فصلٌ فی المطهّرات 94/09/08

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                          تاریخ: 8 آذر 1394

موضوع جزئی: الثالث من المطهّرات، الشمس- کیفیت تطهیر متنجّس به وسیله خورشید         مصادف با: 17 صفر 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                                جلسه: 18

                          

  «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «الظاهر أن السفينة و الطرادة من غير المنقول».[1]

مرحوم سید (ره) فرموده است که کشتی و قایق‎های تندرو [جنگی] نیز از غیر منقولات به شمار می‎آیند.

کشتی و امثال آن نیز با تابش خورشید پاک می‎شوند و مطهِّریت خورشید تنها منحصر به زمین نیست، بلکه غیر زمین را نیز شامل می‎شود. از طرف دیگر، در روایات، عناوین «السطح»، «الموضع» و «المکان» وجود دارد که همه این عناوین کشتی و قایق‎های تندرو [جنگی] را نیز شامل می‎شود. دلیل این امر این است که محیط کشتی، باز و وسیع است و این‎گونه وسایل ممکن است حتی چند شبانه‎روز در راه و سفر باشند لذا در داخل آنها مکان‎هایی برای استراحت و عبادت تعبیه شده است. بنابراین، کشتی و امثال آن نیز مصادیق محل‎هایی به شمار می‎روند که انسان می‎تواند در آنها نماز بخواند لذا اگر قسمتی از کشتی به نجاستی متنجِّس شود، با تابش خورشید و زایل شدن عین نجاست و حاصل شدن حالت جفاف، پاک می‎شود.

نکته: بنا بر آنچه که در کتب لغت آمده است، «سفینه»، به معنای کشتی‎های معمولی و «طراده»، به معنای کشتی‎های جنگی و ناو رزمی می‎باشد. همچنین واژه «طراد»، به معنای بلم و قایق کوچک است که با «طرادة» یا کشتی جنگی تفاوت دارد.

مرحوم سید (ره) در ادامه بحث نوشته است: «و في الكاري و‌ نحوه إشكال و كذا مثل الچلابية و القفة»[2]؛ در قول به تطهیر مواردی مانند گاری، دُرشکه، جلابیه و قُفَّه [وسیله‎ای مثل قایق که برای عبور از نهر و رودخانه از آن استفاده می‎شود] به وسیله خورشید، اشکال وجود دارد.

آیت‎الله خویی (ره) و برخی دیگر از بزرگان در دلیل عدم تطهیر مواردی مثل گاری، دُرشکه، جلابیه و قِفِه به وسیله خورشید، گفته‎اند که موارد مذکور به خاطر کوچک بودن، معدّ برای صلاة نیستند و عناوینی مانند «سطح» یا «المکان الذی یصلی فیه»، بر آنها صدق نمی‎کند لذا به وسیله خورشید تطهیر نمی‎شوند.

البته عده‎ای به روایت أبو‎بکر حضرمی استناد کرده‎اند و گفته‎اند در روایت أبو‎بکر حضرمی، عبارت: «كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ فَهُوَ طَاهِرٌ»[3]یا «مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ فَقَدْ طَهُرَ»[4]، آمده است که این روایت شامل گاری و امثال آن نیز می‎شود لذا اگر گاری و امثال آن نجس گردند، با تابش خورشید و خشک شدن، پاک می‎شوند زیرا در جایی که لفظ «کل» آمده است، می‎توان به عموم تمسک کرد و در جایی که لفظ «ما» آمده است، می‎توان به اطلاق تمسک کرد و تمام عناوینی مانند گاری را تحت عنوان «ما اشرقت علیه الشمس» قرار داد. همچنین، گفته شده است که روایت أبو‎بکر حضرمی از نظر سند اشکال دارد زیرا در سلسله سند روایت شخصی به نام عثمان بن عبدالله وجود دارد که مجهول است و از طرف دیگر وثاقت خودِ ابو‎بکر حضرمی نیز ثابت نشده است لذا برخی از بزرگان، از جمله مرحوم آیت‎الله خویی (ره)، این روایت را زیر سؤال برده و آن را نپذیرفته‎اند.

نکته: قُفَّه در لغت به معنای وسیله‎ای برای عبور از عرض رودخانه‎ها و نهرها می‎باشد [البته به معنای سبد ساخته شده از شاخه‎های نخل و امثال آن نیز می‎باشد]. اما در رابطه با واژه «چلابیه یا جلابیه» معنای دقیقی ذکر نشده است، ولی با توجه به اینکه در کنار «قِفِه» ذکر شده است، شاید به معنای وسیله‎‎ای برای عبور از رودخانه یا نهر باشد.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و يشترط في تطهيرها أن يكون في المذكورات رطوبة مسرية»[5]؛ در تطهیر متنجِّس به وسیله خورشید، شرط است که متنجِّس رطوبت مُسریه داشته باشد.

اما در روایات وارد شده در این رابطه، شرطیت رطوبتِ مُسریه نیامده است زیرا در روایات، تنها به این نکته اشاره شده است که اگر موضعی رطوبت داشته باشد، با تابش خورشید و خشک شدن به وسیله تابش خورشید، پاک می‎شود که این امر، هم شامل رطوبت مسریه و هم شامل نداوت و رطوبت غیرمسریه می‎شود.

بنابراین، این‎گونه به نظر می‎رسد که رطوبت مُسریه شرط تطهیر به وسیله خورشید نیست و اگر محلِ نجس، نداوت یا رطوبت غیرمسریه نیز داشته باشد، با تابش خورشید و خشک شدن، پاک می‎شود. همچنین، در مباحث قبل، مطرح شد که اگر محل نجاست، خشک باشد، تابش خورشید هیچ تأثیری بر آن ندارد زیرا در صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع، امام (ع) در پاسخ سائل فرموده است: «كَيْفَ يَطَّهَّرُ مِنْ غَيْرِ مَاءٍ»[6]. البته عده‎ای از این پاسخ امام (ع) این‎گونه برداشت کرده بودند که خورشید و آب باید در کنار هم باشند تا مطهِّریت حاصل شود؛ در صورتی که اگر آب جنبه مطهِّریت داشته باشد، دیگر نیازی به خورشید نیست لذا مقصود از «ماء» در روایت، آبی است که برای رطوبت و نداوت لازم است.

برخی دیگر نیز قائل به شرطیت رطوبت مُسریه در حصول طهارت به وسیله خورشید شده‎اند و گفته‎اند که برای حالت خشک شدن دو تعبیر به کار رفته است که یکی «جفاف» و دیگری «یبس» است که بین این دو تعبیر تفاوت وجود دارد. لفظ «جفاف» در مواردی به کار می‎رود که رطوبت مُسریه باشد، ولی لفظ «یبس» در مواردی به کار می‎رود که نداوت و رطوبت غیر مسریه وجود دارد لذا با توجه به اینکه در روایات مورد بحث، لفظ «جفاف»، به کار رفته است، می‎توان به این نتجیه رسید که رطوبت مسریه لازم است. همچنین، این عده گفته‎اند در مواردی که رطوبت مسریه است، اگر بعد از تابش خورشید مقداری رطوبت باقی مانده باشد، طهارت حاصل می‎شود. اشکالی که به نظر این عده وارد شده است، این است که از نظر عرف تفاوتی بین «جفاف» و «یبس»، وجود ندارد و عرف این دو را مترادف می‎داند. بنابراین، وجهی برای تفاوت بین «جفاف» و «یبس»، وجود ندارد. همچنین، اگر خورشید بر موضعی که رطوبتِ مسریه دارد، بتابد، ولی نداوت همچنان باقی مانده باشد، طهارت حاصل نمی‎شود لذا چه رطوبت، مسریه باشد و چه مسریه نباشد [نداوت]، باید با اشراق شمس حالت خشکیِ کامل حاصل شود تا بتوان به طهارت آن موضع حکم کرد.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و أن تجففها بالإشراق عليها بلا حجاب عليها كالغيم و نحوه و لا على المذكورات نعم الظاهر أن الغيم الرقيق أو الريح اليسير على وجه يستند التجفيف إلى الشمس و إشراقها لا يضر»[7].

خورشید باید بر موضع نجس بتابد و آن را خشک نماید؛ بدون اینکه مانعی، مانند ابر و امثال آن، وجود داشته باشد. بنابراین، اگر حجاب و مانعی مانند ابر در میان (میان خورشید و شئ منتجِّس) باشد حتی اگر خشکی و حالت جفاف ایجاد شود، طهارت حاصل نخواهد شد. همچنین، اگر مانع یا حجاب از ناحیه شیء باشد [مانند اینکه روی شیء یا موضع، پارچه‎ای قرار داده باشند]، آن با تابش خورشید پاک نمی‎شود. اما وجود ابر نازک جلوی خورشید یا وزش باد هنگام تابش خورشید، ضرری به مسأله وارد نمی‎کند زیرا از نظر عرف، در این‎گونه موارد، حالت جفاف به واسطه خورشید حاصل شده است و باد یا ابر در آن دخیل نیستند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص129.

[2]. همان.

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 29، ص453، ح6.

[4]. همان، ص452. ح5.

[5]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص129.

[6]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 26، ص 453، ح 7.

[7]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص130.

Please publish modules in offcanvas position.