موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 30 آذر 1394 موضوع جزئی: الثالث من المطهّرات، الشمس- کیفیت تطهیر متنجّس به وسیله خورشید مصادف با: 9 ربیع الاول 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 21 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسأله 359: «الحصى و التراب و الطين و الأحجار و نحوها ما دامت واقعة على الأرض هي في حكمها و إن أخذت منها لحقت بالمنقولات و إن أعيدت عاد حكمها و كذا المسمار الثابت في الأرض أو البناء ما دام ثابتا يلحقه الحكم و إذا قلع يلحقه حكم المنقول و إذا أثبت ثانيا يعود حكمه الأول و هكذا فيما يشبه ذلك»[1].
به نظر مرحوم سید (ره)، تا زمانی که سنگریزه، خاک، گِل، سنگ و امثال آن، روی زمین قرار دارند، حکم زمین بر آنها جاری میشود، یعنی اگر متنجّس به نجاستی شوند، با اشراق خورشید و خشک شدن به وسیله خورشید، پاک میشوند، اما اگر سنگریزه و امثال آن، از زمین جدا شوند، عنوان منقولات بر آنها صدق میکند لذا با تابش خورشید، پاک نمیشوند. البته اگر این سنگریزه، خاک، گِل و سنگ مجدداً به روی زمین برگردانده شوند، همان حکم زمین را پیدا میکنند و با تابش خورشید و خشک شدن به وسیله آن، پاک میشوند. همچنین، میخی که بر زمین یا ساختمان کوبیده شده است، مادامی که در زمین یا ساختمان است، از اجزای آنها محسوب میگردد و لذا حکم غیرمنقول بر آن بار میشود و اگر متنجّس به نجاستی شود، با تابش خورشید و خشک شدن به وسیله آن، پاک میگردد، اما اگر میخ از زمین یا ساختمان جدا شود، از مصادیق منقولات به شمار میرود و لذا با تابش خورشید، پاک نمیشود. البته اگر میخ مجدداً به زمین یا ساختمان کوبیده شود، دوباره از مصادیق غیر منقولات محسوب میگردد و با تابش خورشید، پاک میشود. علاوه بر مواردی که ذکر شد، موارد مشابه نیز همین حکم را دارند. به عنوان مثال، درب و پنجره مادامی که متصل به ساختمان باشند، حکم غیرمنقول را دارند و اگر جدا شوند، عنوان منقول بر آنها صدق میکند.
دلیل احکام مذکور در این مسأله
در روایاتی که در جلسات گذشته در رابطه با مطهِّریت خورشید بیان شد، عناوینی مانند «سطح»، «مکان» و «موضع» به کار رفته بود لذا عرض شد که اگر سطح، مکان و موضعی متنجِّس شوند، با تابش خورشید، پاک میشوند. بنابراین، هر آنچه که تحت عنوان «سطح»، «مکان» و «موضع» قرار گیرد، با تابش خورشید و خشک شدن به وسیله آن، پاک میشود، اما مصادیقی که از تحت عنوان سطح، مکان یا موضع خارجند، طبیعتاً با تابش خورشید، پاک نمیشوند لذا تا زمانی که سنگریزه، خاک، گِل، سنگ، میخ و امثال اینها، روی زمین هستند، عنوان موضع، سطح یا مکان بر آنان صدق میکند و با تابش خورشید، پاک میشوند، اما زمانی که آنها از سطح زمین جدا میگردند، عنوان سطح، موضع یا مکان شامل آنها نمیشوند لذا از منقولات محسوب میگردند و آنها با تابش خورشید، پاک نمیشوند.
البته از بین منقولات، حصیر و بوریا استثناء شد و گفته شد که این دو، اگر متنجِّس به نجاستی شده باشند، به وسیله تابش خورشید و خشک شدن به وسیله آن، پاک میشوند.
مسأله 360: «يشترط في التطهير بالشمس زوال عين النجاسةإن كان لها عين»[2].
به نظر مرحوم سید (ره)، در تطهیر متنجِّس، به وسیله خورشید، شرط است که اگر عین نجاست بر متنجس وجود داشته باشد، برطرف شود.
مسأله مذکور، در مباحث گذشته نیز مطرح شد و عرض شد که یکی از شروط تطهیرِ متنجِّس، به وسیله خورشید، زوال عین نجاست است. به هر حال، مرحوم سید (ره) این مطلب را به عنوان یک مسأله مستقل مطرح کرده است. البته متنجسها یا برخی نجاسات دو حالت دارند؛ گاهی عین نجس دارند و گاهی عین نجس ندارند؛ مثلاً بول از مواردی است که بعد از خشک شدن، عینِ نجاستی بر روی متنجس ندارد تا برطرف شود، اما اگر موضعِ متنجّس دارای عین نجاست باشد، لازم است قبل از اشراق خورشید بر آن، عین نجاست از آن برطرف گردد.
ادله حکم مذکور در این مسأله
اولاً: این مسأله اجماعی است که در صورت وجود عین نجاست، نخست باید عین نجس برطرف شود؛
ثانیاً: خشک شدن به وسیله خورشید، بدل از شستن به وسیله آب است لذا همانطور که در شستن به وسیله آب، از بین رفتنِ عین نجاست لازم است، در این مورد (تطهیر متنجِّس به وسیله خورشید) نیز برطرف کردن عینِ نجاست لازم است زیرا وقتی در تطهیر با آب، باید نخست عین نجاست را برطرف کرد، به طریق اولی در تطهیر با خورشید نیز عین نجاست باید برطرف شود زیرا خورشید بالاتر از آب نیست؛
ثالثاً: وجود عینِ نجاست باعث ایجاد مانع و حجابی بر روی سطح متنجَّس میشود که باعث نرسیدن نور خورشید به موضع و در نتیجه، عدم تحقق طهارت میشود لذا باید قبل از تابش خورشید، عین نجاست برطرف شود.
کلام برخی مبنی بر عدم لزوم برطرف کردن عین نجاست
برخی به عبارت «إِذَا كَانَ الْمَوْضِعُ قَذِراً مِنَ الْبَوْلِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ»[3]، از موثقه عمار ساباطی تمسک کرده و گفتهاند که زوال عین نجاست لازم نیست زیرا در روایت اشارهای به برطرف کردن عینِ نجاست نشده است و تنها به اشراق خورشید و خشک شدن اشاره شده است که این مطلب مختص به بول، نیست بلکه سایر قذارات را نیز شامل میشود.
اشکال آقای خویی (ره) بر کلام مذکور
مرحوم آیت الله خویی (ره) در ردّ کلام مذکور، فرموده است که مرتکز ذهنی این است که قبل از تطهیر، باید عین نجاست برطرف شود زیرا اگر عین نجاست باقی بماند، تطهیر موضع نجس ممکن نخواهد بود. ایشان به این نکته نیز اشاره کرده است که تطهیر به وسیله خورشید، بالاتر از شستن به وسیله آب نیست لذا همانطور که در شستنِ با آب، از بین رفتن عینِ نجاست لازم است، در تطهیر به وسیله خورشید نیز از بین رفتنِ عینِ نجاست، لازم است. اما اینکه گفته شد که در روایت به برطرف کردن عین نجاست اشارهای نشده است، دلیلش این است که امام (ع) در مقام بیان برطرف کردن عینِ نجاست نبوده است تا بخواهد به این موضوع اشاره داشته باشد.
مسأله 361: «إذا شك في رطوبة الأرض حين الإشراقأو في زوال العين بعد العلم بوجودها أو في حصول الجفاف أو في كونه بالشمس أو بغيرها أو بمعونة الغير لا يحكم بالطهارة»[4].
در جلسات گذشته عرض شد که یکی از شروط تطهیر متنجِّس، به وسیله خورشید، رطوبت است و این رطوبت منحصر به آب طاهر نیست، بلکه اگر رطوبت ناشی از آبِ نجس یا حتی مایعات دیگر نیز باشد، کفایت میکند. همچنین، شرط دیگری که باید به آن توجه کرد، زوال عین نجاست است.
مرحوم سید (ره) در مسأله مذکور، گفته است که اگر در مرطوب بودن زمین هنگام تابش خورشید بر آن، شک شود یا در زوال عین نجاست که به وجود آن عین نجاست علم بوده است، شک شود یا در حصول خشک شدن و حالت جفاف، شک شود یا در اینکه خشک شدن توسط خورشید، صورت گرفته است، شک شود یا در اینکه خشک شدن به وسیله غیر خورشید صورت گرفته است، شک شود یا در اینکه آیا در خشک شدن متنجِّس چیز دیگری غیر از خورشید نیز دخالت داشته است، شک شود، نمیتوان به طهارت متنجِّس، به وسیله خورشید، حکم کرد.
دلیل عدم حکم به طهارت در موارد مذکور
دلیل اینکه در موارد مذکور، نمیتوان به طهارت زمین حکم کرد، این است که حالت سابقه این موارد یقین به نجاست است و بعداً شک حاصل شده است که آیا مثلاً زمین مرطوب بوده است؟ آیا خشک شدن به وسیله خورشید بوده است؟ و.... لذا چون در این موارد، یقین سابق [یقین به نجاست] وجود دارد، همان نجاست سابق استصحاب میشود. در نتیجه، به نجاست زمین حکم میشود و نمیتوان به طهارت زمین حکم کرد.
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و إذا شك في حدوث المانع عن الإشراق من ستر و نحوه، يبنى على عدمه على إشكال؛ تقدم نظيره في مطهرية الأرض»[5]؛ اگر در وجود مانع از تابش خورشید بر زمین، شک شود، بر عدم وجود مانع بنا گذاشته میشود لذا به طهارت زمین حکم میشود. البته مرحوم سید (ره) فرموده است که این مسأله اشکال دارد که نظیر آن در بحث از مطهِّریت زمین گذشت.
مرحوم سید (ره) در مسأله354 نیز نوشته است: «إذا شك في حدوث فرش أو نحوه بعد العلم بعدمه يشكل الحكم بمطهريته أيضا»[6]؛ اگر بعد از اینکه انسان به زمین بودن علم داشت، شک کند که آیا بر زمین قدم گذاشته است یا فرش و امثال آن، روی زمین قرار گرفته است، در این صورت نیز در حکم به مطهریت آنچه بر آن قدم گذاشته است، اشکال وجود دارد زیرا شک در شرط به وجود میآید و جایی برای تحقق مشروط (مطهِّریت زمین) باقی نمیماند.
وجه اشکال این است که تنها راهی که برای حکم به مطهِّریت وجود دارد، استصحابِ عدم حدوث مانع است؛ به این نحو که قبلاً مانعی در کار نبود و علم به عدم مانع وجود داشت و به هنگام شک در وجود مانع که عدم وجود مانع سابق استصحاب میشود، اما اشکالی که متوجه این استصحاب است، این است که این استصحاب، اصل مثبت است و اصل مثبت حجت نیست چون مستدل میخواهد با جریان استصحاب عدم مانع، طهارت را ثابت کند، یعنی میخواهد بگوید چون مانعی وجود ندارد، پس پاک است لذا اصل مثبت است که اکثر بزرگان آن را حجت نمیدانند. البته کسانی که اصل مثبت را حجت میدانند، میتوانند با جریان استصحاب عدم وجود مانع، به طهارت زمینی که خورشید بر آن تابیده است، ولی شک وجود دارد که آیا مانعی از تابش خورشید بوده است یا نبوده است، حکم کنند.
«والحمد لله رب العالمین»