع) می‏فرمایند: «وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ قَدْرِ الدِّرْهَمِوَ كَانَ رَآهُ فَلَمْ يَغْسِلْهُ حَتَّى صَلَّى فَلْيُعِدْ صَلَاتَهُ» اطلاق دارد لذا هم اجتماع فعلی را شامل می‏شود و هم اجتماع تقدیری را، بنابراین این روایت با صحیحه حلبی تعارض دارد و وقتی این دو روایت با هم تعارض کردند نمی‏توان به آنها استناد کرد و باید به ادله مانعه از نماز خواندن در نجس رجوع کرد.

روایت سوم: صحیحه ابن ابی یعفور

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): الرَّجُلُ يَكُونُ فِي ثَوْبِهِ نُقَطُ الدَّمِ- لَا يَعْلَمُ بِهِ ثُمَّ يَعْلَمُ فَيَنْسَى أَنْ يَغْسِلَهُ فَيُصَلِّي- ثُمَّ يَذْكُرُ بَعْدَ مَا صَلَّى أَ يُعِيدُ صَلَاتَهُ؟ قَالَ: «يَغْسِلُهُ وَ لَا يُعِيدُ صَلَاتَهُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ مِقْدَارَ الدِّرْهَمِ مُجْتَمِعاً- فَيَغْسِلُهُ وَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ»[2]؛ ابن ابی یعفور می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره شخصی سؤال کردم که نقطه‏های خون در لباسش بوده و این شخص نمی‏دانسته، سپس متوجه شده و فراموش کرده و با همان لباسِ خونین نماز خوانده آیا باید نمازش را اعاده کند؟ حضرت (ع) فرمودند: لباسش را می‏شوید و نیازی به اعاده نماز نیست مگر اینکه آن نقطه‏های خون مجتمعاً به اندازه درهم باشد که در این صورت باید لباسش را بشوید و نمازش را اعاده کند.

در عبارت «و لایعید صلاته الا ان یکون مقدار الدرهم مجتمعاً» از نظر ترکیبی چهار احتمال وجود دارد:

احتمال اول: ضمیر هو- مستتر در یکون که به دم بر می‏گردد- اسم برای «یکون» و «مقدارَ الدرهم» خبرِ «یکون» و «مجتمعاً» حال برای «دم» (اسم یکون) باشد، یعنی «الا ان یکون الدم مقدار الدرهم حال کونه ای الدَّم مجتمعاً»؛ در حالی که آن دم، مجتمعاً به مقدار درهم باشد. معنای این جمله این است که دمی به عنوان مانع، معتبر است که آن دم مجتمعاً به مقدار درهم باشد، یعنی اجتماع، باید اجتماع فعلی باشد در نتیجه اگر اجتماع، تقدیری باشد مانع برای نماز نخواهد بود و معفو است.

احتمال دوم: ضمیر مستتر در یکون که به دم بر می‏گردد اسم برای «یکون» و «مقدارَ الدرهم» خبرِ «یکون» و «مجتمعاً» حال برای «مقدارَ الدرهم» باشد، یعنی «الا ان یکون الدم مقدار الدرهم حال کونه مجتمعاً»؛ معنای این سخن این می‏شود که رسیدن نقطه‏های خون به مقدار درهم بر فرض اجتماع، مانع از صلاة است اعم از اینکه اجتماع، فعلی باشد یا تقدیری. بنابراین وقتی گفته شود اگر مقدار خون‏های متفرق، علی تقدیر الاجتماع، به اندازه درهم باشد معفو نخواهد بود و مانع از نماز است، به طریق اولی اگر اجتماعِ فعلی داشته باشند مانع خواهند بود.

احتمال سوم: «مقدارُ الدرهم» اسم برای «یکون» باشد و «مجتمعاً» خبر برای «یکون» باشد؛ به این معنی که مقدار درهم مجتمع باشد و منظور از این اجتماع، اجتماع فعلی می‏باشد.

احتمال چهارم: ضمیر هو- مستتر در «یکون»- اسم برای «یکون» است که به دم بر می‏گردد و «مجتمعاً» خبر بعد از خبر باشد؛ به این معنی که «مقدارَ الدرهم» خبر اول برای یکون و «مجتمعاً» خبر دوم برای یکون می‏باشد. منظور از این اجتماع هم اجتماع فعلی است.

بحث جلسه آینده: ما از بین احتمالات چهارگانه فوق، احتمال دوم را که «مجتمعاً» حال برای مقدارَ الدرهم (خبر یکون) باشد می‏پذیریم که ان شاء الله در جلسه آینده دلیل آن را بیان خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج3، ص430، کتاب الطهارة، باب 20 من ابواب النجاسات، حدیث2.

[2]. همان، حدیث1.

Please publish modules in offcanvas position.