عوامل ماندگاری عاشورا 93/08/09

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: عوامل ماندگاری عاشورا                                                    تاریخ: 93/08/09

مکان: قم،

 

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال رسول الله (ص): « إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَا تَبْرُدُ أَبَد»[1]

موضوع سخن در این مجلس باشکوه و در ایام سوگواری آل­الله، پیرامون رمز و راز و علل ماندگاری حادثه عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین (ع) است. یکی از مباحث بسیار مهم در رابطه با حادثه عاشورا که نظر بسیاری از اندیشمندان، نویسندگان و صاحب نظران به خود جلب کرده است، این پرسش است که چرا بعد از گذشت نزدیک به هزار و چند سال نام حسین (ع)،در دل­هاشور وعشق ایجاد می­کند ودل­ها برای زیارت مرقد مطهر ایشان پرواز می­کند.در تاریخ جهان انقلاب و نهضت کم نداشته­ایم؛ اما اکثر حوادث و حتی مکاتب فکری، از این سه ویژگی بیرون نبوده­اند:1. تولد2. اوج 3. فرود، داشته­اند. یعنی نهضت­ها متولد شده­اند، شکل گرفته­اند و بعد از مدتی اوج گرفته­اند و در گام سوم به فرود منتهی شده است. معنای فرود هم این است که یا به کلی به فراموشی سپرده شده­اند یا به صورت کم فروغی اثری از آن ها باقی مانده است و جز نامی از آن­ها برده نمی­شود.

اما در کنار این انقلاب­ها و نهضت­ها، یک نهضت و قیام عاشورا داریم که متفاوت از سایر نهضت هاست.شب گذشته به آن جمله زیارت شعبانیه مربوط به وجود مقدس اباعبدالله استناد کردم که می­فرماید: «لم یطفؤ و لا یطفؤ ابدا». که نه خاموش شده است و نه هرگز خاموش خواهد شد.

وعده داده بودم که در این مجلس و در طول این چند شب که مهمان این جلسه آبرومند هستم، به عوامل ماندگاری حادثه عاشورا اشاره کنم. دیشب به دو نکته و علت بسنده و اشاره کردم. علت نخست این بود که پشت این حادثه عاشورا، مشیت الهی است. یعنی این حادثه یک حادثه طبیعی و معمولی نیست بلکه مشیت و اراده تکوینی ذات باری تعالی این حادثه را حفظ می­کند. « يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون‏».[2] نکته دومی که عرض کردم ویژگی حق طلبانه، عدالت خواهانه و ظلم ستیزانه نهضت اباعبدالله (ع) است. هر نهضتی و عملی که رنگ حقیقت و عدالت به خود بگیرد، همان طور که خدای متعال به عنوان مظهر عالیِ حق ماندگار است، آن­چه که به خدا انتساب پیدا کند، آن نیز ماندگار است.

زمانی که انسان وصیت می­کند یازمانی که یک بزرگیحرفی را مطرح می­کند آن هم بزرگی مثل امام حسین (ع)، حساب شده و دقیق سخن می­گوید و می­شود از جمله­جمله سخنان او مطلب گرفت و برداشت و دریافت کرد. یکی از این موارد وصیت وجود مقدس اباعبدالله (ع) به برادرش محمد حنفیه است که سرشار از حق خواهی است و دیگری خطبه­ای است که اباعبدالله (ع) در بدو ورود به کربلا ایراد کرده است. البته جملات حسین ابن علی (ع) منحصر به این دو مورد نیست ولی از این دو مورد به عنوان دو کد و دریافت نام می­برند. آن وصیت نامه این است که « أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِ‏ مِنْ‏ عِنْدِ الْحَقِ‏ وَ أَنَ‏ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِي بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ‏ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِين‏»[3] حسین ابن علی (ع) مانند کسی وصیت می­کند که گویا خودش را آماده کرده است تا آخر میدان بماند. شهادت می­دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست و به نبوت و معاد شهادت می­دهد. در ادامه بعد از این گواهی حضرت می­فرماید من به خاطر خودخواهی قدم در این میدان نگذاشته­ام. حسین ابن علی (ع) به خاطر خوش­گذرانی یک انسانی که بخواهد فساد در جامعه اسلامی ایجاد کند، در این میدان قدم نگذاشته است.حضرت می­فرماید حرکت من ستمگرانه نیست بلکه من فضا را غبارآلود می­بینم وامروز آن­چه که پیغمبر پایه­گذاری کرده است،به نام اسلام و جامعه بشری، مورد تهدید جدی است و جامعه اسلامی دچار فساد، زشتی و پلشتی شده است. لذا حسین ابن علی (ع) می­خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند کهاین همان مسیر پیغمبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) در دوران حکومت است.امیرالمؤمنین (ع) چه زیبا حکومت کرد «قتل فی محرابه لشدة عدله».[4] چرا علی (ع) را کشتند؟ «لشدته عدله» به خاطر روح عدالت خواهی امیرالمؤمنین(ع) بود.لذا اباعبدالله (ع) می­فرماید من همین مسیر را می­خواهم دنبال کنم. اگر کسی آن­چه را که من فراخوان می­کنم پذیرفت، خوب است و اگر کسی در مقابل من موضع گرفت ـ و به تعبیر امروزی­ها سخن حسین (ع) را برنتافت، من صبر می­کنم تا خدا قضاوت کند. فرزندان، عزیزان و یارانم را در این مسیر فدا می­کنم تا پایان کار خدا قضاوت کند که خدا بهترین حکومت کننده است.

لذا حضرت به دنبال موقعیت­های فردی و اجتماعی و به دنبال پست و مقام نیست. اگر حضرت دنبال احترام بود در مدینه می­ماند.حتی یزیدیان هم به ظاهر می­گفتند فرزند پیامبر را احترام کنید. پس احترام حسین ابن علی (ع)، احترام به قوانین و احکام الهی و احترام به خداست.

من یک جمله در پرانتز می­خواهم بگویم و آن جمله این است که متأسفانه امروز در جامعه ما تا بحث امر به معروف و نهی از منکر مطرح می­شود، یک چهره خشنی از امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ترسیم می­شود. زمانی که می­گویند مجلس شورای اسلامی می­خواهد طرح امر به معروف و نهی از منکر را برنامه­ریزی کند و قانون تصویب کند، یک برداشت­های عجیب و غریب از آن می­شود. اگر یک حادثه اسیدپاشی در اصفهان اتفاق می­افتد یا یک حادثه­ای در جای دیگری اتفاق می­افتد متأسفانه داخل و خارج به هم ارتباط می­دهند و می­گویند این نتیجه امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر حقیقتی است که حسین ابن علی (ع) فلسفه انقلاب خود را بر اساس آن یعنی دعوت به خوبی­ها و پرهیز از بدی­ها گذاشته است. معروف یعنی نیکی­ها، خوبی ها و ارزش­ها، آیا این خشن است؟

کد دوم آن لحظه­ای است که حضرت وارد کربلا می­شود و انگیزه قیام راهم برای یاران و اصحاب و هم برای جامعه بیان می­کند.حضرت در رابطه با انگیزه قیام می­فرماید« أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ‏ الْحَقَ‏ لَا يُعْمَلُ‏ بِه‏»[5] آیا نمی­بینید که حق به فراموشی سپرده شده است واز باطل کسی پرهیز نمی­کند؟ یعنی منکر معروف شده است و معروف منکر شده است. «أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّا»[6] اباعبدالله (ع) می­فرماید زمانی که انسان در جامعه­ای زندگی می­کند که به دین، حق و شرف انسانی اعتباری قائل نمی­شوند؛ بهتر است که انسان به فیض لقاء حق بشتابد. یعنی در این راه به شهادت برسد. کلام مولای ما امیرمؤمنان (ع) این است که «إِذَا حَضَرَتْ بَلِيَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَكُمْ‏ دُونَ‏ أَنْفُسِكُمْ‏ وَ إِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَكُمْ دُونَ دِينِكُم‏».[7] زمانیکه مشکلی در جامعه اسلامی پیش آمد، اگر مال خود را فدا کنید، جانتان می­ماند؛ اما اگر شرایط بحرانی شد و یک طرف ماجرا جان دادن و یک طرف ماجرا دست از دین کشیدن است، جان بدهید تا دین بماند. که مصداق جمله حسین ابن علی (ع) است که می­فرماید«أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي‏».[8] یعنی همان طور که مولای ما امیرمؤمنان (ع) فرمود زمانی که جان بدهید دین می­ماند،اکنون دین در سایه شهادت حسین ابن علی (ع) است.

عامل سوم، عمل صالح

آن­چه در حادثه کربلااز بدو حرکت تا پایان حادثه عاشوراموج می­زند،عمل صالح است.لذا خداوند می­فرماید« مَنْ‏ عَمِلَ‏ صالِحاً مِنْ‏ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة».[9] چه مرد و چه زن اگر عمل صالح انجام دادند، پایان راه آن­ها حیات و زندگی طیب و طاهر است.

علامه طباطبایی صاحب تفسیر گران­سنگ المیزان می­فرماید که خدای متعال در قرآن تعریفی برای عمل صالح مطرح نکرده است ولی مواردی را ذکر کرده است که بیان مصداق عمل صالح است. بعد ایشان به آیه 120 سوره توبه می­کند که می­فرماید« ما كانَ‏ لِأَهْلِ‏ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين‏».[10] چند نکته در این آیه وجوددارد که می­فرماید اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف مدینه حق ندارند از فرمان پیغمبر تخلف کنند بلکه آن­ها باید پیغمبر را همراهی کنند؛ جان خود را عزیزتر از جان پیغمبر ندانند بلکه جان پیغمبر را عزیزتر از جان خود بدانند. سؤال می­شود که علت این کار چیست؟ قرآن می­فرماید « ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ »[11] به دلیل اینکه هر تشنگی، خستگی، مشکلی پیدا کردند و هر قدمی که گذاشته­اند و مسیری را طی کرده­اند و باعث خشم و غضب کفار شده است و هر اقدامی که علیه دشمن انجام داده­اند،برای تک تک این افراد، این مشکلات به عنوان عمل صالح به پای آن­ها نوشته می­شود. اگر امروزه بخواهیم این آیه را معنا کنیم می­شود گفتکسانی که راهپیمایی می­کنند، قدمی برنمی­دارند مگر اینکه این قدم باعث خشم و ناراحتی کفار می­شود از مصادیق افرادی هستند که در این آیه به آن اشاره شده است.شخصی می­گفت که آیه راجع به راهپیمایی داریم؟ بنده گفتم که این آیه راجع به راهپیمایی است.

پس عنصر سوم که رمز ماندگاری حادثه عاشورا است این شد که صحنه عاشورا و حرکت حسین ابن علی (ع) و تمام اینگونه موارد عمل صالح است و عمل صالح ماندگار است.

انسان­هایی که براساس عمل صالح و ایمان عمل می­کنند محبوب و مهمان دل­ها هستند.« إِنَ‏ الَّذينَ‏ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ سَيَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا».[12] قرآن می­فرماید کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، محبت آن ها به دل می­نشیند و محبوب دل­ها می­شوند؛ لذا کسی که محبوب شد ماندگار است. سؤال می­شود که چرا سید و سالار شهیدان (ع) این همه مورد محبت است؟ چه مغناطیس و کهربایی جاذبه ایجاد کرده است؟ آن مغناطیس که جاذبه ایجاد کرده است، عشق به حسین ابن علی (ع) است.

علامه می­فرماید که عمل صالح به دو چیز نیاز دارد:

 1. کار برای خدا و به قصد قربت باشد.2. آن کاری را که انسان انجام می­دهد موجب تقویت باورها و اعتقادات او شود.

 اگر کاری را انجام دادیم که آن کار برای خدا بود و موجب تقویت باورهای اعتقادی ما شد، این عمل صالحاست. شب عاشورا اصحاب اباعبدالله (ع) با هم شوخی می­کردند؛ یعنی کسانی که می­دانستند فردا یکی پس از دیگری به شهادت می­رسند و سید و سالار شهیدان (ع) به آن­ها خبر داده بود و اطلاع داشتند، اما با هم شوخی می­کردند. از آنان سؤال شد که چرا شوخی می­کنید؟ گفتند ما مقامات خود را در بهشت مشاهده می­کنیم و این کاری است که موجب تقویت اعتقاد و باورهای انسان می­شود. مسلم ابن اوسجه به حسین ابن علی (ع) می­گوید اگر هفتاد بار کشته شوم و زنده شوم، در راه تو خواهم ماند.در تاریخ یک نکته­ای داریم که این نکته خیلی تکان دهنده است. زمانی که سید و سالار شهیدان (ع) روز عاشورا به اطراف نگاه کرد دید که اجساد مطهر یاران روی زمین افتاده است، آقا صدا زد «مالی انادیکم فلا تجیبونی» چه شده است که هر چه صدا می­زنم جواب نمی­دهید؟بدن­هایی که سر نداشت زمانی که صدای مظلومیت اباعبدالله بلند شد، این بدن­ها به حرکت در آمدند.

ما در حوزه ها یک اصطلاحی داریم که بد نیست این اصطلاح را خدمت شما بگویم. کاری ارزشمند است که هم دارای حسن فعلی و هم حسن فاعلی باشد. حسن فعلی یعنی نفس کار مشروع باشد و حسن فاعلی یعنی با نیت خیر انجام شده باشد. شما ممکن است بگویید مگر ممکن است کاری مشروع باشد و مشکل نیت پیدا کند؟ گاهی انسان یک مسجد می­سازد ولی برای خدا نمی­سازد؛ این مسجد قبول نیست. خانه خداست و اسم آن مسجد است، این مسجد حسن فعلی دارد ولی حسن فاعلی ندارد. یعنی چون مسجد استکار به ظاهر مشروع است ولی حسن فاعلی ندارد یعنی نیت خالصانه در ساخت و ساز آن به کار نرفته است.

 نبی گرامی اسلام (ص) روانه جنگ تبوک بودند که عده­ای از منافقینی که به شام گریخته بودند به رفیقان خود در مدینه دستور دادند که برای اینکه مابتوانیم یک پایگاه علیه پیغمبر (ص) تأسیس کنیم، شما در مقابل مسجد قبا یک مسجد بسازید تا آن­جا مرکز طراحی و برنامه ریزی علیه پیغمبر (ص)شود. پیغمبر (ص) روانه جنگ تبوک شد و زمانی که برگشتند، به استقبال پیغمبر (ص) رفتند و به ایشان گفتند که ما مسجد ساخته­ایم و شما بیایید چند رکعت نماز بخوانید و این مسجد را افتتاح کنید. اما آیه نازل شد که «لا تَقُمْ‏ فيهِ‏ أَبَدا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيه‏»[13] پیغمبر حق نداری در این مسجد بروی نماز بخوانی، مسجدی که از اول برپایه تقوا تأسیس شده است سزاوارتر است تا در آن نماز بخوانی. در تاریخ آمده است که نه تنها پیغمبر (ص) در آن نماز نخواند بلکه دستور داد این مسجد را آتش بزنند. حسن فعلی دارد اما حسن فاعلی ندارد، یعنی نیت برای خدا نیست.

حادثه عاشورا هم حسن فعلی دارد و هم حسن فاعلی دارد. نقشی که به یاران و فرزندان اباعبدالله (ع) وارد شده است، آن­ها به خوبی این نقش را ایفا کرده اند.

ذکر مصیبت

خیلی از یاران و برادران و فرزندان اباعبدالله (ع) آمدند و در مقابل دشمن جنگیدند، عده­ای را کشتند و سرانجام به شهادت رسیدند. اما اباعبدالله (ع) یک سرباز کوچک دارد که توان جنگیدن و سخن گفتن ندارد. نمی تواند از خود دفاع کند و دستان او را در قنداق بسته اند. من از قول بزرگان عرض می­کنم که بزرگان ما هر زمانی که مشکلی برای آن ها پیش می­آمد از آقایی دعوت می­کردند و می­گفتند بیایید منزل ما روضه طفل شش ماهه حسین را بخوانید.

از فردا که روز هفتم است آب را روی اهل بیت (ع) بستند، کم و بیش آب می رسید اما دستور جدی، بستن آب بر روی اهل بیت است. وجود نازنین اباعبدالله (ع) بعد از مرگ اصحاب و برادران و یاران، جلوی خیمه آمد.تشنگی روی بچه­ها فشار آورده بود علی اصغر هم تشنه بود، آن لحظه بچه دست زینب کبری بود اباعبدالله (ع) آمد «نَاوِلِينِي‏ وَلَدِيَ‏ الصَّغِيرَ حَتَّى‏ أُوَدِّعَه‏»[14] و گفت خواهرم زینب (س) این نازدانه را به من بده تا با او خداحافظی کنم.اباعبدالله (ع) این عزیز خود را برداشت و او را جلوی لشکر آورد و فرمود آیا نمی­بینید فرزندم زبانش را به لب­هایش می­کشد و از تشنگی این لب­ها خشک شده است؟ عمر سعد به حرمله گفت که چرا جواب حسین (ع) را نمی­دهی؟ حرمله تیر را به چله کمان نهاد و این تیر آمد تا به گلوی نازک علی (ع) اصابت کرد. خون از گلوی علی روان شد ولی حسین(ع) نگذاشت این خون­ها روی زمین بریزد و خون را به سمت آسمان ریخت. خدای متعال یکی از جاهایی که به حسین تسلیت گفته است اینجاست « دعه يا حسين فان‏ له‏ مرضعا في‏ الجنة»[15] حسیندیگر خود را اذیت نکن این بچه را با لب تشنه شهید کردند ما کسی را در بهشت قرار می دهیم تا به فرزند تو شیر بدهد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏10، ص318.

[2]. «الصف»: 8.

[3]. بحار الأنوار، ج‏44، ص329.

[4]. بیست گفتار، ص20.

[5]. تحف العقول، ص245.

[6]. همان.

[7]. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص216.

[8]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج‏4،  ص89.

[9].« النحل»: 97.

[10]. «التوبة»:120.

[11]. همان.

[12]. «مریم»: 96.

[13]. «التوبة»: 108.

[14]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص117.

[15]. وقعة الطف، ص246.

Please publish modules in offcanvas position.