درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 24 فروردین 1395 موضوع جزئی: التاسع من المطهرات، التبعیة مصادف با: 4 رجب 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 60 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
عرض کردیم که نهمین مورد از مطهِّرات، «تبعیت» است. مرحوم سید (ره) در بیان مصادیق تبعیت به چند مورد اشاره کرده است که اولین مورد آن طهارت فضلات بدن کافر [مانند مو و اخلاط بدن] بعد از اسلام است.
ایشان در بیان مصداق دوم از «تبعیت» به فرزند کافر اشاره کرد و فرمود که فرزند کافر، تابع پدر، مادر، جد و جده میباشد لذا اگر یکی از این اشخاص [به عنوان مثال پدرِ بچه] اسلام بیاورد، بچه نیز به عنوان یک فرد مسلمان شناخته میشود. صاحب جواهر (ره) فرمود که بچه به اشرف ابوین ملحق میشود. البته اشرف ابوین به معنای برتری پدر نسبت به مادر نیست بلکه بر اساس این قاعده در بین پدر و مادر، اشرف ابوین کسی است که مسلمان باشد؛ به تعبیر روشنتر اگر مادرِ بچه، مسلمان باشد به عنوان اشرف ابوین شناخته میشود و اگر پدرِ بچه، مسلمان باشد او اشرف ابوین خواهد بود.
ادله تبیعت بچه از پدر، مادر، جدّ و جدّه
دلیل اول
عدهای به برخی از روایات تمسک کردهاند که از جمله آن روایات، میتوان به روایت ذیل اشاره کرد؛
عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ إِذَا أَسْلَمَ فِي دَارِ الْحَرْبِ فَظَهَرَ عَلَيْهِمُ الْمُسْلِمُونَ بَعْدَ ذَلِكَ؛ فَقَالَ (ع): «إِسْلَامُهُ إِسْلَامٌ لِنَفْسِهِ وَ لِوُلْدِهِ الصِّغَارِ وَ هُمْ أَحْرَارٌ وَ وُلْدُهُ وَ مَتَاعُهُ وَ رَقِيقُهُ لَهُ فَأَمَّا الْوُلْدُ الْكِبَارُ فَهُمْ فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَنْ يَكُونُوا أَسْلَمُوا قَبْلَ ذَلِكَ»[1].
حفص بن غیاث گفته است که از امام صادق (ع) درباره کافر حربی سؤال کردم که اگر قبل از اسارت، اسلام بیاورد، چه حکمی بر او جاری میشود؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود که اسلام او پذیرفته میشود و این اسلام آوردن شامل بچههای نابالغ او نیز میشود بنابراین، این شخص و بچه نابالغ او آزاد هستند و مال و کنیز این شخص محفوظ است، اما فرزندان بالغ این شخص به عنوان غنیمت محسوب میشوند مگر اینکه قبل از اسارت اسلام آورده باشند.
اشکال بر روایت مذکور
اولاً: دلالت این روایت تمام نیست زیرا روایت مذکور تنها پدر و جدّ را شامل میشود در حالی که مسأله مورد بحث به مادر و جده نیز اشاره دارد. مرحوم آیت الله خویی (ره) نیز نسبت به این روایت فرموده است که این روایت شامل جدّ و جده نمیشود بلکه به پدر یا ابوین اختصاص دارد.
ثانیاً: سند این روایت نیز تمام نیست زیرا در سلسله سند این روایت اشخاصی به نام «قاسم بن محمد» و «علی بن محمد الکاشانی [القاسانی]» وجود دارند که توثیق نشدهاند.
دلیل دوم
دلیل دیگری که برای اثبات مسأله تبعیت ولد نسبت به پدر، مادر، جدّ و جده بیان شده است تمسک به ادله نجاست کافر است که در این رابطه گفته شده است که ادلهای که بر نجاست شخص کافر دلالت دارد، از این که بتواند شامل ولد کافر نیز بشود قاصر است زیرا دلیل نجاستِ ولدِ کافر، اجماع است و اجماع نیز دلیل لبّی محسوب میشود و در ادله لبّی باید به قدر متیقن اکتفا شود؛ به تعبیر روشنتر قدر متیقن در مواردی است که پدر، مادر، جدّ و جدّه اسلام نیاورده باشند اما اگر یکی از این اشخاص اسلام بیاورد، اجماع نخواهد توانست نجاست ولدِ کافر را ثابت کند.
مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است: «الثالث تبعيةالأسير للمسلم الذي أسره إذا كان غير بالغ و لم يكن معه أبوه أو جده»[2].
3- سومین موردی که مرحوم سید (ره) در باب تبعیت بیان کرده اسیرِ کافرِ نابالغ است.
مرحوم سید (ره) در این بخش از کلام خود فرموده است که اگر بچه نابالغِ کافر، به وسیله شخص مسلمان به اسارت گرفته شود و پدر یا جدّش همراه او نباشند، این بچه از باب تبعیت، مسلمان محسوب میشود. البته برخی از بزرگان شرط دیگری را به مسأله اضافه کرده و گفتهاند که اگر این بچه، ممیز باشد و اظهار کفر کند، احکام کافر بر او مترتب میشود.
در رابطه با دلیل این مسأله نیز گفته شده است که ادله نجاست کافر، قاصر است از این که بتواند نجاست ولدِ کافر را اثبات کند لذا همانطور که اشاره شد، نجاست ولدِ کافر منحصر به اجماع است و چون اجماع دلیل لبّی است باید به قدر متیقن اکتفا شود و قدر متیقن در مواردی است که: بچه، فرزند کافر باشد؛ به سن بلوغ نرسیده باشد؛ پدر و مادرش، همراهش نباشند.
کلام آیت الله حکیم (ره) مبنی بر عدم تبعیت اسیرِ کافر نابالغِ
مرحوم آیت الله حکیم (ره) فرموده است که دلیلی بر تبعیت اسیر کافر غیر بالغِ نسبت به شخص مسلمان وجود ندارد زیرا اصل بر این است که این بچه، فرزندِ شخص کافر است و لذا احکام شخص کافر نسبت به او جاری میشود؛ به تعبیر دیگر نسبت به این مسأله دلیلی وجود ندارد که بتواند با استصحاب بقای نجاست مقابله کند لذا چون شک ایجاد میشود که آیا به صرف به اسارت گرفته شدن این بچه، احکام اسلام بر او جاری میشود یا خیر، حالت سابقه آن یعنی کفر بچه مذکور استصحاب میشود.
دو اشکال بر کلام آیت الله حکیم وارد شده است که ایشان از هر دو اشکال پاسخ داده است؛
اشکال اول: عدهای گفتهاند که استصحاب در مواردی جاری میشود که موضوع تغییر نکرده باشد در حالی که در مانحنفیه با تبیعیت ولد کافر از مسلمان، موضوع تغییرکرده است زیرا این بچه قبل از اسارت، تابع کافر بوده است اما بعد از اسارت، تابع شخص مسلمان شده است بنابراین، جایی برای استصحاب بقای نجاست باقی نمیماند.
مرحوم آیت الله حکیم (ره) در پاسخ از اشکال مذکور فرموده است که وجهی برای چنین اشکالی وجود ندارد زیرا تبعیت در مانحنفیه از باب تبعیت خارجیه است و نه تبعیت سببیه و آن تبعیتی باعث تغییر موضوع میشود که تبعیت سببیه باشد.
اشکال دوم: عدهای دیگر برای اثبات تبعیت اسیرِ کافر نابالغ نسبت به شخص مسلمان، به ادله حرج تمسک کرده و گفتهاند که اگر به اسلام ولدِ غیر بالغ کافری که به اسیری مسلمان درآمده است حکم نشود، حرج لازم میآید و امر حرجی در اسلام برداشته شده است.
آیت الله حکیم (ره) در پاسخ از اشکال مذکور فرموده است که اولاً: بر فرض اینکه بپذیریم در اینجا حرج وجود دارد فرقی بین اسیر کافر نابالغ و اسیر کافر بالغ نیست لذا در رابطه با اسیر کافر بالغ نیز این سخن مطرح میشود و باید محکوم به نجاست نباشد درحالی که هیچ کس قائل به طهارت اسیر کافر بالغ نشده است؛ ثانیاً: دلیل اقامه شده اخص از مدعاست زیرا اینگونه نیست که همیشه حرج لازم آید بلکه چه بسا ممکن است حرجی در کار نباشد.
بنابراین، آقای حکیم (ره) فرموده است که دلیلی بر تبعیت اسیر کافر نابالغ برای حکم به طهارت او وجود ندارد و تنها راهی که باقی میماند استصحاب بقای نجاست است؛ به این نحو که کافر نابالغ قبل از اسارت نجس بوده است و اکنون که اسیر شده است شک داریم که آیا با تبعیت از مسلمانی که او را اسیر کرده است پاک شده است یا نه لذا استصحاب نجاست جاری میشود.
«الحمد لله رب العالمین»