درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ في أفعال الوضوء تاریخ: 26 آذر 1396 موضوع جزئی: الأوّل: غسل الوجه مصادف با: 28 ربیع الأول 1439 سال تحصیلی: 97- 96 جلسه: 31 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد که به نظر مرحوم سید (ره)، کسانی که موی جلو سرشان ریخته است و یا کسانی که جلو سرشان بیش از حد معمول، مو دارد و کسی که صورتش یا دستش از حد متعارف خارج شده است [، یعنی صورت و دستش عجیب و غریب است] به متعارف رجوع میکنند [، یعنی آن مقداری را باید بشویند که افراد معمولی و متعارف، میشویند]، پس باید ملاحظه کند که دست متعارف و معمولی تا چه موضعی میرسد و رستنگاه موی صورت متعارف از کجاست، پس آن مقدار متعارف را بشوید.
سؤال: اگر بین افراد متعارف، اختلاف باشد، تکلیف چیست؟
گاهی بین افراد متعارف نیز اختلاف وجود دارد و صورت بعضی از افراد متعارف، طولانیتر و صورت بعضی کوچکتر است و از نظر عرض نیز صورت این افراد متفاوت است، حال سؤال این است که تکلیف این افراد در هنگام وضو گرفتن چگونه است؟ آیا ملاک، آن افرادی هستند که صورتشان طولانیتر است یا ملاک، افرادی هستند که صورتشان کوچکتر است؟
پاسخ: به نظر میرسد که در صورتی که افراد متعارف از حیث طویل و قصیر بودن صورت با هم اختلاف داشته باشند، هر مکلفی باید به وظیفه خودش عمل کند چون فرض این است که این افراد از دایره متعارف خارج نیستند و هرچند که بین اینها نیز از حیث طویل و قصیر بودن صورت اختلاف است، لکن هر کسی باید به وظیفه خود عمل کند؛ به گونهای که نزد عرف به متعارف بودن لطمهای وارد نکند.
اما اگر افراد متعارف از حیث طویل و قصیر بودن انگشتان دست یا از حیث فاصله بین انگشتان با هم اختلاف داشته باشند، ولی صورت آنها متعارف و معمولی باشد، به این نحو که انگشتان یکی بلندتر و انگشتان دیگری کوتاهتر یا فاصله بین انگشتان یکی بیشتر و فاصله انگشتان دیگری کمتر باشد، در این صورت انگشتان کوچکتر از حیث طول و فاصله بین انگشتان، ملاک شستن قرار داده میشود، همچنین اگر انگشتان دو نفر به یک اندازه باشند اما صورت آن دو نفر از حیث عریض و کم عرض بودن، اختلاف داشته باشند، صورتی که از حیث عرض، کم عرضتر است ملاک قرار میگیرد.
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و يجب إجراء الماء، فلا يكفي المسح به و حدّه أن يجري من جزء إلى جزء آخر و لو بإعانة اليد و يجزئ استيلاء الماء عليه و إن لم يجر إذا صدق الغَسل»[1].
به نظر مرحوم سید (ره)، هنگام شستن، واجب است که آب جاری شود، پس مس [صورت و دستها] کافی نیست و حدّ جاری کردن آب این است که آب از یک جز به جزء دیگر جاری شود؛ هرچند که این جریان با کمک دست باشد و استیلاء آب بر [صورت و دستها] اگر صدق شستن بکند، کافی است؛ هرچند که آب جریان پیدا نکند.
با توجه به کلام مرحوم سید (ره)، گفته میشود که در هنگام وضو گرفتن، نخست باید آب بر صورت و دستها جاری شود [هرچند به کمک دست باشد]، ولی مس صورت و دستها با دست خیس برای صدق وضو کافی نیست، ولی اگر آب بر صورت و دستها استیلاء پید کند و شستن بر آن صدق کند، کافی است؛ هرچند که آب بر صورت و دستها جاری نشود.
مشهور بین فقها این است که غسل در وضو به جریان آب بر صورت و دستها محقق میشود و صرف مس صورت و دستها کفایت نمیکند.
روایاتی که در این رابطه وارد شدهاند؛ چند طایفهاند:
طایفه اول، روایاتی به غَسل و شستن صورت و دستها؛ در هنگام وضو، دلالت دارند، که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «الْوُضُوءُ مَثْنَى مَثْنَى مَنْ زَادَ لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْهِ وَ حَكَى لَنَا وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَغَسَلَ وَجْهَهُ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ ذِرَاعَيْهِ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ رَأْسَهُ بِفَضْلِ وَضُوئِهِ وَ رِجْلَيْهِ»[2].
روایت دوم: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: إِنْ نَسِيتَ فَغَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ قَبْلَ وَجْهِكَ فَأَعِدْ غَسْلَ وَجْهِكَ ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ بَعْدَ الْوَجْهِ فَإِنْ بَدَأْتَ بِذِرَاعِكَ الْأَيْسَرِ قَبْلَ الْأَيْمَنِ فَأَعِدْ غَسْلَ الْأَيْمَنِ ثُمَّ اغْسِلِ الْيَسَارَ وَ إِنْ نَسِيتَ مَسْحَ رَأْسِكَ حَتَّى تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ فَامْسَحْ رَأْسَكَ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَيْكَ»[3].
طایفه دوم، روایاتی هستند که بر جریان آب بر صورت و دستها؛ در هنگام وضو دلالت دارند که روایت ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «الْجُنُبُ مَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ مِنْ جَسَدِهِ قَلِيلُهُ وَ كَثِيرُهُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ»[4].
روایت دوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ؛ فَقَالَ: «تَبْدَأُ بِكَفَّيْكَ فَتَغْسِلُهُمَا ثُمَّ تَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى رَأْسِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ مَرَّتَيْنِ فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ»[5].
دو روایت مذکور، در رابطه با غسل جنابت وارد شدهاند و نامی از وضوء در این روایات نیامده است، لکن به ضمیمه قول به عدم فصل بین غسل و وضوء، داستان جری [جریان آب بر اعضاء] در وضو نیز شرط است.
روایت سوم: عَنْ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ تَحْتَ الشَّعْرِ؟ قَالَ: «كُلُّ مَا أَحَاطَ بِهِ الشَّعْرُ فَلَيْسَ لِلْعِبَادِ أَنْ يَغْسِلُوهُ وَ لَا يَبْحَثُوا عَنْهُ وَ لَكِنْ يُجْرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ»[6].
«أرأیت» به معنای «أخبرنی» است، یعنی راوی از امام (ع) سؤال کرده است که نسبت به آنچه زیر مو است به من خبر بده که تکلیف چیست؟ حضرت (ع) فرمود که لازم نیست که شسته شود و از آن جستجو شود.
روایت مذکور نیز بر این دلالت دارد که در وضو گرفتن، اجراء آب لازم است. همچنین، بر این دلالت دارد که لازم نیست که موها را باز کنند تا آب به پوست برسد.
طایفه سوم، روایاتی که بر این دلالت دارند که برای وضو گرفتن، مالیدن آب بر صورت و دستها [،مثل روغن مالی] کفایت میکند که روایت ذیل از آن جمله است:
عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «إِنَّمَا الْوُضُوءُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يُطِيعُهُ وَ مَنْ يَعْصِيهِ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ إِنَّمَا يَكْفِيهِ مِثْلُ الدَّهْنِ»[7].
طایفه چهارم، روایاتی که بر این دلالت دارند که مس صورت و دستها در هنگام وضو گرفتن، کافی است که روایت ذیل از آن جمله است:
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي الْوُضُوءِ؛ قَالَ: «إِذَا مَسَّ جِلْدَكَ الْمَاءُ فَحَسْبُكَ»[8].
تماس پیدا کردن آب با پوست، الزماً با جاری کردن آب یا شستن با آب محقق نمیشود، بلکه با مس نیز حاصل میشود.
به نظر میرسد که آنچه که میتوان در اینجا مطرح کرد این است که باید طایفه سوم و چهارم از روایات [، یعنی روایات مشتمل بر «مس» و «دهن»] توجیه شوند وگرنه این روایات با آیه شریفه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...»[9] و شهرت بین علما که بر شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها دلالت دارد، منافات نداشته باشد.
توجیه این است که گفتهاند که روایاتی که مشتمل بر «مس» و «دهن» میباشند در مقام بیان کمیّت و قلّت است، یعنی این روایات میخواهند بگویند که اصراف نکنید و به مقدار کم از آب اکتفا کنید. بنابراین، این روایات در مقام بیان کیفیت وضو گرفتن [که به نحو جریان آب یا غَسل باشد] نیستند، بلکه در مقام بیان کمیت و قلّت میباشند لذا مراد از این روایت، بیان قلّت در مقابل «اسباغ» [کامل ریختن آب و شاداب وضو گرفتن] است.
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص203.
[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب31، ص436، ح5.
[3]. همان، باب35، ص452، ح8.
[4]. همان، ج2، ابواب الجنابة، باب31، ص241، ح3.
[5]. همان، ابواب الجنابة، باب26، ص229، ح1.
[6]. همان، ج1، ابواب الوضوء، باب46، ص476، ح2.
[7]. همان، باب52، ص484، ح1.
[8]. همان، ص485، ح3.
[9]. «المائدة»: 6.