درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 16 فروردین 1395 موضوع جزئی: السابع من المطهرات، الانتقال مصادف با: 25 جمادیالثانی 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 56 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد که فرض سوم از فروض متصور در رابطه با بحث «انتقال» این است که خون انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد منتقل شود به گونهای که هم بتوان آن را خون انسان محسوب کرد و هم بتوان آن خون را به پشه نسبت داد که خود این فرض، سه حالت دارد؛
1- اول اینکه نجاست خون منتقل عنه (انسان) و طهارت خون منتقل الیه (پشه) هر دو از طریق ادله لبّی ثابت شده باشد یعنی نسبت به آن سیره و اجماع قائم شده باشد.
2- دوم اینکه یکی از این موارد [نجاست خون انسان یا طهارت خون پشه] با دلیل لبّی و مورد دیگر با دلیل لفظی ثابت شده باشد.
3- سوم اینکه نجاست خون منتقل عنه (انسان) و طهارت خون منتقل الیه (پشه)، هر دو با دلیل لفظی ثابت شده باشد.
اگر هر دو مورد [نجاست خون منتقل عنه (انسان) و طهارت خون منتقل الیه (پشه)] از طریق دلیل لبّی ثابت شده باشد و شبهه، مفهومیه [یعنی در مفهوم دم انسان از حیث سعه و ضیق شک داریم که آیا این دم انسان همان دمی است که در بدن انسان هست یا دم انسان توسعه دارد و غیر دم داخل بدن را نیز شامل میشود] باشد باید به اطلاق و عموماتی که بر طهارت خون منتقل الیه دلالت دارد تمسک شود. بنابراین، جایی برای استصحاب بقای اضافهِ اولیه باقی نمیماند. اما اگر شبهه موضوعیه ایجاد شود میتوان استصحاب جاری کرد لذا به بقای اضافه و نسبت اولیه [، یعنی خون موجود در بدن پشه، همان خون انسان است] حکم میشود و به عدم طهارت خون موجود در بدن پشه حکم میشود؛ به تعبیر دیگر، اطلاقات و عموماتی که بر نجاست خون منتقل عنه دلالت دارد، شبهات موضوعیه را شامل میشود لذا به عدم طهارت خون منتقل الیه حکم میشود.
همچنین اگر به بقای اضافه اولیه علم باشد (یعنی علم باشد به اینکه خون موجود در بدن پشه، همان خون انسان است) و در حدوث اضافه ثانویه شک ایجاد شود (یعنی شک ایجاد شود نسبت به اینکه آیا خون انسان، بعد از مکیده شدن به وسیله پشه، جزئی از بدن پشه شده است یا خیر؟)، استصحاب بقای اضافه اولیه و عدم حدوث اضافه ثانویه جاری میشود لذا و به عدم طهارت خون موجود در بدن پشه حکم میشود. البته اگر نسبت به هر دو اضافه [بقای اضافه اولیه و حدوث اضافه ثانویه] شک ایجاد شود، در شبهات مفهومیه جایی برای استصحاب نیست اما در شبهات موضوعیه میتوان به استصحاب بقای اضافه اولیه تمسک کرد.
مسأله 382: «لا فرق في الكافر بين الأصلي و المرتد المليبل الفطري أيضا على الأقوى- من قبول توبته باطنا و ظاهرا أيضا فتقبل عباداته و يطهر بدنه نعم يجب قتله إن أمكن و تبين زوجته و تعتد عدة الوفاة و تنتقل أمواله الموجودة حال الارتداد إلى ورثته و لا تسقط هذه الأحكام بالتوبة لكن يملك ما اكتسبه بعد التوبة و يصح الرجوع إلى زوجته بعقد جديد حتى قبل خروج العدة على الأقوى«[1].
مرحوم سید (ره) در مسأله مذکور انواع کافر و احکام مربوط به آنها را بیان کرده است و آنها را به چند دسته تقسیم کرده است؛
کافر اصلی
کافر اصلی به کافری گفته میشود که کفر او مسبوق به اسلام نیست؛ به تعبیر روشنتر پدر و مادر شخص یا یکی از آنها در هنگام تولدش، مسلمان نبودهاند بنابراین، کُفر او بر اسلام مقدم است زیرا فرزند تابع پدر و مادر است و در زمان تولد قدرت انتخاب ندارد. در رابطه با حکم کافر اصلی گفته شده است که توبه و اسلام او مقبول است و از این جهت مشکلی وجود ندارد لذا با اسلام آوردن و توبه کردن، مسلمان محسوب میشود.
کافر [مرتد] ملی
کفرِ کافر یا مرتد ملی مسبوق به اسلام نیست و پدر و مادرش یا یکی از آنها، در زمان تولد این شخص، کافر بودهاند. تفاوت کافر یا مرتد ملی با کافر اصلی این است که کافر یا مرتد ملی، بعد از کفر، اسلام آورده است ولی مجدداً کافر شده است. در رابطه با احکام کافر [مرتد] ملی نیز گفته شده که توبه و اسلام آوردن او مقبول است لذا بعد از اسلام به طهارت بدن او حکم میشود و مسلمان محسوب میشود.
نسبت به احکام مربوط به کافر اصلی و کافر ملی ادعای اجماع شده است و روایاتی نیز در این رابطه وجود دارد که بر پذیرفته شدن توبه و اسلام آنان دلالت دارد. از جمله میتوان به روایت ذیل اشاره کرد؛
عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ فَنَصْرَانِيٌّ أَسْلَمَ ثُمَّ ارْتَدَّ؛ قَالَ (ع): «يُسْتَتَابُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا قُتِلَ»[2].
علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) در رابطه با شخصی نصرانی که اسلام آورده و مجدداً کافر شده است سؤال کرد. حضرت (ع) در پاسخ فرمود: «اگر توبه کند اشکالی ندارد در غیر این صورت کشته میشود».
مرتد فطری
کفرِ مرتد فطری مسبوق به اسلام است؛ به تعبیر روشنتر پدر و مادر شخص یا یکی از آنها، هنگام تولدش مسلمان بودهاند لذا این شخص نیز عملاً به عنوان یک مسلمان شناخته میشود اما بعد از اسلام آوردن، کافر شده است.
در رابطه با مرتد فطری چهار قول وجود دارد؛
1- اول اینکه بر اساس نظر مشهور، توبه و اسلام مرتد فطری [چه ظاهری و چه باطنی]، قابل قبول نیست و این افراد داخل آتش میشوند.
2- دوم اینکه جمعی از محققین در این رابطه گفتهاند که توبه و اسلامِ [چه ظاهری و چه باطنی] مرتد فطری، مقبول است اما در عین حال احکام چهارگانه نیز نسبت به او جاری میشود؛ به تعبیر روشنتر هرچند چنین شخصی بعد از اینکه توبه کرد و اسلام آورد، کافر محسوب نمیشود ولی کشته میشود، همسرش باید از او جدا شود و عده وفات نگه دارد و اموالی که تا آن زمان به دست آورده است بین ورثه تقسیم میشود.
3- سوم اینکه توبه و اسلام مرتد فطری، باطناً [مقصود از توبه باطنی، توبه بین شخص و خداست] مقبول است ولی از نظر ظاهری توبه و اسلام او مقبول نیست و لذا با او معامله نجس میشود [بر اساس نظر کسانی که قائل به نجاست کافر هستند].
4- بر اساس نظر ابن جنید اسکافی توبه و اسلامِ مرتد فطری [چه ظاهری و چه باطنی]، مقبول است و حتی نیازی به اجرای احکام چهارگانه [قتل شخص مرتد، جدایی همسرش از او، نگه داشتن عده توسط همسر، تقسیم اموالش بین ورثه] نیست.
بحث جلسه آینده: در رابطه با قول چهارم نکات و توضیحاتی باقیمانده است که إنشاءالله در جلسه آینده بیان خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»