درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 10 خرداد 1394 موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض مصادف با: 12 شعبان 1436 سال: ششم جلسه: 99 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
اگر باطن قدم متنجّس به نجاست أرضیه شد، این نجاست با راه رفتن و کشیدن پا بر روی زمین پاک میشود [به شرط اینکه عین نجاست زایل شود]، عرض کردیم برای این مطلب به روایاتی تمسک شده است که در جلسه گذشته به سه روایت اشاره کردیم. اکنون دو روایت دیگر را ذکر و بررسی میکنیم؛
روایت چهارم: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ؛ قَالَ: نَزَلْنَا فِي مَكَانٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْمَسْجِدِ زُقَاقٌ قَذِرٌ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ: «أَيْنَ نَزَلْتُمْ؟» فَقُلْتُ: نَزَلْنَا فِي دَارِ فُلَانٍ فَقَالَ: «إِنَّ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَسْجِدِ زُقَاقاً قَذِراً أَوْ قُلْنَا لَهُ إِنَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْمَسْجِدِ زُقَاقاً قَذِراً» فَقَالَ: «لَا بَأْسَ الْأَرْضُ تُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» قُلْتُ: فَالسِّرْقِينُ الرَّطْبُ أَطَأُ عَلَيْهِ فَقَالَ: «لَا يَضُرُّكَ مِثْلُهُ».[1]
حلبی گفته است که در جایی فرود آمدیم [از چهار پایان پیاده شدیم] که بین ما و مسجد کوچهای بود که متنجّس به نجاست شده بود، پس خدمت امام صادق (ع) رسیدیم، حضرت (ع) سؤال کرد که شما کجا فرود آمدید؟ پاسخ دادیم که در فلان خانه مَسکن گزیدیم؛ حضرت (ع) فرمود که بین شما [خانه شما] و مسجد کوچهای قرار دارد که متنجّس به نجاست است [راوی در روایت تردید دارد که آیا این جمله را او گفته است یا حضرت (ع) فرموده است]. حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد، زمین پاک [أرض طاهر] آثار زمین نجس را از بین میبرد و آن را پاک میکند. حلبی میگوید که عرض کردم که روی سرگینی که مرطوب است قدم میگذارم، حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد و نجس نیست.
روایت پنجم: عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَطَأُ عَلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي لَيْسَ بِنَظِيفٍ ثُمَّ يَطَأُ بَعْدَهُ مَكَاناً نَظِيفاً، فَقَالَ: «لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ خَمْسَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ»[2]؛ از امام صادق (ع) درباره شخصی که بر جای کثیف [منظور از کثیف در این روایت، نجاست است] قدم میگذارد و بعد از آن به مکان تمیز [طاهر] میرود و در آنجا قدم میگذارد، سؤال شد حضرت (ع) فرمود که اگر مسافتی که بر روی زمین طاهر طی میکند، پنج ذراع باشد اشکالی ندارد.
بررسی روایات
تفاوت روایت چهارم و پنجم با سه روایت مذکورِ در جلسه گذشته این است که روایت چهارم و پنجم مطلق هستند لکن در روایت اول عبارت «أَمُرُّ عَلَيْهِ حَافِيا» آمده بود که به معنای قدم برداشتن با پای برهنه است و نشان دهنده این است که روایت اشاره به قدم دارد، همچنین روایت دوم و سوم نیز اشاره به قدم و پا دارد اما روایت چهارم درباره پیمودن فاصله بین خانه و مسجد بحث کرده است که به پابرهنه بودن یا کفش داشتن اشارهای نشده است.
در روایت پنجم نیز عبارت «يَطَأُ عَلَى» و «يَطَأُ بَعْدَهُ مَكَاناً نَظِيفاً» آمده است که اشارهای به مسأله رِجل (پا) یا غیر رِجل نکرده است. بنابراین، مقتضای قول امام (ع) در رابطه با تطهیر زمین، شامل تطهیر قدم، نعل، باطن خُف و امثال آن میشود.
عدهای از بزرگان گفتهاند که اطلاق روایت به گونهای است که نمیشود به این سه مورد [قدم و نعل و خُف] بسنده کرد بلکه شخصی که عصا دارد اگر تَه آن به قسمتهای نجس زمین برخورد کند و بعد از آن به قسمتهای طاهر زمین برخورد کند، تَه عصا نیز پاک میشود. همچنین در رابطه با کسانی که پا ندارند و بر روی زانو یا دست خود حرکت میکنند نیز مسأله به همین نحوی است که عرض شد یعنی اگر زانو یا دست به زمین نجس برخورد کند و سپس با زمین پاک تماس داشته باشد، پاک میشود.
دو نکته
نکته اول: مقصود از عبارت «إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» این است که زمین طاهر، نجاستِ ناشی از زمین نجس را تطهیر میکند و اثر آن را از بین میبرد اما بعضی از بزرگان مانند فیض کاشانی (ره) معنای دیگری از این عبارت برداشت کردهاند و آن اینکه هر بار قدم گذاشتن در زمین طاهر بخشی از نجاست حاصل از زمین نجس را از بین میرود؛ به تعبیر روشنتر این بزرگان راه رفتن را قسمتبندی کردهاند.
نکته دوم: در تمام موارد ذکر شده، طهارت در صورتی حاصل میشود که با راه رفتن یا کشیدن روی زمین، عین نجاست از بین برود زیرا در رابطه با طهارت با آب، یکی از شرایط حصول طهارت، زوال عین نجاست بود لذا در این جا نیز نمیتوان گفت که بدون از بین رفتن عین نجاست، طهارت حاصل میشود و دلیل این مطلب روایات ذیل است؛
روایت اول: عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قال: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) رَجُلٌ وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ فَسَاخَتْ رِجْلُهُ فِيهَا أَ يَنْقُضُ ذَلِكَ وُضُوءَهُ؟ وَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُهَا؟ فَقَالَ: «لَا يَغْسِلُهَا إِلَّا أَنْ يَقْذَرَهَا وَ لَكِنَّهُ يَمْسَحُهَا حَتَّى يَذْهَبَ أَثَرُهَا وَ يُصَلِّي».[3]
روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ أَبِي عِيسَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِنِّي وَطِئْتُ عَذِرَةً بِخُفِّي وَ مَسَحْتُهُ حَتَّى لَمْأَرَ فِيهِ شَيْئاً مَا تَقُولُ فِي الصَّلَاةِ فِيهِ؟ قَالَ: «لَا بَأْسَ»[4]؛ از امام صادق (ع) درباره نماز خواندن با خُفی که با عذره ملاقات کرده است و روی زمین کشیده شده است تا اینکه اثر نجاست از رفته است، سؤال شده است، حضرت (ع) در پاسخ فرموده است که اشکالی ندارد.
دو روایت فوق دلالت میکند بر اینکه برای حصول طهارت، لازم است که عین نجاست بر طرف شود. البته روایت دوم از نظر سند اشکال دارد ولی چون روایت اول (روایت زرارة) مشکل سندی ندارد این روایت مدعا را ثابت میکند و نیازی به روایت دوم نیست لکن روایت دوم نیز میتواند به عنوان مؤید ذکر شود.
«والحمد لله رب العالمین»