درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 15دی 1394 موضوع جزئی: الرابع من المطهرات، الاستحاله- تطهیر متنجِّس، به وسیله استحاله مصادف با: 24 ربیع الاول 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 26 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
در جلسه گذشته پاسخ مرحوم شیخ انصاری (ره) نسبت به قول متأخرین در رابطه با مطهِّریت استحاله نسبت به متنجِّس مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، اشکال مرحوم آیت الله خویی (ره) نسبت به کلام شیخ انصاری ذکر شد. آقای خویی (ره) استحاله نسبت به متنجِّس را به دو دسته تقسیم کرده است. ایشان گفته است که اگر تبدّل در خصوصیات شخصیه یا صنفیه ایجاد شود، طهارت به وسیله استحاله حاصل نمیشود؛ مثلاً اگر گندمِ متنجِّس، به آرد تبدیل شود، پاک نمیشود، اما اگر استحاله جنبه تبدّل نوعیه و تبدّل حقیقی داشته باشد [،مانند تبدیل چوبِ متنجس به خاکستر]، باعث تطهیر متنجِّس میشود.
استناد به روایت حسن بن محبوب بر تطهیر متنجِّسات، به وسیله استحاله
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ، يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ (ع) إِلَيْهِ بِخَطِّهِ: «أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[1]؛ حسن بن محبوب گفت نامهای به امام رضا (ع) نوشتم و در آن عرض کردم اگر برای پختن گچِ خام از عذره و استخوان میت استفاده شود و سپس این گچِ پخته شده در مسجد استفاده شود، آیا میتوان بر آن سجده کرد؟ حضرت (ع) در پاسخ با خط خودش نوشت که آب و آتش، این گچ را پاک کرده است.
بر اساس متن روایت مذکور، چون برای پختن گچ از عذره استفاده شده است و عذره مرطوب است لذا گچ، متنجِّس میشود. به علاوه بر اثر حرارت، روغن از استخوان خارج میشود که این روغن، نجس است و باعث نجاست گچ میشود. با توجه به پاسخ حضرت (ع)، بر اثر پخته شدن گچ در آتش و اضافه شدن آب، نجاست گچ از بین میرود و لذا سجده کردن بر آن اشکالی ندارد. به تعبیر دیگر، بر اساس نظر این عده چون عذره و استخوان حالت استحاله پیدا کردهاند، گچِ موجود، پاک است.
اشکالات مربوط به استدلال به روایت حسن بن محبوب
1- اولین اشکالی که به استدلال به این روایت وارد شده است، این است که اساساً این روایت در مقام بیان طهارت عذره و استخوان به وسیله استحاله است؛ در حالی که بحث در رابطه با نجاست یا طهارت خود گچ است. حضرت (ع) در پاسخ نامه به آب و آتش اشاره کرده است که این امر نشاندهنده این است که این گچ به وسیله آب و آتش پاک شده است؛ نه اینکه این گچ صرفاً به خاطر استحاله پاک شده باشد. درست است که آتش در استحاله اشیائی مثل چوب [که به خاکستر تبدیل شود]، نقش کلیدی دارد، ولی همانطور که گفته شد، بحث در رابطه با عذره و استخوان نیست، بلکه در رابطه با خود گچ میباشد. بنابراین، در رابطه با این روایت میتوان گفت که روایت، مجمل است و چیزی از آن برداشت نمیشود یا نهایت چیزی که از این روایت فهمیده میشود، این است که طهارت گچ که در این روایت به آن اشاره شده است، به خاطر استحاله نیست، بلکه به وسیله آب و آتش است.
2- اشکال دوم این است که صریح روایت، اسناد طهارت گچ به تأثیر آب و نار است، به طوری که برای هر کدام از آنها مدخلیتی قائل شده است لذا آتش به تنهایی نقشآفرین نیست و آب نیز باید در کنار آن باشد تا طهارت حاصل شود؛ به تعبیر روشنتر، حضرت (ع) برای آب، نقش مطهریت قائل شده است و لذا آب فقط مربوط به مرحله عملآوری گچ نیست. البته در این مورد، برخی گفتهاند که از نگاه معصوم (ع) آب برای رفع قذارتِ عرفی است و لذا آب نقشی در طهارت گچ ندارد. اما با توجه به آنچه که بیان شد، چون آب در این روایت مطرح شده است، نمیتوان گفت که آتش به تنهایی موجب پاک شدن گچ شده است. بنابراین، آب نیز در تطهیر گچ دخیل است.
3- اشکال دیگری که به استدلال به روایت حسن بن محبوب وارد شده است، این است که پخته شدن گچ، باعث ایجاد تبدّل در حقیقت نوعیه نمیشود، بلکه اوصاف گچ دچار تبدل میشود.
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و في صدق الاستحالة على صيرورة الخشب فَحماً تأملٌ و كذا في صيرورة الطين خزفا أو آجرا و مع الشك في الاستحالة لا يحكم بالطهارة»[2].
مرحوم سید (ره) نوشته است که در صدق استحاله بر تبدیل چوب به زغال، تبدیل گِل به سفال و تبدیل گِل به آجر، جای تأمل است و با وجود شک در صدق استحاله [بر موارد مذکور،] به طهارت حکم نمیشود.
البته برخی در رابطه با تبدیل گِل به آجر یا سفال، استحاله را معتبر دانسته و گفتهاند که استحاله گِل متنجِّس به آجر یا سفال باعث تطهیر آن میشود و در بیان دلیل ادعای خود، به فتوای فقها مبنی بر عدم جواز سجده و تیمم بر سفال و آجر تمسک کردهاند؛ به تعبیر روشنتر، بر اساس نظر این عده، از اینکه فقها به عدم جواز سجده و تیمم بر سفال و آجر حکم کردهاند، فهمیده میشود که حقیقت گِل بر اثر استحاله تغییر کرده است و به سفال یا آجر تبدیل شده است چون اگر حقیقت گِل تغییر نمیکرد، سجده بر آجر و سفال نیز باید جایز میبود؛ کما اینکه سجده بر خودِ گِل جایز است. بنابراین، استحاله گِل متنجِّس به آجر و سفال باعث تطهیر آن میشود. پس عدم جواز سجده و تیمم بر آجر و سفال از باب نجاست گِل نیست، بلکه از باب این است که موضوع عوض شده است و آجر و سفال چیز دیگری غیر از گِل است. بنابراین، استحاله موجب تطهیر میشود.
به نظر مختار، تبدّل و تغییری که در مورد گِلی که به آجر یا سفال تبدیل شده است، صورت گرفته است، تبدّل حقیقی نیست تا موضوع جدیدی ایجاد شده باشد و حکم جدیدی بر آن بار شود، بلکه تبدّل شخصیه و صنفیه است، یعنی موضوع تغییر نکرده است، بلکه فقط حالات و صفات آن عوض شده است و عرف مغایرتی بین گِل و سفال یا آجر نمیبیند. بنابراین، نمیتوان گفت که استحاله گِل متنجِّس به آجر یا سفال موجب تطهیر آن میشود. در نتیجه، علت عدم جواز سجده و تیمم بر آجر یا سفال به علت بقاء نجاست است چون موضوع که گِل متنجِّس باشد با تبدیل به سفال یا آجر تغییر نکرده است، بلکه صفات و حالات آن عوض شده است لذا نجاست همچنان باقی است. بنابراین، نمیتوان حکم جواز تیمم و سجده بر گِل را به سفال و آجر نیز تعمیم داد. اما دلیل اینکه فقها سجده و تیمم را بر سفال و آجر جایز ندانستهاند روشن نیست، شاید فقها از این باب که با تغییر گِل به آجر و سفال، استحاله حقیقی رُخ داده است و موضوع عوض شده است عدم جواز سجده بر سفال و آجر را قائل شدهاند و شاید فتوای فقها دلیل دیگری داشته است.
«والحمد لله رب العالمین»