درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ:18 فروردین 1394 موضوع جزئی: الأول من المطهّرات، الماء- واجب است تعفیر بر شستن با آب مقدم باشد مصادف با: 17 جمادی الثانی 1436 سال: ششم جلسه: 75 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسأله 319: «يجب تقديم التعفير على الغسلتين، فلو عكس لم يطهر»[1]؛ مرحوم سید (ره) فرموده است که واجب است تعفیر (خاکمالی) بر دو بار شستنِ با آب مقدم شود و اگر عکس آن واقع شود یعنی اگر ابتدا، ظرفِ متنجّس به ولوغ سگ دو بار به وسیله آب شسته شود و سپس یک مرتبه نیز به وسیله خاک، خاکمالی شود آن ظرف پاک نخواهد شد.
دلیل
مستند این سخن صحیحه ابی العباس البقباق است که سابقاً به آن اشاره کردیم، در این روایت صحیحه آمده بود: «و اغسله بالتراب أول مرة، ثم بالماء مرتين»[2] شیخ مفید (ره) فرموده بود که «ان الاناء یغسل من الولوغ ثلاثاً وسطاهنّ بالتراب»، ایشان نیز سه بار شستن را در رابطه با ظرفی که به ولوغ سگ، متنجّس شده است مطرح کرده است لکن فرموده است که مرتبه وسطی آن باید با خاک باشد بر خلاف ما که میگوییم مرتبه اول باید با خاک باشد.
از مرحوم شیخ طوسی (ره) و سید مرتضی (ره) نیز نقل شده بود که این دو بزرگوار نیز معتقدند که ظرف متنجّس به ولوغ کلب باید سه مرتبه شسته شود لکن گفتهاند که یکی از آن مراتب سهگانه باید به وسیله خاک باشد و فرقی نمیکند که تعفیر در مرحله اول باشد یا مرحله وسط و یا مرحله آخر، لذا این دو بزگوار نیز بر خلاف ما که میگوییم تعفیر باید در مرحله اول باشد گفتهاند که تعفیر در هر مرحلهای که واقع شود مشکلی ایجاد نمیشود و تطهیر محقق خواهد شد و اینکه حتماً مرتبه اول باشد، مطرح نیست. کلام این دو بزرگوار (مرحوم شیخ (ره) و سید مرتضی (ره)) دلیل قانع کنندهای ندارد که بتواند با روایت صحیحه ابی العباس البقباق معارضه کند و آن را از حجیت ساقط کند یا بتواند بر آن مقدم شود. بنابراین، نظر ما نیز مانند مرحوم سید (ره) این است که تعفیر باید در مرحله اول باشد و بعد از آن دو بار دیگر نیز با آب شسته شود.
مسأله320: «إذا غسل الإناء بالماء الكثير لا يعتبر فيه التثليث، بل يكفي مرّة واحدة حتّى في إناء الولوغ؛ نعم، الأحوط عدم سقوط التعفير فيه، بل لا يخلو عن قوّة، و الأحوط التثليث حتّى في الكثير»[3]؛ مرحوم سید (ره) فرموده است که اگر ظرف نجس، با آب کثیر شسته شود نیازی به سه بار شستن نیست حتی اگر سگ در آن ظرف ولوغ کرده باشد [در این صورت نیز یک بار شستن با آب کثیر کفایت میکند]، بله! احتیاط [مستحب] این است که [در صورت شستن ظرفِ متنجّس به ولوغ سگ به وسیله آب کثیر] تعفیر ساقط نمیشود بلکه خالی از قوت نیست که باید تعفیر شود [فتوا این است که تعفیر لازم است] و احتیاط [مستحب] این است که حتی در تطهیر به وسیله آب کثیر نیز سه بار شسته شود.
این مسأله دو فرض دارد؛
فرض اول: ظرف مورد نظر به نجاسی غیر از ولوغِ سگ، متنجّس شده است.
فرض دوم: ظرف مورد نظر به نجاست ولوغیه متنجّس شده است یعنی کلب در آن ظرف ولوغ کرده است.
در فرض اول که ظرف، به نجاستی غیر از ولوغِ سگ، متنجّس شده است [مثلاً خمر در آن ظرف بوده است یا ولوغ در آن بوده است لکن ولوغ خنزیر نه ولوغ کلب] اجمالاً عرض میکنیم که در این موارد، تعدد غَسل، معتبر است یعنی گفتهاند که آن ظرف باید هفت بار یا سه بار به وسیله آب قلیل شسته شود.
سؤال این است که اگر بخواهیم ظرفی را که به غیر ولوغِ کلب، متنجّس شده است با آب کثیرِ عاصم بشوییم باز هم تعدد معتبر است یا یک بار شستن با آب کثیر کفایت میکند؟
مرحوم سید (ره) نخست بین شستن با آب قلیل و آب کثیر فرق گذاشته و فرموده است که اگر با آب قلیل شسته شود، تعدد لازم است ولی اگر با آب کثیر شسته شود یک بار شستن کفایت میکند.
شهید اول (ره) نیز در کتاب ذکری فرموده است: «و لا ريب في عدم اعتبار العدد في الجاري و الكثير في غير الولوغ»[4]؛ شکی نیست که تعدد شستن با آب جاری و کثیر نسبت به ظرفی که به غیر ولوغِ سگ، متنجّس شده است، معتبر نمیباشد.
ادله قائلین به عدم لزوم تعدد غَسل در تطهیر با آب کثیر
دلیل اول
اولین دلیلی که مطرح کردهاند انصراف است؛ به این معنی که ادلهای که تعدد را معتبر دانسته است، به آب قلیل انصراف دارد یعنی با توجه به اینکه سابقاً تطهیر و شستشو با آب قلیل صورت میگرفته است لذا اگر در روایت نیز این گونه آمده است که«و اغسله بالتراب اوّل مرّة ثمّ بالماء مرتین»، منظور این است که با آب قلیل دو بار شسته شود بنابراین، ادله به آب قلیل انصراف دارد. اما در رابطه با آب کثیر به اطلاق روایاتی که در رابطه با سایر نجاسات وارد شده تمسک میکنیم که فرموده: «اغسله بالماء» و تحقق غَسل با یک بار شستن نیز محقق میشود.
نکته: ما یک انصراف داریم که منشأ آن کثرة الاستعمال است و یک انصراف داریم که منشأ آن کثرت وجود یعنی غلبه وجودی در خارج است. آن چیزی که میتواند انصراف را برای ما درست کند کثرت استعمال است نه غلبه وجودی در خارج؛ مثلاً اگر لفظ «ماء» هنگام استعمال، در آب قلیل استعمال میشود موجب انصراف خواهد شد چون مستعملین همان را اراده میکنند که در خارج استعمال میشود نه اینکه وجودش در خارج بیشتر باشد. بنابراین، کثرت استعمال، موجب انصراف میشود نه غلبه وجودی در خارج.
اشکال مرحوم آقای خویی (ره) به دلیل اول
مرحوم آیت الله خویی (ره) گفته است که اولاً: منشأ انصرافی که شما در این جا ادعا کردهاید غلبه وجودی است و غلبه وجودی در خارج نمیتواند منشأ انصراف باشد بلکه کثرت استعمال منشأ انصراف میباشد؛ ثانیاً: آب قلیل غلبه وجودی در خارج ندارد چون سابق این گونه بود که در کسانی که سابقاً در بیابانها زندگی میکردند، فصل زمستان بارندگیها شدید بوده است و آب برکههایی که پرآب می شده است، کثیر بوده است و این طور نیست که الزاماً غلبه وجودی در خارج با آب قلیل باشد.
لذا با توجه به نکته فوق و آنچه مرحوم آقای خویی (ره) فرموده است عرض میکنیم که دلیل اول (انصراف) قابل قبول نیست زیرا کثرت استعمال که موجب انصراف است در اینجا وجود ندارد و آنچه هست، غلبه وجودی در خارج است و غلبه وجودی نیز کارساز نیست.
دلیل دوم
دلیل دوم تمسک به دو روایت مرسله است که در این زمینه وارد شده است؛
روایت اول: عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا قَالَ: «مَا بِذَا بَأْسٌ لَا تَغْسِلْهُ كُلُّ شَيْءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ»[5]؛ امام صادق (ع) فرموده است که هر چیز [نجسی] که آب باران به آن برسدپاک میشود.
با توجه به این روایت گفتهاند که آب باران نیز به عنوان آب کثیر مطرح میشود و چون روایت میگوید مجرد رسیدن آب باران کافی است و حتی غَسل را نیز مطرح نکرده است، میگوییم که در تطهیرِ متنجّس به وسیله آب کثیر یک بار شستن کفایت میکند و تعدد لازم نیست چون بین اقسام آب کثیر تفاوتی نیست تا گفته شود که آب باران به صرف اصابت با شیء متنجّس آن را پاک میکند ولی در تطهیر به وسیله سایر آبهای کثیر تعدد لازم است.
اشکال به روایت اول
اولاً: سند روایت ضعیف است لذا نمیتوان به آن استناد کرد.
ثانیاً: اینکه گفته شد بین آب باران و سایر آبهای کثیر تفاوتی نیست، صحیح نیست زیرا مواردی وجود دارد که بین آب باران و سایر آبها تفاوت وجود دارد یعنی تلازمی در کار نیست که اگر در رابطه با آب باران روایت بالا را جاری کردیم حتماً بگوییم که در رابطه با آب جاری نیز یک بار شستنِ متنجّس کفایت میکند مثلاً همانطور که قبلاً نیز به آن اشاره کردیم در تطهیرِ متنجّس، به وسیله آب باران فشردن لازم نیست ولی در تطهیر با سایر آبها فشردن لازم است در صورتی که اگر بگوییم بین آب باران و سایر آبها فرقی وجود ندارد باید بگوییم که در تطهیر با سایر آبها نیز فشردن لازم نیست. پس در بعضی از موارد مطر دارای ویژگی خاصی است که این ویژگی در جای دیگری نیست و همین برای ما کافی است که اگر در روایتی حکمی برای ماء المطر ثابت شده است، مختص آب باران است و آبهای دیگر را شامل نمیشود.
روایت دوم: و ذكر بعض علماء الشيعة: أنه كان بالمدينة رجل يدخل إلى أبي جعفر محمد بن علي (ع) و كان في طريقه ماء فيه العذرة و الجيف و كان يأمر الغلام يحمل كوزا من ماء يغسل رجله إذا أصابه، فأبصره يوما أبو جعفر (ع) فقال: «إن هذا لا يصيب شيئا إلّا طهره فلا تعد منه غسلا»[6]؛ علامه (ره) از امام باقر (ع) نقل میکند که حضرت (ع) فرموده است که آبی که در مسیر عبور شخص بوده است به چیزی اصابت نمیکند مگر اینکه آن را پاک میکند.
گفتهاند که کلام امام صادق (ع) بر این امر دلالت دارد که مجرد اصابت آب کثیر به شیء متنجِس آن را پاک میکند و حتی غَسل (شستن) هم نیاز نیست چه رسد به اینکه گفته شود تعدد لازم است.
اشکال به روایت دوم
این روایت مرسله است که تا قبل از علامه (ره) هیچ اثر و نشانهای از آن در جوامع حدیثی وجود نداشته است و اینکه علامه (ره) این مطلب را از چه کسی نقل کرده است روشن نیست. بنابراین، این حدیث به خاطر ارسالی که دارد ضعیف است و نمیتوان به آن استناد کرد.
بحث جلسه آینده: ادله دیگری در این رابطه (عدم لزوم تعدد غَسل در تطهیر با آب کثیر) وجو دارد که إن شاء الله تعالی در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. العروة الوثقی، ج1، ص112.
[2]. وسائل الشیعة، ج1 کتاب الطهارة، ابواب الآسار، باب1، ص226، ح4.
[3]. العروة الوثقی، ج1، ص112.
[4]. عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج1، ص127.
[5]. وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الماء المطلق، باب6، ص146، ح5.
[6]. حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج1، ص178.