درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» تاریخ: 9 شهریور 1401 موضوع جزئی: تفسیر آیه94 مصادف با: 3 صفر 1444 سال تحصیلی: 1402-1401 جلسه: 210 |
ادامه تفسیر آیه94: «قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[1]؛ بگو: «اگر آن (چنان كه مدعى هستيد) سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مىگوييد».
خداوند متعال در آیات قبل به یهودیان فرمود که اگر ایمانتان شما را به کشتن انبیاء و گوساله پرستی و عصیان در مقابل فرامین الهی فرا میخواند، ایمان بدی است و استقامت و پایبندی بر سر چنین ایمانی جز هلاکت و نابودی در پی ندارد.
در آیه مورد بحث (آیه 94 بقره)، خداوند متعال به یکی از توهمات و اعتقاداتِ بدون پشتوانه یهود و حالت انحصار گرایانهای که در یهود بود، اشاره کرده است و آن، اینکه یهودیان مدعی بودند که آخرت از آنِ ما است و بقیه مردم در نعمات اُخروی نصیبی نخواهند داشت. خداوند متعال این خیال باطل را مورد نقد قرار داده است و فرموده است که اگر چنین است که شما ادعا میکنید، پس هر آیینه آرزوی مرگ کنید، اگر راست میگویید.
واژه «دار» به مکانی اطلاق میشود که انسان در آن استقرار پیدا میکند.
واژه «آخرة» به معنای واپسین است، یعنی چیزی که اکنون وجود ندارد و بعداً خواهد آمد. قرآن از جهان باقی به واژه «آخرة» تعبیر کرده است، اما درباره دنیا این تعبیر به کار نرفته است. البته در رابطه با دنیا نیز واژه «دار» به کار رفته است، لکن این کلمه با واژگانی قرین شده است که عدم استقرار را در رابطه با دنیا میفهماند که به بعضی از آن تعابیر اشاره میشود؛
«دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَة»[2]؛ [دنیا] سرایی است که بلاها از هر سو آن را احاطه کرده است و به غَدر و بیوفایی شهرت یافته است.
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ بَقَاء»[3]؛ ای مردم! به راستی که دنیا سرای نیستی است و آخرت، سرای ماندگاری است.
بنابراین، کلمه «دار»، مسامحةً در رابطه با دنیا به کار رفته است وگرنه «دار» به معنای محل قرار و استقرار است و اطلاق «دار» بر خانه نیز به همین خاطر است که خانه محل استقرارِ [نسبی] است.
امیرالمؤمنین؛ امام علی بن ابیطالب (ع) در همین رابطه فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ الدُّنْيَا لَيْسَتْ لَكُمْ بِدَارٍ وَ لَا قَرَار»[4]؛ ای مردم دنیا برای شما دار و قرار نیست. آمدن کلمه «قرار» در کنار «دار» نشان دهنده این است که «دار» به معنای محل استقرار و قرار است که انسان بتواند در آنجا بماند و مستقر شود.
از آیه مورد بحث (آیه94 بقره)، استفاده میشود که انسان در این دنیا مسافر است، لکن مسافری است که مسؤولیتهایی نیز متوجه اوست که عبارتند از اینکه استعدادهایش را از حالت بالقوه به فعل درآورد، توانمندیهای خود را شکوفا کند و از باب اینکه دنیا مزرعه آخرت است، از دنیای خود توشه بگیرد. بنابراین، انسان در این دنیا مسافر است و مقصد نهایی او، خانه آخرت است، کما اینکه در روایات زیادی آمده است که دنیا محل عبور است و محل قرار نیست و همانگونه که انسان عاقل روی پل خانه نمیسازد، بلکه از آن عبور میکند، دنیا را نیز پُلی برای رسیدن به آخرت میداند و به آن دل نمیبندد.
بعضی گفتهاند که آیه مذکور، حالت مباهله دارد- خداوند متعال در قرآن به داستان مباهله بین پیامبر (ص) و نصارای نجران را اشاره کرده و فرموده است: «...فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»[5]؛ به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما نیز فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما نیز زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما نیز از نفوس خود؛ آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم»، وقتی پیامبر (ص) همراه با امیرالمؤمنین؛ علی بن ابیطالب (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) برای مباهله خارج شد، نصارای نجران گفتند که ما یارای مقاومت در مقابل این پیامبر (ص) را نداریم لذا تسلیم شدند و به حکم پیامبر (ص) گردن نهادند- و خداوند متعال به یهودیان فرموده است که بگو: «اگر آن (چنان كه مدعى هستيد) سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مىگوييد». لکن یهودیان هیچگاه چنین مرگی را آرزو نکردند و این از دروغگو بودن آنان حکایت دارد.
نکته: تقاضای مرگ کردن غیر از به یاد مرگ بودن است. در روایات، تأکید شده است که انسان به یاد مرگ باشد لذا سفارش شده است که انسان زیاد به قبرستان سر بزند تا بفهمد که این دنیا اعتباری ندارد و یاد مرگ کردن، ممدوح است، ولی طلب مرگ کردن، مذموم است.
سؤال: اگر تمنّای مرگ، مذموم است و کراهت دارد چرا بعضی از معصومین (ع)، مثل حضرت زهرای مرضیه (س) [از خدای خود مرگش را تمنّا کرد و به درگاه الهی عرض کرد: «یَا إلهی عَجِّل وفاتی سریعاً»[6]] و برخی دیگر از اولیاء الهی نیز آروزی مرگ کردهاند؟
پاسخ: دلیل کراهتِ آرزوی مرگ کردن، این است که چون انسان مصلحت و مفسده کار را نمیداند و نمیداند که مصلحت او در ماندن او در دنیاست یا مصحلت در رفتن اوست لذا کراهت دارد که آرزوی مرگ کند، حتی گفتهاند که آرزوی مرگ از طرف افراد معمولی، نوعی اعتراض به خداوند متعال است که مثلاً چرا زندگی من اینگونه شده است؟ اما عدم کراهتِ آرزوی مرگ از جانب معصومین (ع) به این خاطر است که معصومین (ع) به مصلحت و مفسده امور علم دارند و در رابطه با اینکه مصلحت در ماندنشان است یا مصلحت در رفتن است، تردیدی ندارند و لذا آرزوی مرگ از جانب آن بزرگواران، از باب شوق به دیدار الهی است.
«الحمد لله رب العالمین»