شرح دعای مکارم الاخلاق94/04/23

 

شرح دعای مکارم الاخلاق

حضرت آیت الله حسینی بوشهری(دامت برکاته)

موضوع: مکارم و محاسن اخلاق                                                تاریخ: 94/04/23

مرکز خدمات حوزه های علمیه                                                  مصادف با: 27 رمضان1436

بسم الله الرحمن الرحیم

«وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْر»

«پروردگارا، معالی اخلاق و مکارم اخلاق را عنایت به من عنایت فرما و مرا از فخر و مباهات به خود دور بگردان»

حضرت مانند فرازهای قبل خواسته‎ای از خداوند دارند و در ادامه از خدا درخواست می‎کنند تا دچار آفت آن خواسته نشوند. مقصوداز معالی اخلاق، همان مکارم اخلاق و سجایای عالی انسانی است. سجایایی که ملکات عالی انسانی را در وجود آدمی به وجود می‎آورد و از رهگذر این ملکات است که انسان رشد می‎کند و به کمالات می‎رسد و در نهایت از یک سلسله صفات محبوبه برخوردار می‎شود. در کلامی از نبی اکرم(ص) وارد شده است «أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مَعَالِيَ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا وَ يُرْوَى يُبْغِضُ»[1]؛ خدای بزرگ معالی و مکارم اخلاق را دوست می‎دارد و صفات  پست و ناپسند را دوست نمی‎دارد. در روایتی معروف از نبی اکرم(ص) آمده است «َ إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»[2]؛ من برای به کمال رساندن مکارم اخلاقی مبعوث شدم. به تعبیری دیگر حضرت با این روایت می‎خواهند بگویند زمینه‎های مکارم اخلاق در انسان وجود دارد و من آمده‎ام تا آن را تکامل ببخشم. زیرا مکارم اخلاق لطف الهی است که بوسیله آن انسان‎ها دارای روح کرامت و بزرگواری می‎شوند.

در روایتی از امام سجاد(ع) آمده است «سَمِعْتُ النَّبِيَّ (ص) يَقُولُ بُعِثْتُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَحَاسِنِهَا»[3]؛ حضرت در این روایت فرموده است پیامبر فرمود من برای مکارم اخلاق و محاسن اخلاق مبعوث شدم.

سؤالی که در رابطه با این روایت مطرح می‎شود این است که تفاوت بین مکارم اخلاق و محاسن اخلاق چیست؟

 

پاسخ: رتبه مکارم اخلاق از محاسن اخلاق بالاتر است. در روایتی از ناحیه معصوم آمده است «َ قُلْتُ لَهُ مَا حَدُّ حُسْنِ الْخُلُقِ قَالَ تُلِينُ جَنَاحَكَ وَ تُطِيبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَن»[4]؛ یکی از اصحاب از حضرت سؤال کرد مرز حسن خلق کجاست؟ [به تعبیر دیگر شاخصه‎های حسن خلق را چگونه می‎توانیم مشخص کنیم؟] حضرت فرمود اولین ویژگیِ حسن خلق این است که با مردم با نرم خویی برخورد کنی و نسبت به آنان خشن و عصبانی نباش و با آنان باادب و متین سخن بگو و زمانی که تو را ملاقات می‎کنند، با آنان گشاده‎رو و خوش برخورد باش. از این قبیل ویژگی‎ها در رابطه با حسن خلق بسیار است که می توان به عنوان نمونه عیادت مریض و تشییع جنازه برادر دینی اشاره کرد.  

تفاوت دیگر این است که صفاتی که در انسان به عنوان حسن خلق وجود دارد، الزاماً دلیل بر شرافت و انسانیت انسان نیست. ممکن است افرادی که باطن آلوده و ناپاک دارند، در ظاهر از خود رفتار خوبی نشان دهند. در دنیای غرب به آموزه‎های دینی خود دارند خیلی معتقد نیستند ولی برای جلب مشتری، با افراد برخورد مؤدبانه دارند. لذا در رابطه با مسئله محاسن اخلاق و مکارم اخلاق می‎توان اینگونه تفسیر کرد که هر صفت ممدوحی که مورد نظر شارع است و آن را می‎پسندد، محاسن اخلاق است. اما مکارم اخلاق یک رده بالاتر است که ویژگی‎هایی مانند مبارزه با هوی نفس و ایثار در آن وجود دارد. البته می‎توان گفت که هرجا مکارم اخلاق باشد، محاسن اخلاق هم وجود دارد، ولی الزاماً برعکس آن درست نیست.

امام صادق(ع) در روایتی فرموده است « ابْنَ جُنْدَبٍ صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ سَلِّمْ عَلَى مَنْ سَبَّكَ وَ أَنْصِفْ مَنْ خَاصَمَكَ وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ كَمَا أَنَّكَ تُحِبُّ أَنْ يُعْفَى عَنْكَ الْخَبَرَ»[5]؛ حضرت به یکی از یاران خود می‎فرماید: ابن جندب! با کسی که با تو قطع صله رحم کرده است ارتباط قرار کن و به کسی که از تو دریغ کرده است ببخش، و نسبت به کسی که به تو بدی کرده است، احسان کن و به کسی که به تو دشنام داده است، سلام کن و...

در زمان نخست وزیری خواجه نصیر الدین طوسی شخصی نامه‎ای به او فرستاد که وی را در نامه سگِ فرزند سگ خوانده بود. ایشان در پاسخ نامه ای برادر، فکر می‎کنم که دچار اشتباه شده باشی، زیرا سگ روی دست و پا راه می‎رود در حالی که من دو پا بیشتر ندارم، انشاء الله نزد من بیایید تا از نزدیک من را مشاهده کنید تا ببینید که خصوصیات سگ در من نیست.

در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرموده است «و لقد أمر على اللئيم يسبنی فمضيت عنه و قلت لا يعنيني»‏ از انسان پست عبور می‎کنم در حالی که به من دشنام می‎دهد.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) از اندک افرادی ناراحت می‎شدند، حتی برخی از طلاب آرزو می‎کردند که ایشان کمی غضبناک شوند زیرا می‎دانستند که بعد از غضب ایشان بسیار احسان می‎کنند.

در حالات مرحوم آخوند(ره) آمده است در دوران دعوای بین مشروطه خواهان و مقابله آنان با یکدیگر، تعدادی از وعاظ و منبریان به خاطر فضای آن روزگار، کار مرحوم آخوند را منکر می‎دانستند و در تمام منبرها علیه ایشان صحبت می‎کردند. روزی یکی از وعاظ بدهکار شد و تصمیم گرفت خانه خود را بفروشد. زمانی که مشتری برای خرید خانه آمد گفت من به یک شرط خانه تو را می‎خرم و آن شرط این است که جناب آخوند پای این سند را امضا کند. این واعظ به هر شکل بود از کربلا به نجف آمد و با خود فکر کرد که در نجف همه چیز را بر سر او تلافی می‎کنند. زمانی که وارد خانه جناب آخوند شد، ایشان با آغوش باز از او استقبال و او را بالای مجلس نشاند. واعاظ می‎گوید من ماجرا را برای ایشان شرح دادم و ایشان فرمود سند را به من بده. زمانی که سند را به ایشان دادم، ایشان سند را زیر تشک قرار داد. ناگهان به ذهن حالت بدبینی خطور کرد که ایشان نه تنها سند را امضا نکرد بلکه سند را هم از من گرفت. بعد از مدتی جناب آخوند به اندرونی رفت و چند کیسه لیره [پول رایج آن زمان در عراق] آورد و به من دادند و سند را هم از زیر تشک بیرون آورد و به من داد و گفتند شما آدم آبرومندی هستی و در شهر کربلا از منبریان شناخته شده هستی، این پول را کسی به من داده است تا به نیازمندی بدهم و امروز مستحق این پول شما هستی.  



[1] . وسائل الشیعه، ج17، باب 25، ص73.

[2] . مستدرک الوسائل، ج11، باب6، ص187.

[3] . بحارالانوار، ج66، باب 38، ص404.

[4] . الکافی، ج2، ص103.

[5] . مستدرک الوسائل، ج9، باب 96، ص11.

Please publish modules in offcanvas position.