درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی أحکام التخلّی تاریخ: 28 آذر 1395 موضوع جزئی: وجوب ستر عورت مصادف با: 18 ربیعالاول 1438 سال تحصیلی: 96- 95 جلسه: 34 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
فصل في أحكام التخلّي
مسأله 421: «يجب في حال التخلّي، بل في سائر الأحوال، ستر العورة عن الناظر المحترم، سواء كان من المحارم أم لا، رجلًا كان أو امرأة، حتّى عن المجنون و الطفل المميّز»[1].
به نظر مرحوم سید (ره) در حال تخلّی، بلکه در سایر حالات، ستر عورت (پوشاندن عورت) از ناظر محترم [کسی که نگاه کردن او حرام است] واجب است؛ اعم از آنکه آن ناظر محترم، از محارم باشد یا از غیر محارم باشد، مرد باشد یا زن باشد، حتی [ستر عورت] از مجنون و بچه ممیّز نیز واجب است.
سؤال: چرا مرحوم سید (ره) بحث ستر عورت را در این فصل که بحث از احکام تخلّی است، مطرح کرده است؟
پاسخ: علت این است که انکشاف عورت از لوازم تخلّی است و تخلی همیشه همراه با کشف عورت است لذا مرحوم سید (ره) بحث ستر عورت را، با اینکه منحصر به تخلّی نیست، در این فصل مطرح کرده است.
ادله وجوب ستر عورت
دلیل اول: اجماع
وجوب ستر عورت، اجماعی است و اختلافی در آن نیست.
صاحب جواهر (ره) نوشته است: «يدل على أصل الحكم، كحرمة النظر بعد الإجماع محصلا و منقولا، بل ضرورة الدين في الجملة»[2]. ایشان فرموده است که وجوب ستر عورت، اجماعی است؛ محصلاً و منقولاً، بلکه ستر عورت از ضروریات دین است.
دلیل دوم: آیه غضّ بصر یا چشمپوشی
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»[3]؛ به مؤمنان بگو چشمهاى خود را [از نگاه به نامحرمان] فروگيرند و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
گفتهاند که مقصود از وجوب حفظ فروج در آیه مذکور، نگاه داشتن و حفظ فرج از نگاه ناظر محترم است.
دلیل سوم: برخی روایات
روایت اول: عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «لَا يَنْظُرِ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ أَخِيهِ»[4]؛ حریز از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرموده است که مرد به عورت برادرش نگاه نمیکند.
روایت دوم: عَن رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ»[5]؛ امام صادق (ع) فرموده است که رسول اکرم (ص) فرموده است که کسی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، به حمام داخل نمیشود مگر اینکه خود را با لُنگ پوشانده باشد.
پیامبر اکرم (ص) در روایت حسنه مذکور، ستر عورت را از لوازم ایمان دانسته است لذا این روایت بر وجوب ستر عورت دلالت دارد.
از اینکه لُنگ بستن، واجب نیست و از مقدمات اغتسال نیز نمیباشد و حمام نیز موضوعیت ندارد [چون اگر کسی به حمامِ تک نفره وارد شود، بستن لُنگ لازم نیست]، فهمیده میشود که چون معمولاً در حمام، ناظر محترم وجود دارد، پیامبر (ص) فرموده است که با لُنگ خود را بپوشاند و این از وجوب ستر عورت حکایت دارد.
روایت سوم: عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ بِغَيْرِ إِزَارٍ حَيْثُ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ؛ قَالَ: «لَا بَأْسَ»[6]؛
حلبی گفته است که از امام صادق (ع) درباره کسی که بدون لُنگ، غُسل میکند و کسی او را نمیبیند، سؤال کردم و حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد.
روایت صحیحه حلبی، مؤید این مطلب است که حمام خصوصیتی در لزوم ستر عورت ندارد. بنابراین، با توجه به روایت حلبی فهمیده میشود که منظور رسول اکرم (ص) از عبارت «فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ» در روایت دوم، این است که چون ناظر محترم در حمام هست، شخص باید به وسیله لُنگ عورت خود را بپوشاند و خود حمام، موضوعیت ندارد.
روایت چهارم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: أَعْنِي سُفْلَيْهِ؛ فَقَالَ: «لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا هُوَ إِذَاعَةُ سِرِّهِ»[7]؛ عبدالله بن سنان گفته است که از امام صادق (ع) سؤال کردم که آیا عورت [شرمگاه] مؤمن بر مؤمن حرام است؟ حضرت (ع) فرمود که بله، حرام است.
منظور از عورت در روایت مذکور، شرمگاه است، ولی عدهای آن را به معنای دیگری دانستهاند و گفتهاند که منظور از عورت، غیبت است، یعنی غیبت کردن مؤمن بر مؤمن حرام است؟
در پاسخ عرض میشود که ممکن است که در بعضی از موارد، به طریق مجاز و مسامحه، مقصود از عورت، غیبت باشد چون با غیبت کردن، سرّ مؤمن فاش میشود و اسرار مؤمن، عورت او محسوب میشوند لذا با غیبت، این عورت فاش میشود و در نتیجه، غیبت مؤمن جایز نیست، اما لازم نیست که در همه موارد، عورت به معنای غیبت باشد؛ کما اینکه روایت ذیل بر این مطلب دلالت دارد که مقصود از عورت، شرمگاه است:
عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ؛ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي وَ جَدِّي وَ عَمِّي حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا رَجُلٌ فِي بَيْتِ الْمَسْلَخِ؛ فَقَالَ لَنَا: مِمَّنِ الْقَوْمُ... إِلَى أَنْ قَالَ مَا يَمْنَعُكُمْ مِنَ الْأُزُرِ؟ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ»[8].
از این روایت فهمیده میشود که منظور از عورت ، شرمگاه است.
بعضی گفتهاند که ستر عورت واجب نیست چون روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که در آن روایت از واژه کراهت استفاده شده است:
عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَ يَتَجَرَّدُ الرَّجُلُ عِنْدَ صَبِّ الْمَاءِ تُرَى عَوْرَتُهُ أَوْ يُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ أَوْ يَرَى هُوَ عَوْرَةَ النَّاسِ؟ قَالَ: «كَانَ أَبِي يَكْرَهُ ذَلِكَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ»[9].
ابن ابی یعفور در روایت مذکور، از امام صادق (ع) سؤال کرده است که آیا دیده شدن عورت شخص، هنگامی که آب میریزد یا آب روی او ریخته میشود، جایز است؟ همچنین، آیا جایز است که شخص عورت مردم را ببیند؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود که پدرم از این کار کراهت داشت.
در پاسخ از روایت ابن ابی یعفور عرض میشود که کراهتی که در این روایت به کار رفته است، کراهت به معنای اصطلاحی نیست که در مقابل وجوب، حرمت، استحباب و اباحه است، بلکه منظور از کراهت، کراهت به معنای لغوی است که مبغوضیت است که حرمت را نیز شامل میشود. بنابراین، کراهت در معنای مصطلح خود که یکی از احکام خمسه است، ظهور ندارد، بلکه به معنای مبغوضیت و حرمت است مگر اینکه قرینهای مبنی بر اینکه مقصود از کراهت، معنای مصطلح آن است، وجود داشته باشد، لکن چنین قرینهای در مانحنفیه وجود ندارد لذا روایت ابن ابی یعفور نیز در حرمت ظهور دارد. بنابراین، ستر عورت واجب است و بر فرض اینکه پذیرفته نشود که کراهت، در حرمت ظهور دارد، گفته میشود که این روایت مجمل است چون معلوم نیست که منظور از کراهت، کراهت اصطلاحی یا کراهت لغوی است لذا این روایت مجمل است و نمیتواند قرینه برای حمل روایات دیگر بر کراهت باشد.
«والحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص164.
[2]. محمد حسن، نجفى صاحب الجواهر، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج2، ص2.
[3]. «النور»: 30.
[4]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب1، ص299، ح1.
[5]. همان، ج2، کتاب الطهارة، ابواب آداب الحمام، باب9، ص40، ح5.
[6]. همان، باب 11، ص43، ح1.
[7]. همان، باب8، ص37، ح2.
[8]. همان، باب9، ص39، ح4.
[9]. همان، باب3، ص33، ح3.