فصل فی المطهرات 94/08/10

 

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                          تاریخ: 10 آبان 1394

موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض- آنچه در مطهِّریت زمین معتبر است                مصادف با: 18 محرم 1437

سال: ششم                                                                                                                               جلسه: 3

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

مرحوم سید (ره) گفته بود: «و يشترط طهارة الأرض و جفافها نعم الرطوبة الغير المسرية غير مضرة»[1].

مرحوم سید (ره) در رابطه با مطهِّر بودن زمین فرموده است که برای اینکه زمین بتواند مطهِّر باشد لازم است دو شرط را دارا باشد؛

1- شرط اول این است که خودِ زمین پاک باشد زیرا فاقد شیء نمی‏تواند معطی شیء باشد و به همین دلیل عرف نیز طهارت زمین را شرط می‎داند زیرا اگر زمین پاک نباشد نمی‎تواند پاک کننده چیزی باشد. همچنین روایت معروف نبوی [«جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[2]] نیز حاکی از این است که زمین باید پاک باشد تا بتواند کفِ کفش یا پایِ متنجّس را پاک کند.

اشکال: برخی از بزرگان مانند شهید ثانی (ره) گفته‎اند که اطلاق روایات و فتاوی، شرط لزوم طهارت برای زمین را رد می‎کند زیرا در روایات گفته شده است که زمین از مطهّرات است لذا تفاوتی بین زمین طاهر و غیر طاهر نیست. به علاوه، احکام شرعی تعبدی است و جایی برای تمسک به ارتکازات عرفی باقی نمی‎ماند تا گفته شود که چون عرف طهارت زمین را شرط می‎داند پس زمین باید پاک باشد تا بتواند مطهِّر باشد.

پاسخ: هرچند احکام شرعی تعبدی است ولی در بسیاری از موارد شارع مقدس مسأله را به عرف حواله داده است لذا اگر بگوییم بر اساس نظر عرف زمین باید طاهر باشد، منافاتی با تعبدی بودن احکام شرعی ندارد.

همچنین صحیحه احوَل دلالت دارد بر اینکه زمین باید پاک باشد تا بتواند شیء نجس را پا کند؛

عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَطَأُ عَلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي لَيْسَ بِنَظِيفٍ ثُمَّ يَطَأُ بَعْدَهُ مَكَاناً نَظِيفاً فَقَالَ: «لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ خَمْسَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ»[3]؛ در این روایت از امام صادق (ع) درباره شخصی که بر روی مکان کثیف [کنایه از نجس بودن مکان] قدم می‎گذارد و بعد از آن به مکان تمیز و طاهر می‎رود، سؤال شده است و حضرت (ع) در پاسخ فرموده است که اشکالی ندارد؛ به شرطی که روی آن [زمین پاک] به اندازه پانزده ذراع قدم بردارد.

هرچند در این روایت قید نظافتِ مکان فقط در کلام سائل آمده است ولی امام (ع) عملاً آن را تقریر کرده و پذیرفته است. به تعبیر روشن‎تر امام (ع) با حفظ قیدهایی که سائل در مسأله مطرح کرده است، به او پاسخ داده است و بر آن قیدها صحّه گذاشته‎ است بنابراین، حکمِ امام (ع) که فرموده است «لابأس»، مربوط به قیودی است که در مسأله آمده است و پاک بودن زمین نیز یکی از قیودی است که در کلام سائل آمده است.

2- دومین شرطی که مرحوم سید (ره) در رابطه با مطهِّر بودن زمین مطرح کرده است، خشک بودن زمین است [البته اگر زمین دارای رطوبت مُسریه نباشد، مشکلی ایجاد نمی‎کند].

برای لزوم خشک بودن زمین به دو روایت استدلال شده است:

روایت اول: عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ طَرِيقِي إِلَى الْمَسْجِدِ فِي زُقَاقٍ يُبَالُ فِيهِ فَرُبَّمَا مَرَرْتُ فِيهِ وَ لَيْسَ عَلَيَّ حِذَاءٌ فَيَلْصَقُ بِرِجْلِي مِنْ نَدَاوَتِهِ؛ فَقَالَ (ع): «أَ لَيْسَ تَمْشِي بَعْدَ ذَلِكَ فِي أَرْضٍ يَابِسَةٍ»؛ قُلْتُ: بَلَى؛ قَالَ (ع): «فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً»؛ قُلْتُ: فَأَطَأُ عَلَى الرَّوْثِ الرَّطْبِ؛ قَالَ (ع): «لَا بَأْسَ أَنَا وَ اللَّهِ رُبَّمَا وَطِئْتُ عَلَيْهِ ثُمَّ أُصَلِّي وَ لَا أَغْسِلُهُ».[4]

در این روایت امام صادق (ع) از سائل سؤال کرده است که آیا بعد از نجس شدن پا، در زمین خشک راه نمی‎روی؟

سؤال حضرت (ع) حاکی از این است که زمین برای اینکه بتواند مطهِّر باشد باید خشک باشد.

روایت دوم: عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْخِنْزِيرِ يَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ فَيَمُرُّ عَلَى الطَّرِيقِ فَيَسِيلُ مِنْهُ الْمَاءُ أَمُرُّ عَلَيْهِ حَافِياً؛ فَقَالَ (ع): «أَ لَيْسَ وَرَاءَهُ شَيْ‏ءٌ جَافٌّ»؛ قُلْتُ: بَلَى؛ قَالَ (ع): «فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ تُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً».[5]

در این روایت از حضرت درباره خنزیری که از آب بیرون آمده است و در حال راه رفتن از او آب چکه می‎کند و بر روی زمین می‎ریزد، سؤال شده است که آیا می‎توان با پای برهنه به دنبال آن حرکت کرد و قدم در جای پای خنزیر گذاشت؟ حضرت (ع) فرموده است: «زمانی که دنبال خنزیر حرکت می‎کنی، آیا تمام زمین خیس است؟» سائل پاسخ می‎دهد زمین خشک نیز وجود دارد. حضرت (ع) فرموده است: «چون بعد از آن روی زمین خشک قدم می‎گذاری، اشکالی ندارد».

در نگاه اول از دو روایت مذکور این مطلب به ذهن می‎رسد که زمین باید حالت جفاف (خشکی) داشته باشد تا بتواند پاک کننده باشد لذا اگر زمین رطوبت داشته باشد [خواه مُسریه باشد یا نباشد] نمی‏‏‏‏‏‏‎تواند موجب تطهیر شیء متنجّس شود.

اما برخی از بزرگان نسبت به سند این دو روایت اشکال کرده و گفته‎اند که در سند روایت اول شخصی به نام مفضل بن عمر وجود دارد که توثیق نشده است و در سند روایت دوم خودِ معلی بن خُنیس باعث ضعف سند است؛ هرچند معمولاً روایت‎های این شخص تلقی به قبول می‎شود ولی به هر حال این شخص توثیق نشده است و روایاتی که او نقل کرده ضعیفند. بنابراین، چون این دو روایت سنداً ضعیفند، نمی‎توان به آنها تمسک کرد و گفت که زمین حتماً باید حالت جفاف داشته باشد و خشک باشد تا بتواند مطهِّر باشد.

برخی از جمله مرحوم آیت‎الله خویی (ره) با تمسک به اطلاقاتی که در این باره وارد شده است، گفته‎اند که روایات مطلقند و معنای اطلاق نیز این است که زمین از مطهِّرات است اعم از اینکه حالت جفاف داشته باشد یا نداشته باشد. ولی در پاسخ عرض می‎شود که با توجه به ادله‎ای که بیان شد [ارتکازات عرفی، روایت نبوی و روایت أحول] و ضعف سند دو روایتی که ذکر شد، نمی‎توان به اطلاق روایات تمسک کرد لذا نجاست کفش یا پا، با راه رفتن در زمینی که رطوبت مُسریه دارد از بین نمی‎رود؛ زیرا رطوبت مُسریه و نجاست به یکدیگر می‎چسبند لذا به نظر می‎رسد حق با مرحوم سید (ره) است که گفته است زمین برای اینکه بتواند مطهِّر باشد باید خشک باشد.

سؤال: آیا حواشی کفش یا پا، که گل یا خاک به آن چسبیده است با مشی و امثال ذلک پاک می‎شود؟

پاسخ: مرحوم سید (ره) فرموده است: «و يلحق بباطن القدم و النعل حواشيهما بالمقدار المتعارف مما يلتزق بهما من الطين و التراب حال المشي»[6]؛ براساس نظر مرحوم سید(ره) حواشی کفش و پا [به مقدار معمول] جزء قدم و باطن نعل محسوب می‎شوند و لذا با مشی پاک می‎شوند.

«والحمد لله رب العالمین»

 

 

            



[1]. سید محمد طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص126.

[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ابواب التیمم، باب7، ص350، ح7.

[3]. همان، ج3، ابواب نجاسات، باب32، ص457، ح1.

[4]. همان، ج3، ابواب النجاسات، باب32، ص459، ح4.

[5]. همان، ص458، ح3.

[6]. سید محمد طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص126.

Please publish modules in offcanvas position.