فصلٌ في أفعال الوضوء‌ 96/11/14

                                             درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في أفعال الوضوء‌                                                     تاریخ: 14 بهمن 1396

موضوع جزئی: الثالث: مسح الرأس- عدم وجوب مسح بر پوست سر                               مصادف با: 16 جمادیالاولی 1439

سال تحصیلی: 97- 96                                                                                          جلسه: 55

       

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و لا يجب كونه على البشرة، فيجوز أن يمسح على الشعر النابت في المقدّم بشرط أن لا يتجاوز بمدّه عن حدّ الرأس، فلا يجوز المسح على المقدار المتجاوز و إن كان مجتمعاً في الناصية و كذا لا يجوز على النابت ‌في غير المقدّم و إن كان واقعاً على المقدّم»[1].

به نظر مرحوم سید (ره)، واجب نیست که مسح بر پوست سر باشد، پس جایز است که بر مویی که جلو سر می‎‎روید، مسح شود به شرط اینکه هنگام مسح کشیدن، مو از حد سر تجاوز نکند، پس جایز نیست که بر مویی که از حد سر تجاوز کرده است، مسح شود؛ هرچند که [آن موهایی که از حد سر تجاوز کردهاند] در ناصیه جمع شده باشند و همچنین، جایز نیست که بر مویی که در غیر جلو سر روییده است، مسح شود؛ هرچند که آن موها در جلو سر قرار داده شده باشند [، یعنی جایز نیست که شخص، مویی که مثلاً در پشت سرش روییده است را جلو سرش جمع کند و بر آن مسح کند].

دلیل حکم مذکور

گفته‎اند که عدم لزوم مسح بر پوست سر، اجماعی است و هیچ یک از علما نگفته است که مسح سر الزاماً باید بر پوست سر باشد، بلکه گفته‎اند که مسح بر مویی که در جلو سر رویده است، جایز است.

آیت الله حکیم (ره)[2] و آیت الله خویی (ره)[3] در رابطه با عدم لزوم مسح بر پوست سر و جواز مسح بر موی سر علاوه بر اجماع، ادعای ضرورت کرده‎اند و گفته‎اند که مسأله ضروری است.

به علاوه اطلاق کتاب و سنت نیز بر عدم لزوم مسح بر پوست سر دلالت دارند:

آیه شریفه: «...وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ...»[4]، به اطلاقش بر عدم لزوم مسح بر پوست سر دلالت دارد، بلکه جواز مسح بر مویی که جلو سر می‎روید را نیز شامل می‎شود.

همچنین، روایاتی که در باب وضو وارد شده‎اند که در جلسات گذشته به آنها اشاره شد و تعبیر «فَيَمْسَحُ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِهِ» در آنها به کار رفته بود به اطلاقشان بر عدم لزوم مسح بر پوست سر دلالت دارند و اطلاق آن روایات علاوه بر مسح سر، مسح بر مویی که جلو سر می‎روید را نیز شامل می‎شود.

همچنین، روایاتی که در آنها تعبیر «ناصیة» به کار رفته بود نیز اعم از این است که مسح بر پوست ناصیه [بین البیاضین] باشد یا مسح بر مویی باشد که در ناصیه روییده است.

بعضی گفته‎اند که از روایت مرفوعه ذیل خلاف آنچه ذکر شد، استفاده می‎شود، یعنی از این روایت استفاده می‎شود که لازم است که مسح بر پوست سر باشد و مسح بر غیر آن جایز نیست:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الَّذِي يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ؛ قَالَ: «لَا يَجُوزُ حَتَّى يُصِيبَ بَشَرَةَ رَأْسِهِ بِالْمَاءِ»[5].

گفته‎اند که روایت مذکور بر لزوم مسح بر پوست سر دلالت دارد.

اشکال به استدلال به روایت مذکور

اولاً: روایت مذکور، مرفوعه است لذا سنداً ضعیف است و قابل استناد نیست.

ثانیاً: دلالت روایت مذکور نیز تمام نیست چون لزوم مسح بر پوست بر این دلالت ندارد که مسح بر موی جلو سر جایز نیست چون «بشرة» در مقابل جسم خارجی است و در مقابل «شعر» نیست بنابراین، مراد از «بشرة» معنایی اعم از پوست سر و موی سر است که در مقابل جسم خارجی است و در محاورات، متعارف است که وقتی گفته می‎شود که دست به سر بکشید، اعم از این است که دست به پوست سر کشیده شود یا دست به موی سر کشیده شود.

البته مسح بر موی سر در فرضی است که قیودی که در کلام مرحوم سید (ره) آمده بود، لحاظ شود، یعنی مسح باید بر موی جلو سر باشد و آن مو از حد سر تجاوز نکرده باشد و موی دیگری نباشد که در جلو سر جمع شده باشد. بنابراین، در هنگام مسح سر، می‎شود مسح سر را بر موی جلو سر انجام داد و لازم نیست که مسح بر پوست سر باشد.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و لا يجوز المسح على الحائل من العمامة أو القناع أو غيرهما و إن كان شيئاً رقيقاً لم يمنع عن وصول الرطوبة إلى البشرة»[6].

به نظر مرحوم سید (ره)، مسح بر حائل [سر] از عمامه یا مقنعه یا غیر این دو جایز نیست؛ هرچند که آن حائل، چیز نازکی باشد که مانع از رسیدن رطوبت به پوست نباشد.

دلیل حکم مذکور

عدم جواز مسح بر حائل، اجماعی است.

همچنین، روایات نیز بر عدم جواز مسح بر حائل دلالت دارند که روایت ذیل از آن جمله است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) [ای الباقر (ع) او الصادق (ع)] أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ عَلَى الْعِمَامَةِ؛ قَالَ: «لَا تَمْسَحْ عَلَيْهِمَا»[7].

همچنین، ادله‎ای که سابقاً به آنها اشاره شد که بر وجوب مسح بر «مقدم الرأس» دلالت داشتند نیز حاکی از عدم جواز مسح بر حائل است و طبعاً اگر حائلی وجود داشته باشد و روی آن مسح شود، مسح بر «مقدم الرأس» صدق نخواهد کرد. به خصوص اخباری که بر این دلالت داشت که اگر شخص عمامه‎ای بر روی سر دارد، هنگام مسح کشیدن آن عمامه را بردارد یا انگشت را زیر عمامه داخل کند و مسح کند.

بعضی گفته‎اند که روایات ذیل بر جواز مسح بر حائلی که روی سر است، دلالت دارند:

روایت اول: عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ؛ قَالَ: «يَمْسَحُ فَوْقَ الْحِنَّاءِ»[8].

روایت دوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ ثُمَّ يَطْلِيهِ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ؛ فَقَالَ: «لَا بَأْسَ بِأَنْ يَمْسَحَ رَأْسَهُ وَ الْحِنَّاءُ عَلَيْهِ»[9].

فقها گفته‎اند که دو روایت مذکور، بر تقیه یا ضرورت حمل می‎شوند چون عامه مسح بر حائل را مطلقا جایز می‎دانند و یا مسح بر حائل در جایی که حائل نازک باشد را جایز می‎دانند.

لکن، بعضی از بزرگان بین این دو روایت با روایات دال بر عدم جواز مسح بر حائل جمع کرده‎اند؛ به این نحو که گفته‎اند که مقصود از حنا، رنگ حناست و خود حنا مراد نیست، بنابراین، رنگ حنا، جسم خارجی و حائل نیست لذا مسح بر آن اشکالی ندارد.

عرض می‎شود که حمل روایات مذکور، بر رنگ حنا، خلاف ظاهر روایات است چون ظاهر روایات از این حکایت دارند که حناء روی سر است.

مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «نعم في حال الاضطرار لا مانع من المسح على المانع كالبرد أو إذا كان شيئاً لا يمكن رفعه»[10].

به نظر مرحوم سید (ره)، مسح بر مانع [و حائل]، در حال اضطرار، مثل سرما یا چیزی که رفع آن ممکن نیست- تفصیل بحث از وجود مانعی که رفع آن ممکن نیست در بحث از وضوی جبیره خواهد آمد-، جایز است.

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص209.

[2]. سید محسن، حکیم طباطبایی، مستمسک العروة الوثقی، ج2، ص369.

[3]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، ص150.  

[4]. «المائدة»: 6.

[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب37، ص455، ح1.

[6]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص209.

[7]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب38، ص459، ح8.

[8]. همان، باب37، ص456، ح3.

[9]. همان، ح4.

[10]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص209.

Please publish modules in offcanvas position.