درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 19 بهمن 1393 موضوع جزئی: الاول من المطهّرات، الماء مصادف با: 18 ربیع الثانی 1436 سال: ششم جلسه: 52 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
در جلسه گذشته عرض کردیم که هر چند بین عدم نجاست ملاقی با ماء الاستنجاء و بین طهارت خودِ ماء الاستنجاء ملازمه عقلی وجود نداشته باشد اما ملازمه عرفی وجود دارد و عرف از اینکه ملاقات کننده با ماء الاستنجاء نجس نمیشود به طهارت خودِ آب استنجاء پی میبرد. مرحوم آقای خویی (ره) نیز از باب ملازمه عرفی گفته است که عدم نجاستِ ملاقیِ با آب استنجاء حاکی از طهارت خودِ آب استنجاء میباشد همان طور که وقتی مقلِّد از مقلَّد سؤال کند و با پاسخ مقلَّد مواجه شود که بگوید ملاقات شیء با آب استنجاء مشکلی ندارد عرف از این پاسخ یک نحوه ملازمه بین طهارت ماء استنجاء با عدم اشکال نسبت به ملاقی با ماء استنجاء استفاده میکند.
سؤال
آیا ماء استنجاء (ماء الغُساله)، رافع حَدث و خَبث میباشد یا نه؟
پاسخ
در اینجا سه قول وجود دارد؛
قول اول: استفاده از ماء الغُساله در رفع حدث و خبث جایز نیست و تنها چیزی که از روایات استفاده میشود عفو از اجتناب نسبت به ملاقیِ ماء الاستنجاء میباشد یعنی ملاقات شیء با آب استنجاء مشکلی ندارد اما اینکه با ماء الاستنجاء بتوان رفع خبث کرد یا با آن بشود وضو گرفت و غُسل کرد صحیح نیست. مرحوم شهید (ره) [در کتاب ذکری] و سایر افرادی که به نجاست ماء الاستنجاء معتقد شدهاند فقط یک مورد را از ماء الاستنجاء، استثناء کردهاند و آن ملاقیِ با ماء الاستنجاء است اما در رابطه با اینکه آیا ماء الاستنجاء رفع حدث و خبث نیز میکند یا نه گفتهاند که ماء الاستنجاء رفع حدث و خبث نمیکند.
قول دوم: گفته شده که ماء استنجاء پاک است و استعمال آن مطلقا جایز است اعم از اینکه در رفع حدث از آن استفاده شود یا در رفع خبث. صاحب جواهر (ره) و صاحب حدائق (ره) این قول را برگزیدهاند، همچنین صاحب حدائق (ره) به محقق اردبیلی (ره) نیز این قول را نسبت داده و دلیلشان نیز این است که اگر به طهارت ماء الاستنجاء قائل شویم مشکل این است که نمیشود از یک طرف به طهارت ماء الاستنجاء قائل شد و از طرف دیگر گفت که ماء الاستنجاء، رافع حدث و خبث نیست یا اینکه بین آنها تفکیک کنیم و بگوییم رافع خبث میباشد اما رافع حدث نیست. پس لازمه قول به طهارت ماء الاستنجاء این است که استعمال آن مطلقا جایز باشد اعم از اینکه در رفع حدث از آن استفاده شود یا در رفع خبث.
قول سوم: مرحوم سید (ره) قائل به تفصیل شده است یعنی فرموده است که ماء الاستنجاء رافع حدث میباشد لکن رافع خبث نیست.
بررسی قول اول
در رابطه با قول اول که شهید اول (ره) آن را انتخاب کرده است مبنی بر اینکه ماء الاستنجاء نمیتواند رافع حدث و خبث باشد گفتهاند که این ماء الاستنجاء نجس است لکن ملاقیِ ماء الاستنجاء استثناء شده و از آن عفو شده است.
ما در پاسخ عرض میکنیم که صرف عفو ملاقی با ماء الاستنجاء، دلیل بر نجاست ماء الاستنجاء نمیشود بلکه بر ملازمه عرفی تکیه میکنیم و میگوییم که کلام معصوم (ع) که حکم میکند به اینکه ملاقیِ با ماء الاستنجاء نجس نمیشود و پاک است حاکی از این است که لباس خصوصیتی ندارد لذا با توجه به وجود ملازمه عرفی بین عدم نجاست ملاقی با ماء الاستنجاء و طهارت ماء الاستنجاء به طهارت ماء الاستنجاء حکم میکنیم لکن طهارت ماء الاستنجاء مبتنی بر وجود شرائطی است که ان شاء الله در آینده آنها را ذکر خواهیم کرد.
بررسی قول دوم و سوم
اما نسبت به قول دوم (قول صاحب جواهر (ره) و صاحب حدائق (ره)) و قول سوم (قول مرحوم سید (ره)) عرض میکنیم که ظاهراً مانعی نسبت به قول دوم وجود ندارد مگر آنچه که مرحوم علامه (ره) از اجماعات منقوله ادعا کرده است و فرموده است که اجماعات منقوله حاکی از این است که ماء الاستنجاء رافع حدث نیست. حال باید بررسی کنیم، ببینیم این اجماعات ادعا شده از طرف علامه (ع) معتبر است یا نه؟
ما میگوییم این اجماعات ادعا شده مختلف است، بعضی مشتمل بر یک کبرایی است که بر ماء استنجاء نیز تطبیق شده است یعنی گفتهاند که این کبرا، ماء استنجاء را نیز شامل میشود؛ مثلاً گفتهاند که اجماع این است که آبِ مزیل نجاست، حَدث را رفع نمیکند و گفتهاند که ماء مزیلِ نجاست، ماء استنجاء را نیز شامل میشود چون ماء استنجاء نیز مائی است که مزیل نجاست است لذا از این کبرا استفاده کرده و آن را بر ماء استنجاء منطبق کرده و ادعای اجماع کردهاند و گفتهاند که ماء استنجاء مشکلی ندارد اما رافع حدث نیست به خاطر اجماعی که وجود دارد.
بعضی از اجماعات در خصوص آبِ استنجاء ادعا شده است مبنی بر اینکه اجماع داریم که ماء استنجاء، رافع حدث نیست، نه اینکه بر یک مسألهی کلی (آب مزیل نجاست، حدث را رفع نمیکند) ادعای اجماع شده باشد و آن را بر ماء استنجاء منطبق کرده باشند.
حال سؤال این است که آیا این اجماعات منقوله حجت است یا نه؟
به نظر میرسد که اجماعات منقوله حجت نیستند چون؛
اولاً: اجماعات منقوله اجماعاتی هستند که به حد تواتر نرسیدهاند تا انسان به قول معصوم (ع) یقین پیدا کند بنابراین، نمیتوان نظر امام (ع) را در اینجا حدس زد و گفت که ماء استنجاء، رافع حدث است.
ثانیاً: بعضی از کسانی که ادعای اجماع کردهاند به روایتی که در این زمینه وارد شده است، تمسک کردهاند لذا عرض میکنیم برای ما مشخص نیست که مستند شما اجماع است یا روایت و این احتمال قوی به ذهن انسان خطور میکند که ممکن است مستند اینکه گفتهاند که ماء استنجاء، رافع حدث نیست روایت باشد لذا اجماع ادعا شده مدرکی و غیر قابل اعتماد است.
اما روایتی که به آن استناد کردهاند؛
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «...الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ...»[1]؛ عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل میکند که حضرت (ع) فرمود که آبی که لباس با آن شسته میشود یا شخص با آن آب غُسل جنابت میکند جایز نیست که با آن آب وضو و أشباه آن گرفته شود.
گفته شده است که ذکر «وضو» در روایت، از باب مثال است لذا این روایت غُسل را نیز شامل میشود و به تعبیر روشنتر حَدث را اعم از حدث اصغر و حدث اکبر شامل میشود بنابراین، این روایت میگوید که آب غُساله رافع حدث نیست کما اینکه ذکر «ثوب» نیز از باب مثال است لذا شامل غیر ثوب نیز میشود یعنی اگر چیز دیگری غیر از لباس، نجس بود و آن را شُستیم وضو گرفتن یا غُسل کردن با غُساله آن جایز نیست.
عدهای نیز گفتهاند که کلمه «أشباهه» حاکی از این است که استعمال غُساله نجس برای غُسل [که شبه وضو است] نیز جایز نیست. لذا غُسل هم به وضو ملحق میشود.
در ذیل روایت آمده است: «وَ أَمَّا الْمَاءُ الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ»[2]؛ اما آبی که انسان به وسیله آن وضو میگیرد و صورت و دستش را در چیز پاکیزهای میشوید اشکال ندارد که با آن آب وضو گرفته شود. گفته شده است که منظور از این عبارت این است که آبی که انسان دست و صورتش را با آن شسته و نجس نیست اشکال ندارد که برای وضو مورد استفاده قرار گیرد، یعنی از غُسالهای که نجس نیست میتوان برای وضو استفاده کرد.
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که به نظر میرسد مدرک اجماعی که ادعا شده است، روایت مذکور باشد لذا اجماع، مدرکی میشود و از اعتبار ساقط میشود.
اما خود روایت نیز وقتی بررسی میشود خالی از اشکال نیست و سنداً و دلالةً اشکال دارد چون شخصی به نام احمد بن هلال در سند این روایت واقع شده است و وقوع او در سندِ روایت باعث شده که روایت، سنداً مورد خدشه قرار گیرد چون عدهای او را ناصبی و عدهای دیگر او را غالی دانستهاند- شیخ انصاری (ره) فرموده است که چنین شخصی که نه ناصبی بودن او مشخص است و نه غالی بودن او معلوم است که اصلاً دین ندارد- و بین ناصبی بودن و غالی بودن هیچ سنخیتی وجود ندارد لذا بُعد المذهبین در او جمع شده است که وثاقت او را زیر سؤال میبرد.
اما به حسب دلالت نیز این روایت مشکل دارد و دلالت آن تمام نیست زیرا دلالت روایت در صورتی تمام است که ما به طهارت ماء الغساله قائل شویم یعنی اگر طهارت ماء الغُساله را قبول کردیم میشود به این روایت استناد کرد و بحث کرد که آیا ماء الغُساله، رفع حدث میکند یا نه؟ اما اگر کسی از ابتدا قائل به طهارت ماء الغساله نشد و معتقد بود که ماء الغساله نجس است، نمیتواند به روایت فوق استناد کند، پس فقط کسانی میتوانند به این روایت استناد کنند که قائل به طهارت ماء الغُساله باشند و حرف ما این است که اگر کسی ماء الغُساله را پاک بداند فرقی بین حدث و خبث نیست تا بین آنها فرق گذاشته شود و گفته شود که ماء الغُساله رافع خبث میباشد ولی رافع حدث نیست.
«والحمد لله رب العالمین»