درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 4 اردیبهشت 1395 موضوع جزئی: العاشر من المطهرات، زوال عین النجاسة او المتنجِّس مصادف با: 15 رجب 1437 سال تحصیلی:95-94 جلسه: 65 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
قبل از شروع بحث، وفات عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری (س) را خدمت رهروان راه اهلبیت (ع) تسلیت میگوییم. امیدواریم خداوند متعال به عزیزانی که [از ملیتهای مختلف] در سنگر دفاع از حرم اهلبیت (ع) حضور دارند، عزت و سربلندی عنایت فرماید و نقشه شوم داعش و تکفیریهای خبیث را نقش بر آب نماید.
خلاصه جلسه گذشته
بحث در دهمین مورد از مطهِّرات بود، عرض شد که اگر باطن بدن انسان و ظاهر بدن حیوانات با نجاستی ملاقات کند، بعد از زوال عین نجاست، به طهارت آنها حکم میشود. ذیل این مسأله به کلام آقا رضا همدانی (ره) مبنی بر عدم منجّس بودن متنجّس و پاسخ از آن اشاره شد.
مرحوم سید (ره) در ادامه بحث از مطهِّر بودن زوال عین نجاست یا متنجّس، فرموده است: «و كذا زوال عين النجاسة أو المتنجس عن بواطن الإنسان كفمه و أنفه و أذنه فإذا أكل طعاما نجسا يطهر فمه بمجرد بلعه هذا إذا قلنا إن البواطن تتنجس بملاقاة النجاسة و كذا جسد الحيوان و لكن يمكن أن يقال بعدم تنجسهما أصلا و إنما النجس هو العين الموجودة في الباطن أو على جسد الحيوانو على هذا فلا وجه لعده من المطهرات و هذا الوجه قريب جدا»[1].
به نظر مرحوم سید (ره) باطن بدن انسان [مانند داخل بینی و دهان] به مجرد برطرف شدن عین نجاست، پاک میشود و همچنین، اگر انسان غذای نجسی را ببلعد، به مجرد اینکه غذا از دهان به داخل شکم منتقل شد، به طهارت دهان حکم میشود. ایشان در ادامه، فرموده است که این سخن، در فرضی است که قائل باشیم به اینکه باطن بدن انسان و همچنین، ظاهر بدن حیوانات به وسیله ملاقات با نجاسات، نجس میشود. لکن ممکن است گفته شود که ملاقات نجاست با باطن بدن انسان و بدن حیوانات، باعث تنجیسشان نمیشود؛ به تعبیر دیگر باطن بدن انسان و بدن حیوانات اصلاً نجس نمیشوند و اگر نجاستی در کار باشد نیز همان نجاستِ عین نجاست است که در باطن بدن انسان است یا به بدن حیوان اصابت کرده است. بنابراین، وجهی ندارد که زوال عین نجاست یا متنجِّس از مطهِّرات محسوب شود.
تفصیلِ آقای خویی (ره) در رابطه با باطن بدن انسان[2]
مرحوم آیت الله خویی (ره) نسبت به باطن بدن انسان قائل به تفصیل شده است و آن را به دو بخش تقسیم کرده است. ایشان فرموده است که یک بخش از باطن بدن انسان، شامل قسمتهای پایین حلق است و بخش دیگر از باطن بدن، شامل قسمتهای بالای حلق است که قسمت پایین حلق با ملاقات با نجاست، متنجّس نمیشود زیرا ثمرهای [در حکم به نجاست آن] وجود ندارد؛ به تعبیر دیگر نسبت به قسمتهای پایین حلق، تفاوتی ندارد که بگوییم بعد از زوال عین نجاست، به طهارت آنها حکم میشود یا اینکه گفته شود که این قسمتها به واسطه ملاقات با نجاست، اصلاً متنجّس نمیشوند. بنابراین، اگر انسان طعام نجسی را ببلعد یا خمر بنوشد، اثری بر حکم به نجاست قسمتهای پایین حلق او مترتب نمیشود لذا نمازش صحیح است [این نکته را توجه داشته باشید که بین صحت نماز و مقبولیت نماز فرق است لذا نماز شاربالخمر، صحیح است هرچند که مقبول نیست]. مرحوم آقای خویی (ره) در ادامه کلام خود به موثقه عمار؛ [عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً أَوِ اغْتَسَلَ مِنْهُ أَوْ غَسَلَ ثِيَابَهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُتَسَلِّخَةً؛ فَقَالَ: «إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ»[3]؛ اگر نجاستی به لباس یا شیء دیگر اصابت کند، باید آن لباس یا آن شیء شسته شود]، اشاره کرده است و فرموده است که این روایت منصرف از این قسم از بواطن بدن انسان [قسمتهای پایین حلق] است.
مرحوم آیت الله خویی (ره) در رابطه با بخش دوم از باطن بدن انسان که شامل اجزای بالای حلق میباشد [مانند دهان، بینی، گوش و چشم] قائل به تفصیل شده است و فرموده است که اگر نجاستی که با باطن بدن ملاقات میکند از نجاساتی باشد که متکوّن در باطن است [، مثل ملاقات باطن بینی با خون بینی (دم رعاف)]، باطن بدن [؛ مثلاً بینی] به واسطه ملاقات این نجاست با آن، نجس نمیشود. آقای خویی (ره) دلیل کلام خود را موثقه عمار ساباطی دانسته است؛
عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ؛ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ يَسِيلُ مِنْ أَنْفِهِ الدَّمُ هَلْ عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ بَاطِنَهُ يَعْنِي جَوْفَ الْأَنْفِ؛ فَقَالَ (ع): «إِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ مَا ظَهَرَ مِنْهُ»[4].
عمار ساباطی گفته است که از امام صادق (ع) در رابطه با شخصی که خون از بینی او خارج میشود، سؤال شد که آیا لازم است که آن را بشوید؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود که فقط خونهایی که خارج از بینی است، باید شسته شوند.
بر اساس روایت مذکور، چون حضرت (ع) به شستن داخل بینی امر نکرده است لذا مشخص میشود که اگر نجاست، متکوّن در باطن بدن باشد، منجِّس باطن بدن نیست. بنابراین، روایت مذکور، موثقه عمار [اگر نجاستی به لباس یا شیء دیگر اصابت کند، باید آن لباس یا آن شیء شسته شود] را که قبل از آن ذکر شد تخصیص میزند.
اما اگر نجاستی که با باطن بدن ملاقات میکند از نجاسات خارجیه باشد نه از نجاسات متکوّنه در باطن بدن [مثل اینکه از آب متنجِّس، استنشاق کند]، با توجه به اینکه نجاست خارجی، در روایات تخصیص نخورده است، بر اساس موثقه عمار [مبنی بر اینکه اگر نجاستی به لباس یا شیء دیگر اصابت کند، باید آن لباس یا آن شیء شسته شود] عمل میشود لذا اگر باطن بدن انسان با نجاست خارجی ملاقات کند، به نجاست باطن بدن حکم میشود اما اگر بعد از ملاقات باطن بدن با نجاست خارجی، عین نجاست زایل شود، به طهارت باطن بدن حکم میشود. دلیل این مسأله نیز سیره و روایاتی است که در این زمینه وارد شده که از جمله آن روایات، میتوان به دو روایت زیر اشاره کرد؛
روایت اول: عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، رَجُلٌ يَشْرَبُ الْخَمْرَ فَبَصَقَ فَأَصَابَ ثَوْبِي مِنْ بُصَاقِهِ؛ قَالَ (ع): «لَيْسَ بِشَيْءٍ»[5].
ابن ابی دیلم گفته است که به امام صادق (ع) عرض کردم که شخصی است که شرب خمر میکند، پس آب دهانش به لباس من اصابت کرد [تکلیف من چیست؟]؛ حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد.
روایت دوم: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى الْحَنَّاطِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَشْرَبُ الْخَمْرَ ثُمَّ يَمُجُّهُ مِنْ فِيهِ فَيُصِيبُ ثَوْبِي؛ فَقَالَ (ع): «لَا بَأْسَ»[6].
حسین بن موسی گفته از امام صادق (ع) درباره آب دهان شاربالخمر سؤال کردم که اگر به لباسم اصابت کند چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد.
مرحوم سید (ره) در ادامه بحث حصول طهارت از طریق زوال عین نجاست یا متنجِّس، فرموده است: «و مما يترتب على الوجهين أنه لو كان في فمه شيء من الدم فريقه نجس ما دام الدم موجودا على الوجه الأول فإذا لاقى شيئا نجسه بخلافه على الوجه الثاني فإن الريق طاهر و النجس هو الدم فقط فإن أدخل إصبعه مثلا في فمه و لم يلاق الدم لم ينجس و إن لاقى الدم ينجس إذا قلنا بأن ملاقاة النجس في الباطن أيضا موجب للتنجس و إلا فلا ينجس أصلا إلا إذا أخرجه و هو ملوث بالدم«[7].
مرحوم سید (ره) فرموده است که نسبت به مسأله زوال عین، دو وجه قابل تصور است که طبق وجه اول، باطن بدن انسان و ظاهر بدن حیوانات به مجرد ملاقات با نجاست، متنجّس میشود اما طبق وجه دوم، باطن بدن انسان و ظاهر بدن حیوانات، به واسطه ملاقات با نجاست، متنجّس نمیشوند. بر اساس وجه اول، اگر دهان انسان آلوده به خون باشد، مادامی که این خون در دهان وجود دارد، آب دهان این شخص نجس است و اگر با شیء دیگری ملاقات کند، موجب تنجّس آن شیء نیز میشود؛ مگر اینکه خون زوال پیدا کند که در این این صورت به طهارت دهان حکم میشود، اما بر اساس وجه دوم، اگر دهان انسان آلوده به خون باشد، آب دهان طاهر است و تنها به نجاست خون حکم میشود لذا اگر انسان انگشت خود را وارد دهان کند و انگشت او با خون ملاقات نکند، به عدم نجاست انگشت حکم میشود اما اگر انگشت شخص با خون ملاقات کند به نجاست آن حکم میشود. بنابراین، اگر قائل نباشیم که ملاقات در باطن، موجب تنجِّس است، اصلاً به نجاست انگشت حکم نمیشود مگر اینکه بعد از بیرون آوردن انگشت از دهان، انگشت آلوده به خون باشد.
مسأله 386
«إذا شك في كون شيء من الباطن أو الظاهريحكم ببقائه على النجاسة بعد زوال العين على الوجه الأول من الوجهين و يبني على طهارته على الوجه الثاني لأن الشك عليه يرجع إلى الشك في أصل التنجس»[8].
به نظر مرحوم سید (ره) اگر در اینکه عضوی از باطن یا ظاهر بدن است شک شود [حتی بعد از زوال عین نجاست] به بقای نجاست حکم میشود و این در صورتی است که اساس کار ما، وجه اول [باطن بدن انسان و ظاهر بدن حیوانات، به مجرد ملاقات با نجاست، متنجّس میشوند] باشد. اما بر اساس وجه دوم [ملاقات باطن بدن انسان و ظاهر بدن حیوانات با نجاست، موجب تنجّس آنها نمیشود] به طهارت حکم میشود زیرا منشأ شک این است که آیا اساساً باطنِ بدن متنجِّس شده است یا خیر، که در اینجا اصل عدم تنجس جاری میشود.
بحث جلسه آینده: توضیح مسأله مذکور در جلسه آینده بیان خواهد شد.
«الحمد لله رب العالمین»
[1]. سید محمد کاظم طباطبایی،یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص144.
[2]. آیت الله خویی، التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة 3، ص252.
[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الماء المطلق، باب4، ص142، ح1.
[4]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب24، ص438، ح5.
[5]. همان، باب 39، ص473، ح1.
[6]. همان، ح2.
[7]. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص145.
[8]. همان.