فصلٌ فی المطهّرات 95/02/12

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                        تاریخ: 12 اردیبهشت 1395

موضوع جزئی:  الحادی عشر من المطهرات: «استبراء الحيوان الجلّال»                            مصادف با: 23 رجب  1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                             جلسه: 70

                                         

   «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

بحث در چگونگی استبراء حیوان نجاست‎خوار بود. عرض شد که سه قول در این رابطه وجود دارد؛

قول اول، قول مرحوم سید (ره) بود، ایشان در رابطه با نحوه استبراء حیوان نجاست‎خوار فرموده است که مقصود از استبراء این است که حیوان از خوردن عذره انسان منع شود و با غذای طاهر تغذیه شود تا اینکه عنوان «جلّال» برطرف شود و به حیوان مذکور، «جلّال» نگویند. ایشان در ادامه از باب استحباب  قائل به احتیاط شده است و فرموده است که علاوه بر زوال عنوان «جلل» به وسیله تغذیه حیوان با علوفه طاهر احتیاط در این است که مدت زمانی که در روایات به آن تصریح شده است نیز رعایت شود، یعنی شتر به مدت چهل روز، گاو سی روز، گوسفند ده روز، مرغابی پنج تا هفت روز و مرغ سه روز از علوفه طاهر تغذیه کنند. اما نسبت به حیوانات حلال گوشتی که در روایات به مدت تغذیه آنها از علوفه طاهر اشاره‎ای نشده است، همان زوال عنوان «جلّال» کافی است.

دلیل کلام مرحوم سید (ره) این بود که با توجه به اینکه حکم، حدوثاً و بقائاً تابعِ موضوع است لذا با تغییر موضوع، حکم نیز تغییر می‎کند؛ به تعبیر روشن‎تر چون در مانحن‎فیه، حیوانِ جلّال به مدت معینی از علوفه طاهر تغذیه می‎کند، موضوع [جلل] تغییر می‎کند و عنوان «جلّال» از حیوان برداشته می‎شود لذا حکم [نجاست] نیز تغییر می‎کند و به حلیت گوشت و طهارت بول و مدفوع حیوان مذکور حکم می‎گردد.

گفته نشود که با تمسک به استصحاب حرمت و نجاست به حرمت گوشت و نجاست بول و عذره حیوان مذکور [که با تغذیه از علوفه طاهر، استبراء شده است] حکم می‎شود و حرمت و نجاست کماکان به حال خود باقی است، زیرا استصحاب مربوط به مواردی است که در بقای موضوع شک باشد؛ در حالی که در مانحن‎فیه نسبت به ارتفاع و از بین رفتن موضوع [جلل]، علم است لذا جایی برای جریان استصحاب باقی نمی‎ماند. همچنین عموماتی وجود دارد که بر حلیت گوشت حیوانات مأکول‎اللحم و طهارت بول و عذره این حیوانات دلالت دارند و آنچه که باعث حرمت گوشت این حیوانات شده است «جلّال» بودن حیوانات حلال‎گوشت است بنابراین، با برطرف شدن عنوان «جَلل» مجدداً به اصالة الحلیة تمسک می‎شود و به حلیت گوشت این حیوانات و طهارت بول و مدفوعشان حکم می‎گردد.

قول دوم از طرف شهید ثانی (ره) و برخی دیگر از بزرگان مطرح شده است و آن، اینکه این عده، بین زوال اسم «جلل» و مدت منصوصه، اکثر الامرین را ملاک قرار داده‎اند؛ به عنوان مثال اگر زوال اسم «جلل» در مدت سی روز حاصل شود ولی مدتی که در روایات ذکر شده، چهل روز باشد، باید بر اساس مدتی که در روایت ذکر شده است عمل شود. همچنین اگر زوال اسم «جلل» در مدت پنجاه روز حاصل شود ولی مدتی که در روایات ذکر شده است چهل روز باشد، باید بر اساس مدت زمان زوال اسم «جلل» عمل گردد.

قول سوم، قول صاحب جواهر (ره) بود که ایشان مدت منصوصه را ملاک عمل قرار داده‎ است. البته ایشان در ادامه به این نکته نیز اشاره کرده است که اگر بعد از مدت منصوصه همچنان آثار «جَلل» در حیوان مشاهده شود، باید از حیوان پرهیز شود تا اینکه اسم «جلل» زوال پیدا کند و از بین برود.

صاحب جواهر (ره) در مقام بیان دلیل کلام خود فرموده است که نصوص وارد شده در این زمینه به امر معتاد انصراف دارد، یعنی به جایی که عادتاً زوال اسم «جلل» حاصل می‎شود منصرف است نه در مواردی که خارجاً علم به بقای «جلل» وجود دارد بنابراین، اگر بعد از مدت منصوصه عنوان «جلل» همچنان باقی باشد باید استبراء ادامه پیدا کند تا زوال عنوان «جلل» حاصل شود؛ بنابراین اعتبار نصوص وارد شده تا زمانی است که در آن مدت منصوصه زوال عنوان «جلل» محقق شود و الا تغذیه از علوفه طاهر همچنان باید ادامه یابد تا علم به زوال عنوان «جلل» حاصل شود.

اشکال آیت الله حکیم (ره) بر کلام صاحب جواهر (ره)

مرحوم آیت الله حکیم (ره) فرموده است که کلام صاحب جواهر (ره) مبنی بر اخذ به نصوص مگر اینکه بعد از مدت منصوصه نسبت به بقاء عنوان جلل علم باشد، صحیح نیست زیرا اگر مقصود صاحب جواهر (ره) این است که تقدیر (مدت زمان مشخص در نصوص)، در فرض شک، حجت است، در این صورت تقدیر به عنوان حکم ظاهری محسوب می‎شود و در فرض علم به زوال عنوان «جلل» جایی برای اخذ به این حکم ظاهری نخواهد بود؛ به تعبیر روشن‎تر اگر منظور این است که در فرض شک در زوال عنوان «جلل»، اکتفا به مدت منصوصه در نصوص، کفایت می‎کند در این صورت مدتِ ذکر شده در نصوص، حکم ظاهری خواهد بود لذا حتی اگر مدت تعیین شده باقی مانده باشد ولی عنوان «جلل» برطرف شود به حلیت حیوان مورد نظر حکم خواهد شد زیرا در این صورت نسبت به برطرف شدن عنوان «جلل» علم حاصل می‎شود بنابراین، شکی وجود نخواهد داشت تا به حکم ظاهری (مدت ذکر شده در نصوص) اخذ شود؛ به عنوان مثال اگر زوال اسم «جلل» در مدت سی روز حاصل شود ولی مدتی که در روایات ذکر شده است چهل روز باشد، به صرف زوال عنوان «جلل» در سی روز، به حلیت حیوان مورد نظر حکم می‎شود زیرا امر به تغذیه از علوفه طاهر به مدت چهل روز، حکم ظاهری است و اخذ به حکم ظاهری در فرضی است که نسبت به زوال عنوان «جلل» علم نباشد [یعنی نسبت به زوال عنوان شک باشد] ولی در فرض مذکور بعد از تغذیه از علوفه طاهر به مدت سی روز عنوان «جلل» زایل شده است لذا علم به زوال عنوان «جلل» حاصل شده است و جایی برای اخذ به حکم ظاهری باقی نمی‎ماند.

و اگر منظور صاحب جواهر (ره) این است که تقدیر و مدت منصوصه در روایات به عنوان شرط حلیت در نظر گرفته شود، در این صورت انصراف این شرط به فرض شک در زوال عنوان «جلل» [، یعنی عدم حصول علم به بقای جلل] جایز نخواهد بود.[1]

کلام آقای خویی (ره) در تبیین فرمایش صاحب جواهر (ره)

آیت الله خویی (ره) فرموده است که شاید مقصود صاحب جواهر (ره) این باشد که هرچند این نصوص واقعاً در مقام تهدید است ولی تمسک به اطلاق این نصوص در دو مورد صحیح است؛ اول، جایی است که علم به زوال عنوان «جلل» قبل از انقضای مدت منصوصه وجود داشته باشد که در این صورت رعایت مدت منصوصه، مستحب است و آنچه که به عنوان اصل قرار می‎گیرد و رعایت آن لازم است، زوال عنوان «جلل» است. دوم، جایی است که هرچند مدت منصوصه به پایان رسیده است ولی همچنان نسبت به بقای عنوان «جلل» علم است که در این صورت به مجرد انقضای مدت منصوصه، نمی‎توان به حلیت و طهارت حیوان حکم کرد.

آقای خویی (ره) در ادامه فرموده است که با توجه به توضیحی که ذکر شد شاید بتوان بین کلام صاحب جواهر (ره) و شهید ثانی (ره) جمع کرد و اخبار وارد شده مبنی بر تعیین مدت برای استبراء حیوان جلّال را تمام دانست البته مشروط بر اینکه این روایات، صحیح السند باشند.[2]

قول چهارم: مشهور

مشهور معقتدند که نسبت به حیواناتی که در نصوص به آنها اشاره شده است و برای آنها مدت معینی تعیین شده است باید به همان مدت منصوصه عمل شود و با انقضای مدت منصوصه به حلیت آن حیوانات حکم می‎شود لذا ملاک برای حکم به حلّیت، انقضاء مدت منصوصه است بنابراین، اگر قبل از انقضاء مدت منصوصه، زوال عنوان «جلل» حاصل شود به صرف زوال عنوان «جلل» حلیت حاصل نخواهد شد؛ مثلاً اگر در مدت سی روز، عنوان «جلّال» نسبت به شتر برطرف شود، با توجه به اینکه مدت ذکر شده در نصوص نسبت به شتر، چهل روز است باید ده روز دیگر بگذرد تا مدت تعیین شده به پایان برسد و سپس به حلیت آن حکم گردد. البته اگر بعد از پایان مدت منصوصه عنوان «جلل» همچنان به قوت خود باقی باشد، باز هم به حلیت حکم می‎شود زیرا ملاک برای حکم به حلیت، انقضاء مدت منصوصه است لذا هرچند بعد از انقضاء مدت عنوان «جلل» برطرف نشده است لکن چون مدت منقضی شده است به حلیت حکم می‎شود.

 اما نسبت به حیواناتی که در نصوص به آنها اشاره‎ای نشده است، باید براساس زوال عنوان «جلل» عمل کرد یعنی صرف زوال عنوان «جلل» حلیت‎آور است و نیازی به انقضاء مدت خاصی نیست.

اشکال آقای خویی (ره) به مشهور

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است: «أمّا ما عن المشهور من أن الاستبراء إنما يحصل بمضي المدة المنصوصة في الروايات و إن بقي عنوان الجلل بعد انقضائها فهو على تقدير صحّة النسبة و هي مستبعدة مندفع بوجهين:أحدهما: أن الأخبار المحددة للاستبراء كلها ضعاف، لأنها بين مرسلة و مرفوعة و ضعيفة الاسناد فلا اعتبار لها بوجه. ثانيهما: أن المرتكز في الأذهان من تحديد حرمة الأكل أو نجاسة الخرء و البول بتلك المدة المنصوصة في الأخبار، أن الحرمة أو النجاسة محددتان بتلك المدة بعد زوال عنوان الجلل، بمعنى أن الإبل الجلّالة مثلًا بعد ما زال عنها اسم الجلل لا يحكم بحلية لحمها و طهارة بولها و روثها إلّا بعد أربعين يوماً كما في الخبر لا أن الأحكام المترتبة على الإبل الجلّالة ترتفع بعد المدة المنصوصة و إن بقي عنوان جللها»[3].

آقای خویی (ره) فرموده است که قولی که به مشهور نسبت داده شده است از دو جهت مردود است؛ اولاً: منصوصاتی که برای استبراء، مدت ذکر کرده‎اند ضعیفند زیرا این روایات یا مرسله‎اند و یا مرفوعه‎اند لذا اعتبار ندارند؛ ثانیاً: مرتکز در ذهن؛ از اینکه شارع حلیت گوشت حیوان جلّال و طهارت بول و مدفوعش را به انقضاء مدت منصوصه در روایات متوقف کرده است، این بوده است که عنوان «جلل» برطرف شود اما اینکه فقط مدت منصوصه ملاک حکم به حلیت و طهارت قرار گیرد هرچند هنوز عنوان جلل باقی مانده باشد، صحیح نیست، لذا اگر بعد از انقضاء مدت منصوصه عنوان «جلل» همچنان باقی باشد نمی‎تواند به حلیت حکم کرد.

نظر مختار

نظر ما نیز با نظر مرحوم سید (ره) و مرحوم آقای خویی (ره) مطابق است زیرا؛ اولاً: در نصوص به همه حیوانات اشاره نشده است؛ لذا نصوص نمی‎تواند مبنا قرار گیرد زیرا فقط تعداد معدودی از حیوانات را که در روایات به آنها اشاره شده است، شامل می‎شود ثانیاً: روایات، سنداً ضعیفند. بنابراین، بهتر این است که همانند مرحوم سید (ره) ملاک را زوال عنوان «جلل» بدانیم و نسبت به حیواناتی که در روایات برای آنها، مدت ذکر شده است مستحب است که علاوه بر زوال عنوان «جلل» آن مدت منصوصه نیز مراعات شود.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. سید محسن طباطبایی، حکیم، مستمسك العروة الوثقى، ج2، ص134.‌

[2]. آیت الله خویی، التنقيح في شرح العروة الوثقى‌، الطهارة3، ص261.

[3]. موسوعة الأمام الخوئی، ج4، ص231.

Please publish modules in offcanvas position.