فصل فی‎الإستنجاء95/11/26

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی‎الإستنجاء                                                                            تاریخ: 26 بهمن 1395

موضوع جزئی: کیفیت تطهیر مخرج غائط                                                     مصادف با: 16 جمادی‎الاول 1438

سال تحصیلی: 96- 95                                                                                          جلسه: 60

                                                                                                

     «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسأله 444: «في الاستنجاء بالمَسَحات إذا بقيت الرطوبة في المحلّ يشكل الحكم بالطهارة، فليس حالها حال الأجزاء الصغار»[1].

به نظر مرحوم سید (ره)، در استنجاء با مسح به وسیله سنگ و امثال آن [که باعث زوال نجاست شود]، اگر رطوبتی در محل باقی بماند، حکم به طهارت مشکل است و نمی‎توان به طهارت حکم کرد و رطوبت باقیمانده در محل، از قبیل اجزاء کوچک نجاست نیست [که اگر بعد از استنجاء مخرج غائط به وسیله مسح با سنگ و امثال آن، در محل باقی بمانند، مشکلی ندارد و به طهارت محل حکم می‎شود].

توضیح اینکه در رابطه با تطهیر مخرج غائط به وسیله آب، گفته شد که باید دو چیز به وسیله شستن از بین برود تا طهارت حاصل گردد؛ یکی عین نجاست و دیگری اثر نجاست که اجزاء کوچک نجاستند. اگر اجزاء کوچک نجاست باقی بمانند، طهارت حاصل نمی‎شود، اما اگر مخرج غائط با مسح به وسیله سنگ و امثال آن، تطهیر شود، نیازی به زوال اجزاء کوچک نجاست نیست و با بقاء اجزاء کوچک نجاست نیز به طهارت مخرج غائط حکم می‎شود، ولی اگر بعد از استنجاء به وسیله مسح با أحجار و امثال آن، رطوبتی در محل باقی بماند، نمی‎توان به طهارت حکم کرد و بقاء رطوبت، از قبیل بقاء اجزاء کوچک نجاست نیست تا به طهارت خللی وارد نشود.

دلیل حکم مذکور در کلام مرحوم سید (ره)، این است که رطوبت یک اثر حسی است و اگر در محل بماند، صحیح است که گفته شود که نقاء و پاکی حاصل نشده است و در بحث استنجاء به وسیله مسح با أحجار و امثال آن، فقط بقاء اجزاء کوچک نجاست استثناء شده‎اند. بنابراین، روایاتی، مثل روایت ابن مغیره، حاکی از این است که رطوبتی که از غائط به جا مانده است و به وسیله تمسّح از بین نرفته است، آلودگی‎ای است که بقاء آن به طهارت خلل وارد می‎کند.

عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع)؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: لِلِاسْتِنْجَاءِ حَدٌّ؟ قَالَ: «لَا؛ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ...»[2].

ابن مغیرة در روایت حسنه مذکور، گفته است که از امام کاظم (ع) پرسیدم که آیا برای استنجاء حدّی است؟ آن حضرت (ع) فرمود که نه، استنجاء حدی ندارد؛ استنجاء چیزی است که آلودگی را پاک میکند.


 

شیخ انصاری (ره) بر این مطلب که بقاء رطوبت بعد از استنجاء به وسیله مسح با أحجار و امثال آن، به طهارت خلل وارد می‎کند، ادعای اجماع کرده است و فرموده است: «أنّ الرطوبة المجرّدة الموجودة بعد المسح بالأحجار يجب قلعها إجماعا»[3].

بنابراین، در تمسّح مخرج غائط به وسیله أحجار و امثال آن، علاوه بر زوال عین نجاست، باید رطوبت محل غائط نیز زایل شود تا طهارت حاصل گردد و اگر عین نجاست زایل گردد، ولی رطوبت در محل باقی بماند، طهارت حاصل نخواهد شد.

آیت الله خویی (ره) نیز فرموده است: «لأن مقتضى إطلاقات الأدلة أن المتنجسات لا بد من غسلها و أنها لا تطهر من دونه و قد خرجنا عن ذلك في مخرج الغائط لكفاية الاستجمار في تطهيره و المتيقن من ذلك ما إذا أزيلت النجاسة بما لها من الشئون و الآثار إلا فيما قامت القرينة على عدم لزوم رفعه و إزالته كما في الأجزاء الصغار لما تقدم من أنها لا ترتفع بالتمسح المتعارف و أما رطوبة النجاسة فحيث أنها قابلة لزوال بالتمسح و لا قرينة على عدم لزوم إزالتها اعتبرت إزالتها بالتمسح كالعين‌»[4]؛ مقتضی اطلاقات ادله دال بر وجوب غَسل متنجِّسات، این است که متنجِّسات باید شسته شوند تا پاک گردند و فقط مخرج غائط از اطلاق ادله استثناء شده است و با استنجاء به وسیله سنگ و امثال آن، نیز پاک می‎شود و متیقن از آن نیز زوال عین نجاست با آثار و شئون آن است مگر در موردی که قرینهای بر عدم لزوم رفع و ازاله آن باشد، کما اینکه در مورد اجزاء کوچک نجاست این مطلب جاری است، یعنی بقاء اجزاء کوچک نجاست در هنگام تمسّح با أحجار و امثال آن، مشکلی ندارد چون اجزاء کوچک نجاست که قابل دیدن نیستند، به وسیله تمسّح متعارف از بین نمی‎روند. اما رطوبت نجاست چون به وسیله تمسّح قابل زوال است، باید برطرف شود.

مسأله 445: «في الاستنجاء بالمسحات يعتبر أن لا يكون في ما يمسح به رطوبة مسرية، فلا يجزئ مثل الطين و الوُصلة المرطوبة. نعم، لا تضرّ النداوة التي لا تسري»[5].

به نظر مرحوم سید (ره)، در استنجاء به وسیله مسح با سنگ و امثال آن، آنچه با آن تمسّح می‎شود، نباید رطوبت مسریه داشته باشد. پس استنجاء با گِل، پارچه مرطوب و امثال آن، کافی نیست. بله، رطوبت [کمی] که سرایت نمی‎کند، اشکالی ندارد.

دلیل حکم مذکور، این است که رطوبت بعد از اینکه به وسیله غائط متنجِّس شود، موجب تنجّس مخرج غائط خواهد شد و در این صورت، مخرج غائط به چیزی غیر از غائط، متنجِّس شده است [یعنی با رطوبت متنجِسِ خارجی نجس شده است] که فقط با آب قابل تطهیر است چون تمسّح با سنگ و امثال آن، فقط نجاست غائطی که از مخرج خارج شده است را پاک می‎کند، اما اگر رطوبت موجود در شیئی که با آن استنجاء می‎شود، رطوبت مسریه نباشد، مشکلی ندارد و تمسّح با آن اشکالی ندارد و موجب حصول طهارت می‎شود و دلیلی بر اعتبار جفاف [خشک بودن] چیزی که با آن استنجاء می‎شود، وجود ندارد و تنها دلیلی که وجود دارد، این است که رطوبت نباید مسریه باشد.

بعضی از بزرگان گفته‎اند که رطوبت مسریه نیز مشکلی ایجاد نمی‎کند زیرا اگر رطوبت مسریه اشکال داشته باشد، زمانی که مخرج غائط به وسیله آب تطهیر می‎شود نیز نباید طهارت حاصل شود چون در این صورت نیز به محض تماس آب با مخرج غائط، آب متنجِّس می‎شود و دوباره به مخرج غائط اصابت می‎کند لذا باعث تنجّس آن می‎گردد.

پاسخ این است که قیاس مانحن‎فیه [تمسّح با أحجار و امثال آن] با بحث غَسل با آب، قیاس مع‎الفارق است چون دلیلی بر حصول طهارت به وسیله سنگ و امثال آن که رطوبت مسریه داشته باشد، وجود ندارد، ولی در رابطه با غَسل آب، به طور مطلق گفته شده است که محل نجاست با شستن به وسیله آب، تطهیر می‎شود و تفصیلی مطرح نشده است، اما در رابطه با تمسّح با أحجار و امثال آن، بین رطوبت مسریه و عدم آن تفصیل داده‎اند که اگر رطوبت مسریه داشته باشند، مطهِّر نیستند، ولی اگر رطوبت مسریه نداشته باشند، مطهِّرند.

مسأله 446: «إذا خرج مع الغائط نجاسة أُخرى كالدم أو وصل إلى المحلّ نجاسة من خارج يتعيّن الماء و لو شك في ذلك يبني على العدم فيتخيّر»[6].

به نظر مرحوم سید (ره)، اگر همراه با غائط نجاست دیگری، مثل خون، از مخرج خارج شود یا نجاست دیگری از خارج به محل نجاست اصابت کند، در این صورت، فقط با شستن به وسیله آب قابل تطهیر خواهد بود. اگر در خروج نجاست دیگری همراه غائط یا اصابت نجاست دیگری به محل نجاست، شک شود، بر عدم خروج نجاست دیگر یا عدم اصابت نجاست دیگر بنا گذاشته می‎شود لذا شخص مخیر است که مخرج را با آب تطهیر کند یا به وسیله تمسّح با سنگ و امثال آن، تطهیر کند.

دلیل حکم مذکور، این است که أحجار و امثال آن، در صورتی مطهِّرند که نجاست دیگری غیر از غائط نباشد لذا تمسّح با سنگ و امثال آن، فقط نجاست غائط را از مخرج را تطهیر می‎کند و اگر نجاسات دیگر به غائط اصابت کنند، مخرج فقط به وسیله آب پاک می‎شود.

امام خمینی (ره) نوشته است: «إنما يكتفى بالمسح في الغائط، إذا لم يتعد المخرج على وجه لا يصدق عليه الاستنجاء و أن لايكون في المحل نجاسة من الخارج حتى إذا خرج مع الغائط نجاسة أخرى، كالدم، يتعين الماء»[7].

آیت الله فاضل لنکرانی (ره) نیز نوشته است: «إنّما يكتفى بالمسح في الغائط، إذا لم يتعد المخرج ‌على وجه لا يصدق عليه الاستنجاء و أن لا يكون في المحلّ نجاسة من الخارج حتّى إذا خرج مع الغائط نجاسة اخرى، كالدم، يتعيّن الماء... و أمّا إذا تنجّس بغيره أيضاً من نجاسة خارجية فلم يدلّ دليل على الكفاية فيه أيضاً لو لم نقل بقيام الدليل على عدمها و هو ما يدلّ على تعيّن الغسل بالماء في مثل الدم و شبهه»[8].

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ص174.

[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب13، ص322، ح1.

[3]. شیخ مرتضی انصاری، کتاب الطهارة، ج1، ص448.

[4]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقيح في شرح العروة الوثقى‌، ج3، ص417 و 418.

[5]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، صص174.   

[6]. همان.

[7]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج1، ص19.

[8]. محمد فاضل، موحدى لنكرانى، تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة- أحكام التخلي‌، صص59-61.  

Please publish modules in offcanvas position.