فصلٌ فی المطهّرات 94/08/18

موضوع کلی:فصلٌ فی المطهّرات                                                          تاریخ: 18آبان 1394

موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض- کیفیت تطهیر متنجِّس، به وسیله زمین            مصادف با: 26 محرم 1437

سال: 94-95                                                                                                                            جلسه: 7

 

 

 

 

 

 

مسأله351: «الظاهر كفاية المسح على الحائط و إن كان لا يخلو عن إشكال»[1]؛ به نظر مرحوم سید (ره)، ظاهراً مسح کفش یا پای متنجّس بر دیوار [برای حصول طهارت] کافی است؛ هرچند این امر خالی از اشکال نیست.

عدم کفایت مسح بر دیوار برای حصول طهارت

مسح پا یا کفش متنجّس بر دیوار موجب حصول طهارت نمی‎شود زیرا اولاً دیوار از زمین انصراف دارد و تحت عنوان «أرض» قرار نمی‎گیرد؛ ثانیاً در روایات نیز آمده است: «إن الأرض یطهر بعضها بعضاً» که در آن اشاره‎ای به دیوار نشده است.

البته به نظر میرسد که مسح بر دیوار نیز مطهِّر است زیرا در این مورد، انصراف از نوع بدوی است که اشکالی در آن تطهیر ایجاد نمی‎کند. بنابراین، اگر خوب دقت شود، در حقیقیت دیوار به زمین منتهی می‎شود. به تعبیر روشن‎تر، دیوار از خِشت ساخته شده است که خِشت نیز از زمین به دست آمده است. بنابراین، بر دیوار نیز عنوان زمین بودن اطلاق می‎شود؛ با این تفاوت که گاهی زمین مسطح است و گاهی پستی و بلندی دارد لذا می‎توان دیوار را به عنوان زمین برآمده محسوب نمود؛ همان‎طور که عنوان «أرض»، تپه را که زمین برآمده است نیز شامل می‎شود و خصوصیات زمین شامل تپه نیز می‎شود. همچنین، از نظر عرف نیز دیوار حکم زمین را دارد زیرا در ابتدا از خاک زمین، گِل به دست آمده است و بعد در قالب ریخته شده است و به خشت تبدیل شده است که در نهایت از روی هم قرار گرفتن خِشت‎ها، دیوار به وجود می‎آید.

مسأله352: «إذا شك في طهارة الأرض يبنى على طهارتها فتكون مطهرة إلا إذا كانت الحالة السابقة نجاستها و إذا شك في جفافها لا تكون مطهرة إلا مع سبق الجفاف فيستصحب‌».[2]

در جلسات گذشته بیان شد که زمین برای اینکه بتواند مطهِّر باشد، باید دو شرط داشته باشد؛ اول اینکه پاک باشد و دوم اینکه خشک باشد [البته رطوبت غیر مُسریه مشکلی در تطهیر ایجاد نمی‎کند]. مرحوم سید (ره) در این مسأله (مسأله352) فرموده است که اگر شک در طهارت زمین به وجود آمد، بنا بر طهارت زمین گذاشته می‎شود لذا آن زمین مطهِّر می‎باشد مگر اینکه حالت سابقه آن زمین، نجاست باشد [،یعنی آن زمین قبلاً نجس بوده است و الآن شک در پاک شدن آن زمین هست که در این صورت، استصحاب بقای نجاست جاری میشود لذا با راه رفتن بر روی زمین، طهارت کفش یا پا حاصل نمی‎شود].

 

 

دلیل حکم به طهارت زمین با شک در نجاست آن

دلیل اینکه در مواردی که شک در نجاست زمین وجود دارد، به طهارت آن حکم می‎شود، تمسک به اصالة الطهارة است زیرا اصل این است که زمین پاک است و نجاست امری عرضی است که بر زمین عارض می‎شود لذا اگر در طهارت زمین شک گردد، استصحاب طهارت جاری می‎شود [؛البته در مواردی که زمین در حالت قبل نجس نبوده باشد].

برخی از بزرگان در رابطه با این مسأله به نکته‎ای اشاره کرده‎اند و آن اینکه اگر دو حالت متضاد به وجود آید و شک شود که تقدم با نجاست است یا تقدم با طهارت است، در این صورت، به قاعده طهارت تمسک میشود و به طهارت زمین حکم می‎گردد. به تعبیر روشن‎تر، اگر شک شود که آیا زمین نخست نجس بوده است و بعد پاک شده یا اینکه ابتدا پاک بوده است و بعد نجس شده است، در این صورت، به قاعده طهارت تمسک می‎شود و به طهارت زمین حکم می‎گردد.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و إذا شك في جفافها لا تكون مطهرة إلا مع سبق الجفاف فيستصحب‌».[3]

اگر در رابطه با خشک بودن زمین شک شود، در این صورت، زمین، مطهِّر نیست مگر اینکه حالت سابقه آن جفاف [ یا رطوبت غیر مُسریه] باشد تا بتوان حالت سابقه را استصحاب کرد و به مطهِّریت زمین حکم کرد.

دلیل این امر نیز این است که خشک بودن زمین، به عنوان شرط مطرح است؛ در حالی که پاک بودن زمین به عنوان اصل مطرح می‎باشد [و در شک در اصل به اصالة الطهارة رجوع می‎شود]. بنابراین، زمانی که در شرط، شک می‎شود، به دنبال آن در مشروط که مطهِّریت است نیز شک می‎شود لذا نمی‎توان به اصالة الطهاة تمسک کرد. پس، با راه رفتن بر روی زمینی که در خشک بودن آن شک هست، طهارت حاصل نمی‎شود مگر اینکه شرط (خشک بودن زمین) در خارج احراز شود؛ در حالی که در جایی که شک در خشک بودن زمین هست، خشک بودن زمین احراز نشده است لذا چنین زمینی نمی‎تواند مطهِّر باشد.

مسأله 353: «إذا علم وجود عين النجاسة أو المتنجس لا بد من العلم بزوالها و أما إذا شك في وجودها فالظاهر كفاية المشي و إن لم يعلم بزوالها على فرض الوجود».[4]

به نظر مرحوم سید (ره)، اگر به وجود عین نجاست یا متنجّس علم باشد، باید نسبت به زوال عین نجاست علم و یقین حاصل شود [تا طهارت حاصل شود] و اما اگر در وجود عین نجاست یا متنجّس شک باشد، ظاهر این است که مشی بر زمین برای حصول طهارت کافی است؛ هرچند بر فرض اینکه نجاستی می‎بود، با مشی بر زمین علم به زوال آن حاصل نمی‎شد.

در رابطه با مطهِّریت زمین گفته شد که عین نجاست باید بر اثر راه رفتن یا مسح بر زمین یا قبل از آن، به نوعی زایل شود لذا حتی اگر بعد از مسافت طولانی عین نجاست زایل نشود، کفش یا پا همچنان نجس باقی می‎ماند زیرا یکی از اهداف راه رفتن یا مسح کف پا یا کفش بر زمین، از بین رفتن عین نجاست است.

مرحوم سید (ره) فرموده است که اگر بعد از راه رفتن یا مسح بر زمین، شک باشد که آیا نجاست برطرف شده است یا اینکه نجاست همچنان باقی است، پانزده قدم راه رفتن کفایت می‎کند و می‎توان به طهارت حکم کرد. البته اگر یقین حاصل شد که عین نجاست همچنان باقی مانده است، صرف راه رفتن بر زمین برای حصول طهارت کافی نیست. دلیل این مسأله نیز این است که برای حصول طهارت باید به زوال عین نجاست علم پیدا شود، همان‎طور که در صحیحه زراره [عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) رَجُلٌ وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ‌ فَسَاخَتْ رِجْلُهُ فِيهَا أَ يَنْقُضُ ذَلِكَ وُضُوءَهُ وَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُهَا؟ فَقَالَ: «لَا يَغْسِلُهَا إِلَّا أَنْ يَقْذَرَهَا وَ لَكِنَّهُ يَمْسَحُهَا حَتَّى يَذْهَبَ أَثَرُهَا»[5]]  نیز به این مطلب اشاره شده است که مسح و مشی باید به گونه‎ای باشد که اثر نجاست از بین برود [البته مقصود از اثر در روایت زراره، عین نجاست است و رنگ و بوی آن نیست.] بنابراین، اگر علم به زوال عین نجاست حاصل نشود، استصحاب بقاء نجاست جاری می‎شود و این استصحاب عملاً مانع از طهارت است. اما در صورتی که در وجود عین نجاست، شک باشد، مشی بر زمین برای حصول طهارت کافی است و علم به زوال نجاست، لازم نیست.

                 «والحمد لله رب العالمین»



[1]. همان، ج1، ص128.

[2]. همان.

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب32، ص 458، ح7.

Please publish modules in offcanvas position.