درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه تاریخ: 11 اردیبهشت 1396 موضوع جزئی: الرابع: النوم- الخامس: كلّ ما أزال العقل مصادف با: 4 شعبان 1438 سال تحصیلی: 96- 95 جلسه:82 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
نکتهای در رابطه با بحث از ناقضیت نوم باقی مانده است و آن، اینکه با توجه به روایت ذیل، خواب، همیشه ناقض وضو نیست، بلکه خواب فقط زمانی ناقض وضو است که در روز جمعه و در مسجد نباشد [، یعنی ضرورتی در کار نباشد]:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ هَلْ يُنْقَضُ وُضُوؤُهُ إِذَا نَامَ وَ هُوَ جَالِسٌ؟ قَالَ: «إِنْ كَانَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي الْمَسْجِدِ فَلَا وُضُوءَ عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ فِي حَالِ ضَرُورَةٍ»[1].
عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) درباره شخصی که وضو داشته است و در حالت نشسته، خوابیده است، سؤال کرد که آیا وضوی این شخص باطل میشود؟ حضرت (ع) فرمود که اگر این حالت در روز جمعه و در مسجد واقع شده باشد وضویی بر او نیست [، یعنی وضویش باطل نمیشود] و دلیل عدم لزوم وضو این است که این اتفاق در حال ضرورت رخ داده است.
بعضی از بزرگان، مثل شیخ طوسی (ره) روایت مذکور را بر موردی که شخص، تمکّن از وضو گرفتن ندارد، حمل کردهاند. بعضی دیگر، روایت مذکور را بر تقیّه حمل کردهاند و گفتهاند که اگر شخص در بین عامّه باشد، تقیّه اقتضا میکند که به خاطر وضو گرفتن از مسجد خارج نشود چون عدهای از اهل سنّت معتقدند که خواب کم وضو را باطل نمیکند و حتی بعضی از اهل سنت معقتند که خواب در حالت نشسته، ناقض وضو نیست؛ چه کم باشد و چه زیاد باشد لذا تقیه اقتضا میکند که شخص برای وضو گرفتن از مسجد خارج نشود.
اشکالی که وارد شده است این است که ناقض وضو منحصر به خواب نیست تا گفته شود که شخص به خاطر تقیه وضو نمیگیرد، بلکه ممکن است که وضو به خاطر چیز دیگری نقض شود که اهل سنت نیز آن را به عنوان ناقض وضو قبول دارند بنابراین، اگر نقض وضو به خواب منحصر بود جا داشت که گفته شود از باب تقیه لازم نیست که شخص وضو بگیرد، لکن با توجه به اینکه نقض وضو به خواب منحصر نیست و ممکن است چیز دیگری که مورد قبول اهل سنت نیز میباشد ناقض وضو باشد، تمسک به تقیه جایی ندارد.
آیت الله خویی (ره) فرموده است که در فرضی که شخص برای وضو گرفتن، از مسجد خارج میشود یا باید عذر خود را برای خروج از مسجد به بقیه افراد بگوید و یا عذر خود را نگوید که اگر دلیل خروج از مسجد را نگوید، اعراض از یک واجب متعیّن که نماز جمعه باشد پیش میآید و این موجب میشود که آن شخص را متهم به فسق و بیدینی کنند لذا تقیه اقتضا میکند که شخص از مسجد خارج نشود و با همان حالت نمازش را بخواند و اگر عذر خود را برای خروج از مسجد بگوید و تصریح کند به اینکه چون خوابیده بودم، میروم وضو بگیرم، در این صورت نیز خلاف تقیه را انجام داده است و معلوم خواهد شد که مذهبش با مذهب سایر افرادی که در مسجدند فرق میکند لذا اینکه امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که لازم نیست شخص دوباره وضو بگیرد از باب تقیه بوده است.
اما آیت الله حکیم (ره) فرموده است که با توجه به تتبّعی که صورت گرفته است، مشخص شد که کسی به مضمون روایت مذکور، عمل نکرده است در نتیجه، الزامی برای عمل بر اساس مضمون روایت مذکور وجود ندارد.
الخامس: كلّ ما أزال العقل
«الخامس: كلّ ما أزال العقل، مثل الإغماء و السكر و الجنون دون مثل البهت»[2].
پنجم: هر چیزی که موجب زوال عقل است
به نظر مرحوم سید (ره) پنجمین مورد از نواقض وضو، هر چیزی است که موجب زوال عقل گردد، مثل بیهوشی، مستی به غیر از مبهوت شدن که بُهت، موجب نقض وضو نمیشود.
بزرگان گفتهاند که ناقض بودن چیزی که عقل را زایل میکند از مسائل اتفاقی بین شیعه و سنی است، بلکه بر این امر، ادعای اجماع نیز شده است.
علامه حلی (ره) فرموده است: «لا نعرف خلافا فيه بين أهل العلم»[3].
شیخ طوسی (ره) فرموده است: «إجماع المسلمین»[4].
محقق سبزواری (ره) فرموده است: «عند الأصحاب، لا أعرف خلافاً فيه بينهم»[5].
در بعضی از کلمات اهل سنت در کتاب بدایة المجتهد و نهایة المقتصد آمده است: «و ینبغی أن تعلم أنّ جمهور العلماء أوجب الوضوء من زوال العقل بأی نحو کان من قِبل اغماء أو جنون أو سکر».
صاحب وسائل الشیعة (ره) و صاحب حدائق (ره) در رابطه با ناقضیت هر چیزی که عقل را زایل میکند، توقف کردهاند و ظاهراً مخالفت این دو بزرگوار به خاطر این است که اجماع مذکور را قبول ندارند. صاحب وسائل (ره) در ذیل روایت معمّر بن خلّاد فرموده است: وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ، أَقُولُ: «اسْتَدَلَّ بِهِ الشَّيْخُ عَلَى الْحُكْمِ الْمَذْكُورِ وَ لَيْسَ بِصَرِيحٍ لَكِنَّ الشَّيْخَ نَقَلَ الْإِجْمَاعَ عَلَى أَنَّ زَوَالَ الْعَقْلِ مُطْلَقاً يَنْقُضُ الطَّهَارَةَ مَعَ مُوَافَقَتِهِ لِلِاحْتِيَاطِ وَ أَحَادِيثُ حَصْرِ النَّوَاقِضِ تَدُلُّ عَلَى عَدَمِ النَّقْضِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ»[6].
ولی به نظر میرسد که اگر اجماع مذکور در حدی باشد که کاشف از قول معصوم (ع) باشد [، کما اینکه محقق همدانی (ره) گفته است که کمتر موردی پیدا میشود که بتوان از طریق اجماع، قول معصوم (ع) را کشف کرد و اجماع در مانحنفیه از آن مواردی است که کاشف از قول معصوم (ع) است[7]] مخالفت این صاحب وسائل (ره) و صاحب حدائق (ره) به اجماع ضرر نمیزند چون این دو، معلوم النسب میباشند.
به علاوه روایاتی وجود دارد که برای اثبات ناقضیت هر چیزی که عقل را زایل میکند به آنها استناد شده است که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؟ فَقَالا: «مَا يَخْرُجُ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ مِنَ الذَّكَرِ وَ الدُّبُرِ مِنَ الْغَائِطِ وَ الْبَوْلِ أَوْ مَنِيٍّ أَوْ رِيحٍ وَ النَّوْمُ حَتَّى يُذْهِبَ الْعَقْلَ...»[8].
روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ؛ قَالا: سَأَلْنَا الرِّضَا (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَنَامُ عَلَى دَابَّتِهِ؛ فَقَالَ: «إِذَا ذَهَبَ النَّوْمُ بِالْعَقْلِ فَلْيُعِدِ الْوُضُوءَ»[9].
تقریب استدلال به دو روایت مذکور این است که از این دو روایت استفاده میشود که زوال عقل مطلقا؛ اعم از اینکه مستند به نوم باشد و یا مستند به نوم نباشد، ناقض وضو است.
اشکالی که بر دو روایت مذکور وارد شده است این است که تعبیری که در ذیل این دو روایت آمده است [«حتی یذهب بالعقل» و «إذا ذهب النوم بالعقل»]، نمیخواهد ذهاب عقل را در مقابل نوم قرار دهد و بگوید که ذهاب عقل خودش مستقلاً، ناقض وضو است، بلکه میخواهد بگوید که ذهاب عقل برای تحدید نوم است، یعنی میخواهد بگوید که خوابی ناقض وضو است که گوش نشنود و چشم نبیند و این بدین معناست که شخص هوش و حواس ندارد و متوجه نمیشود و به تعبیر دیگر عقلش زایل میشود. پس دو روایت مذکور بر این دلالت دارند که آنچه ناقض وضو است، خواب است، لکن خوابی ناقض است که به نحوی بر قلب، چشم و گوش مستولی شود که چشم نبیند و گوش نشنود و هوش و حواس شخص زایل شود لذا این دو روایت به ناقضیت زوال عقل، اشعار ندارد، بلکه آنچه ناقض وضو است، خواب است و زوال عقل برای تحدید نوم است. بنابراین، مدعای مستفاد از این دو روایت [ناقضیت زوال عقل مطلقا؛ اعم از اینکه از رهگذر نوم باشد یا از رهگذر نوم نباشد] تمام نیست، بلکه فقط ذهاب عقل از رهگذر نوم ناقض وضو است و این بدین معناست که در اصل نوم، ناقض وضو است و ذهاب عقل تحدید کننده نوم است.
روایت سوم: عَنِ الْفَضْلِ عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: «إِنَّمَا وَجَبَ الْوُضُوءُ مِمَّا خَرَجَ مِنَ الطَّرَفَيْنِ خَاصَّةً وَ مِنَ النَّوْمِ دُونَ سَائِرِ الْأَشْيَاءِ لِأَنَّ الطَّرَفَيْنِ هُمَا طَرِيقُ النَّجَاسَةِ»؛ إِلَى أَنْ قَالَ: «وَ أَمَّا النَّوْمُ فَإِنَّ النَّائِمَ إِذَا غَلَبَ عَلَيْهِ النَّوْمُ يُفْتَحُ كُلُّ شَيْءٍ مِنْهُ وَ اسْتَرْخَى فَكَانَ أَغْلَبُ الْأَشْيَاءِ عَلَيْهِ فِيمَا يَخْرُجُ مِنْهُ الرِّيحَ فَوَجَبَ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ»[10].
گفته شده است که با توجه به این روایت، فهمیده میشود که ملاک در ناقضیت نوم، سست شدن مفاصل است؛ به گونهای که غالباً از شخص حدث سر میزند و این ملاک در شخصی که بیهوش شده باشد و عقلش زایل شده باشد نیز وجود دارد بنابراین، زوال عقل نیز ناقض وضو است.
در پاسخ عرض میشود که همانطور که قبلاً نیز گفته شد این روایت در مقام بیان حکمت است و در مقام بیان علت نیست، یعنی اینگونه نیست که اگر شخص بخوابد و حدثی از او سر نزند وضویش باطل نشود، بلکه خواب ناقض وضو است مطلقا؛ چه در حال خواب، حدثی از انسان سر بزند و چه حدثی از انسان سر نزند.
روایت چهارم: عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنْ رَجُلٍ بِهِ عِلَّةٌ لَا يَقْدِرُ عَلَى الِاضْطِجَاعِ وَ الْوُضُوءُ يَشْتَدُّ عَلَيْهِ وَ هُوَ قَاعِدٌ مُسْتَنِدٌ بِالْوَسَائِدِ، فَرُبَّمَا أَغْفَى وَ هُوَ قَاعِدٌ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ؛ قَالَ: «يَتَوَضَّأُ»؛ قُلْتُ لَهُ: إِنَّ الْوُضُوءَ يَشْتَدُّ عَلَيْهِ لِحَالِ عِلَّتِهِ؛ فَقَالَ: «إِذَا خَفِيَ عَلَيْهِ الصَّوْتُ فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ وَ قَالَ يُؤَخِّرُ الظُّهْرَ وَ يُصَلِّيهَا مَعَ الْعَصْرِ يَجْمَعُ بَيْنَهُمَا وَ كَذَلِكَ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ»[11].
«والحمدلله رب العالمین»
[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب3، ص256، ح16.
[2]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص183.
[3]. علامه حلی، منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج1، ص202.
[4]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، کتاب الطهارة، باب1، ص5.
[5]. محقق سبزواری، کفایة الأحکام، ج1، کتاب الطهارة، ص14.
[6]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب4، ص257.
[7]. آقا رضا همدانی، مصباح الفقیه، ج2، ص28.
[8]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب2، ص249، ح2.
[9]. همان، باب3، ص252، ح2.
[10]. همان، 255، ح13.
[11]. همان، باب4، ص257.