سوره بقره- آیه 13 18/11/91

                     

    درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی   بوشهری

موضوع کلی: سوره   بقره                                                                  تاریخ: 18 بهمن 1391  

موضوع جزئی: تفسیر آیه 13                                                                                   مصادف   با: 25 ربیع الاول 1434                     سال: چهارم                                        جلسه: 27

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

 

تفسیر آیه13: « وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لكِنْ لاَ يَعْلَمُونَ»[2]؛ و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند(ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‌گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‌دانند! خداوند در آیه قبل، منافقان را از ایجاد فساد بازداشت – آیاتی که عرض می‏شود تحت عنوان نشانه‏های منافقان است که دیگران را به افساد و سفاهت متهم می‏کنند- و در این آیه، آنان (منافقان) را به ایمان دعوت می‏کند، ایمانی که اگر آن را بپذیرند از ورطه سقوط در باتلاق فساد و اِفساد نجات پیدا می‏کنند. همان گونه که در آیه قبل به این مسئله اشاره شد، پیشنهاد دهنده این مطلب وجود مقدس خداوند تبارک و تعالی است اما با فعل مجهول شروع شده «و إذا قیل لهم» و سخن از گوینده و دعوت کننده به میان نیامده که چه کسی منافقان را به ایمان آوردن دعوت کرده است، البته معلوم نبودن گوینده در این گونه موارد به انگیزه تعظیم و احترام است، یعنی الزاماً این طور نیست که مجهول آوردن گوینده دال بر نقص باشد بلکه گاهی شأن خداوند تبارک و تعالی بالاتر از این است که در مقابل افرادی مثل منافقان قرار بگیرد.

منافقان به خاطر روحیه خود برتر بینی، همواره خود را عاقل و هوشیار و مؤمنان را سفیه و ساده لوح و خوش باور می‏دانند اما داوری خداوند متعال این است که سفیه واقعی اینها هستند که نمی‏توانند خط زندگی خود را مشخص کنند و در میان هر گروهی به رنگ همان گروه در می‏آیند، یعنی آنچه بر زبان جاری می‏کنند با آنچه در دل دارند فرق می‏کند و این چیزی جز دو رویی و نفاق نیست، و چنین شخصی به جای وحدت شخصیت، دچار دوگانگی شخصیت است و تمام استعداد خود را در طریق شیطنت و توطئه و تخریب دیگران به کار می‏برد و در عین حال خود را عاقل و هوشیار می‏داند.

مراد از «ناس» چه کسانی هستند؟

اینکه مراد از «ناس» در این آیه شریفه «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ» که ایمان آنان معیار برای ایمان آوردن منافقان است، چه کسانی هستند، دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول: آنچه از ظاهر آیه استفاده می‏شود این است که مراد از «ناس»، عموم مؤمنان و انسان‏های صالح است، کسانی که در اوج بی ادعایی، مؤمن هستند و در پناه این ایمان، احساس آرامش می‏کنند لذا خداوند متعال به منافقان می‏فرماید: شما تافته جدا بافته نیستید پس خود را با صفوف مؤمنان همراه کنید و بدون ادعای نا مقبول ایمان بیاورید، اما منافقان بر خلاف دعوت قرآن، مؤمنان را انسان‏های سفیه می‏دانند و کلامشان این است که مگر ما مانند اینان هستیم که ایمان آوردنمان مثل آنان باشد.

احتمال دوم: عده‏ای از مفسرین، «ناس» را به شخص پیامبر (ص) تفسیر کرده؛ زیرا گاهی در جامعه افرادی وجود دارند که به خاطر گستره وجودی و شخصیتی، این ارزش را دارند که به تنهایی به اندازه همه انسان‏ها به حساب بیایند، همان گونه که خداوند متعال درباره حضرت ابراهیم (ع) می‏فرماید: «انَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»[3]؛ ابراهيم(به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا؛ خالى از هر گونه انحراف؛ و از مشركان نبود و شخصیت او را به تنهایی یک امت می‏داند، پیامبر اسلام (ص) هم به دلیل شخصیت گسترده‏ای که داشت به اندازه همه انسان‏ها است لذا خداوند متعال او را الگو برای همه قرار داده و فرموده: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً»[4]؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‌كنند.

در رابطه با کلمه «سفیه» دو احتمال وجود دارد:

الف) سِفاهت به معنای خفت و سبکی است و اگر در مورد انسان‏ها به کار رود به معنای خفت عقل و نقصان در فکر است. لذا خداوند متعال می‏فرماید: «وَ لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ»[5]؛ اموال خود را به دست سفيهان نسپاريد. بر اساس این احتمال منافقان وقتی به مؤمنان می‏رسند آنان را جماعت کم فکر می‏دانند و می‏گویند ایمان آنها بر اساس عقلانیت نیست.

ب) نگاه منافقان به مؤمنان نه به خاطر عدم بهره از عقلانیت است بلکه سفاهت به معنای پایین بودن منزلت اجتماعی و اقتصادی مؤمنان است، یعنی منافقان، مؤمنان را به خاطر تهی دستی و فقر، سفیه می‏دانند و چون آن زمان تعداد زیادی از مؤمنان مانند: بلال، مقداد، عمار و غیره از کسانی بودند که فقیر و تهی دست بودند، منافقان به آنها با دید سفیهانه نگاه می‏کردند همان گونه که خداوند در مورد حضرت نوح می‏فرماید: «فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَ مَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ»؛  اشراف كافر قومش(در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‌بينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، جز گروهى اراذل ساده‌لوح و فرو دست، مشاهده نمى‌كنيم؛ و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمى‌بينيم؛ بلكه شما را دروغگو تصور مى‌كنيم.»[6].

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. بحار الانوار، ج78، ص261.

[2]. بقره/13.

[3]. نحل/120.

[4]. احزاب/21.

[5]. نساء/5.

[6]. هود/27.

Please publish modules in offcanvas position.