بسمه تعالی مشروح خطبه های نماز جمعه حضرت آیت الله حسینی بوشهری مورخ 89/10/10 خطبه شماره 21 |
خطبه اول
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله نحمده و نستعینه و نستغفره و نَستهدیه و نؤمن به و نَتوکلُ علیه و نعوذ بالله مِن شرور انفُسنا و مِن سیئاتِ اعمالنا و نشهدُ ان لا اله الا الله وحده لا شریکَ لَه وَ نُصلی و نُسلمُ علی حبیبه وَ نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سرِهِ وَ مُبلغ رسالاته بَشیر نعمته و نذیر نقمته سیدنا وَ نبینا حَبیب اِله العالَمین اَبِی القاسِم مُحمَد وَ علی آلهِ الطیبینَ الطاهِرینَ المَعصومینَ المُکرمینَ الهُداة المَهدیین وَلَعن الدائم وعلی اعدائِهِم اَجمَعین من الان الی قیامِ یوم الدین آمینَ یا ربَ العالَمین. اللهُمَ کُلِ وَلیکَ حجة ابنِ الحَسَن صلواتُکَ علیه و علی آبائِه فی هذه ساعَة وَ فی کُلِ ساعه ولیاَ وَ حافظا وَ قاعِداً وَ ناصِرا وَ دلیلاً وَ عَینا حتی تُسکِنَهوا عرضَکَ طوعا وَ تُمَطِعَهوا فیها طویلا.
عباد الله اوصیکم وَ نفسی بتقوی الله؛
قالَ امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه اقضَلُ صلوة المُصَلین « أَلَا وَ إِنَ التَّقْوى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا، وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّة».[1]
بندگان خدا خودم را و شما را به تقوی الهی سفارش میکنم، سخن مولایمان در خطبهی 157 نهج البلاغه دربارهی تقوی این است. میفرماید که: در مقام تجسم حالت تقوی برآمده و خواسته تقوی را تشبیه کند. تقوی همان مرکبی است راهوار که صاحبش بر آن سوار میشود و زمامش را در دست میگیرد و تا دل بهشت او را پیش میبرد. وضعیت تقوی این چنین است؛ مرکبی است راهوار که زمام آن در دست صاحبش هست و انسان را به مقصد میرساند و مقصد بهشت برین الهی است. اگر میخواهیم ما را به مقصد راه دهند، اگر میخواهیم به وعدههای الهی ما برسیم چارهایی جز پیشه کردن تقوی نیست. برادران، خواهران چارهایی جز خداترسی و پرهیز از گناه نیست. چارهایی جز عمل به وظیفه نیست. امیدوارم همه مسیرمان را پیدا کنیم، راهمان را پیدا کنیم که سعادت و خوشبختی ما در پیمودن راه تقوی است.
در خطبهی اول، روش ما بر این بوده است که از کلمات و سیرهی اهل بیت عصمت و طهارت با شما مطالبی را در میان میگذاشتیم، متناسب با حال و هوای فضای جامعهمان اجازه بفرمایید در خطبهی اول با الهام از کلمات و سیرهی نورانی اهل بیت عصمت و طهارت به بیان حق و باطل و معیارهای حق و باطل اشاره کنم و این که اساساً چه عواملی دست به دست هم میدهند که عدهایی را از صف حق جدا میکنند و عملاً دچار ریزش میشوند. هشدارها و هدایتگریهای اهل بیت در این زمینه چیست؟ برای همهی شما جالب است بدانید وجود مقدس امیر مومنان علی علیه صلوة وَ السلام در نهج البلاغهی شریفش متجاوز از 400 بار راجع به حق و باطل صحبت میکند. کم نیست. 400 بار حق را معرفی میکند، باطل را معرفی میکند، معیارهای حق و باطل را بیان میکند. من این جا امروز به چند نکته اشاره میکنم. نکتهی اول، حق و باطل در حقیقت متقابلاند نسبت به یکدیگر. معنا ندارد در جایی که باطل وجود دارد آن جا حق حضور داشته باشد. هر چند حق و باطل هر دو همواره در زندگی بشر مطرحاند، اما غالباً گرایشهای انسانها به باطل سهلتر و انس و عادت آنها به حق کمتر است. این جای شگفتی است که چرا بشر این گل سر سبد عالم هستی گرایشش به باطل بیش از گرایشش به حق هست. امیرالمومنین تعبیری دارند، میفرمایند: « لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَ كَمَعْرِفَتِكُمُ الْبَاطِل»[2] شما آن گونه که سراغ باطل میآیید و با باطل آشنا هستید چرا با حق این آشنایی را ندارید؟! کلام امیر المومنین گرچه خطاب به مردمی است که در فضای آن روز زندگی میکنند، ولی منحصر به آن زمان نیست. مخاطب کلام امیر المومنین همهی انسانها و همهی دورانها هستند. حضرت گلایهی سوگمندانهی دیگری در رابطه با مسئلهی حق و باطل دارند. میفرمایند: چرا « لا تبطِلون الباطِل کِابطالِکُم الحَق»[3] چرا آن گونه که حق را از بین میبرید و در صدد از بین بردن حق هستید در مبارزه با باطل این چنین حضور پیدا نمیکنید؟ در رابطه با حق تلاش میکنید که حق را خاموش کنید ولی در از بین بردن باطل تلاشی نمیکنید! نکتهی دیگری که باز در کلمات نورانی امیر المومنین وجود دارد خیلی جالبه. میفرماید: « إِنَ الْحَقَ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيء»[4] پذیرش حق همیشه سنگینتر از پذیرش باطل هست. این هم ویژگی دیگر. سوال این است که عوامل بازدارندگی انسان از حق چیست؟ چرا عدهای ریزش میکنند؟ چرا عدهای از حق فاصله میگیرند؟ چرا گرایش به باطل در عدهای بیش از گرایش به حق است؟ من به دو سه مورد اشاره میکنم با الهام از کلمات امیر المومنین. حضرت میفرماید: یکی از عوامل گرایش به باطل، گرایش به فضاهای غبارآلود، گرایش به فتنهها عبارت از وابستگی شدید به دنیاست. دنیا طلبان، زیاده خواهان اینها در مقابل حق تسلیم نمیشوند. حضرت جریان بیعت مردم را با خودش بیان میکند که چه شکلی به من هجمه آوردند؟ نزدیک بود حسنینم زیر دست و پا لگدکوب شوند، دو طرف ابای من پاره شد، ترسیدند، ولی بعد که آب از آسیاب افتاد همه هجوم آوردند برای بیعت، یکدفعه مواجه با صحنهی عجیبی شدم. «فَلَما نَهَصتُ بِالاَمر» حالا آن موقعی که بنا شد من مسئولیت جامعه را بعد از این بیعت عهده دار بشوم «نَکَسَت فاعصَتٌ وَ اِن فَرقَت اُخری وَنفَسَ آخَرون» آن هجمه و آن هجوم برای بیعت با من کجا و این تفرقه و جدایی در صفوف این بیعت کنندگان چگونه است؟! ناکسین سر در آوردند، مارقین جبهه گرفتهاند، قاسطین حمله کردند. بعد حضرت میفرماید: « کَاَنَهُم لَم یَسمَعُ الله سُبحانَهُ یَقول» گویا نشنیده بودند که خدا میفرماید: «تِلکَ الدارُ الآخرینَ نَجعلُها لِلذینَ لایریدونَ عُلُواً فی الاَرض عَلی فسادا وَ العاقبتُ لِلمُتَقین» گویا اینها خبر از آیات قرآن که سرای آخرت مال متقین هست نشنیده بودند! بعد حضرت میگوید: «بَلا». نگرانی اینجاست، «واللهِ لَقَد سَمِعُها» به خدایی خدا سوگند، علی سوگند یاد میکند اینها شنیده بودند این آیات حق را! «وَ وَعوها» خوب هم حفظ کرده بودند، مشکل نداشتند. پس چه شد امیر المومنین ریزش کردند اینها؟ از صف حق جدا شدند «وَلاکِنَهُم حلیة الدُنیا فی اَعیُونِهِم وَ راقَهُم زِبرِجِها»[5] به خدا اینها خوب شنیده بودند، خوب حفظ کرده بودند، اما دنیا در دیدهی آنها زیبا نمود و زیور آن چشمهایشان را خیره کرد، لذا وابستگی به دنیا باعث شد آرام آرام از کنار علی صفشان را جدا کنند.
مسئلهی دیگری که عامل ریزش است. یعنی افراد گاهی صفشان را گاهی با سابقههای طولانی و ممتد در کنار حق بودند جدا میکنند بحث فتنههاست « اِنَ الفِتنه اِذا اَقبَلَت صَبَحَت وَ اِذا اَدبَرَت نَبَحَت یُنکَرنَ مِقبِلاتٍ وَ یُعرَفنَ مَدبراتٍ یَهُمنَ الریاح یُصِبنَ بَلَدً وَ یُخدبنَ بَلَدا»[6] خیلی تعبیر رساست. مولا (ع) میفرمایند: فتنهها هنگامی که رو میآورند چون به حق شباهت دارند شعارها شعارهای حق هست با حق مشتبه میشوند، ولی موقعی که مدتی از فتنه گذشت و از شرایط فتنه گذشت حقیقت همان گونه که هست برای مردم روشن و آشکار میشود. «یُنکَرنَ مُقبلاتٍ وَ یُعرَفنَ مُدبرات» خیلی جالب است، امیرالمؤمنین فرموده است: فتنهها چون میآیند شناخته نمیشوند و چون میگذرند شناخته میشوند. فتنهها چون گردبادها میچرخند. از همه جا عبور میکنند. در بعضی از شهرها حادثه میآفرینند فتنهها و از برخی شهرها میگذرند. اینها کلمات نورانی امیرمومنان علی علیه صلوة وَ السَلام است و یک روایتی است این روایت خیلی روایت جالبی است از وجود مقدس آقا علی ابن موسی الرضا علیه صلوة و السلام که معیار به دست ما داده. معیار صاحبان حق، معیار پیروان ما اهل بیت چیست؟ معیار شناخت دشمنان ما چیست؟ میفرماید: «اِنَ مِمَن یَنتَهِلُ مَوَدَتَنا اهلَ البَیت مَن هُوَ اَشَدُ فِتنَة عَلی شیعَتنا مِنَ الدَجال فَقُلتُ بماذا قال بِموالاتَ اَعدائِنا وَ مُعاداتِ اولیاءِنا اِنَهُ اذا کان کذالِک اِختَلَتَ الحق بالباطِل وَشتَبَه الاَمر فَلَم یُعرَف مومِنٌ مِن مُنافِقٍ»[7] حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) بر اساس این نقل میفرمایند: کسانی که مدعی مودت و دوستی ما هستند، در بین آنها کسانی هستند که در فتنهگری علیه شیعیان ما از دجال بدترند. راوی میگوید به حضرت (ع) گفتم آقا برای چه شیعه و کسی که ادعای مودت شما میکند چرا در این جبهه قرار میگیرد؟ حضرت معیار را نشان میدهد. خیلی معیار زیباست. میگوید: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستان ما. ادعای مودت میکنند ولی دست در دست دشمنان ما میگزارند. ادعای مودت میکنند، پشت به دوستان ما میکنند. اینها با چنین شاخصههایی اینها فتنهشان اشدُ منَ الدَجال است. دَجالی که در آخر الزمان خواهد آمد فتنه مدعیان مودت ما و دوستی ما از دجالی که در آخر الزمان میآید سختتر و بدتر هست. بنابراین معیاری که امام در اینجا اشاره میکند این است دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان معیار تشخیص حق و باطل هست. چه کسانی در این جبههاند؟ و چه کسانی در جبهه دیگر؟ امام در حقیقت راه علاج را هم بیان می کند. میگوید: چرخش پیدا کنند اینها، به جای دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان تولی و تبری را برگزینند، مسیرشان را عوض کنند، راهشان را عوض کنند. پرچمدار نشوند برای فتنه. تعبیر امیر المومنین در نهج البلاغه میفرماید: «فَلا تکونوا اَن سابَ السِتَم وَ الاعلامَ البِدَع» تلاش کنید که شما پرچم فتنهها و نشانههای بدعت نباشید. مردم به شما اشاره نکنند بگویند اینها پرچمدار فتنهاند. چقدر تعبیر زیبایی است در کلام امیر المومنین. پس چه کنیم؟ راه کار چیست؟ میفرماید: راه کار پیروی از اهل بیت و راه اهل بیت «اِنَما مَثَلُ اَهل بیتی فی اُمَتی کَمَثَلَ سَفینَةٍ نوح فی قومِه مَن رَکِبَها نَجا مَن تَرَکَها غَرِقَ »[8]. مثل اهل بیت هست که در این امت مثل کشتی نوح هست و قوم او هر کسی بر کشتی سوار شد نجات پیدا کرد و هر کسی رها کرد غرق شد، لذا معیار اهل بیتاند. در زمان یکی از یاران اصحاب امام صادق علیه صلوة و السلام به نام امان ابن تقلِد خیلی جالبه، خیلی زیباست. عبدالله ابن حجاج میگوید: جوانی از وسط مجلس بلند شد گفت: امان ابن تقلد، چند نفر از اصحاب پیغمبر در رکاب امیر المومنین بودند. امان برگشت و گفت: گویا میخواهی عظمت امیر المومنین را این شکلی بهت معرفی کنم که اگر اصحاب پیغمبر در رکاب علی بودند نشانهی حقانیت علی است! نه این چنین نیست. «وَ اللهِ ما عَرَفنا فَضلَهُم الی بطبابِهِم ایای» فضیلت اگر میخواهند داشته باشند اصحاب پیغمبر، فضیلت شان در پرتو پیروی از علی است. اگر از علی پیروی کردند اصحاب پیغمبر صاحب فضیلت میشوند و اگر از علی پیروی نکردند اصحاب پیغمبر صاحب فضیلت نمیشوند. معیار اهل بیت عصمت و طهارت است و معیار پیروی از آنها و راه آنها و در عصر ما پیروی از راه اهل بیت در زمان غیبت کبری، پیروی از ولایت فقیه، پیروی از راه امیرالمومنین علی علیه صلوة وَ السَلام است. اللهم الغفر للمومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم بالاموات. ربنا آتنا فی الدنیا الحسنة و فی الاخرة الحسنه وَقنا عذابنا النار. اَستَغفرالله لی وَ لَکُم.
دعای پایانی خطبه اول
پروردگارا شناخت حق را بر ما آسان بگردان. ما را از افتادن در وادی فتنه و فضای غبارآلود و شرایط فتنه حفظ بفرما. پروردگارا روح بلند رهبر فقیدمان عالی است اعلی بگردان. به مقام معظم رهبر عزیز انقلابمان عزت عنایت بفرما. به مراجع بزرگوارمان طول عمر با برکت مرحمت بفرما. به خانوادههای شهیدانمان و جانبازان عزیزمان پروردگارا عزت مرحمت بفرما. نسل جوان ما را پیرو مکتب حسین ابن علی قرار بده . به زائران و مجاوران توفیق مرحمت بفرما. خدایا من از زبان این مردم میگویم، خدایا در روز جمعه ملتمسانه و متواضعانه از تو میخواهیم، اول استغفار میکنیم به درگاه تو و بعد میگوییم پروردگارا باران رحمتت را از ما دریغ مدار. در فرج ولی نعمتمان پروردگارا تعجیل بفرما.
انّ احسن الحدیث و ابلغ الموعظه کتابُ الله العزیز.
اعوذ بالله مِنَ الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَالعَصر* اِنَ الانسانَ لَفی خُسر* اِلاالذَّینَ اَمَنوا عَملوالصالحاتِ وَ تواصعو بالحَق و تَواصَعو بالصَبر*
صَدَق الله العَلی العَظیم.
خطبه دوم
اعوذ بالله مِنَ الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابی القاسم محمد(ص) و علی آله الطیبین الطاهرین، اللهم صلّ و سلم علی مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و علی فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین و علی الحسن و الحسین سیدی الشباب اهل الجنة و علی علی بن الحسین زین العابدین و امام العارفین و علی محمد بن علیٍّ الباقر و علی جعفر بن محمد الصادق و علی موسی بن جعفر الکاظم و علی علیٍّ ابن موسی الرضا المرتضی و علی محمد بن علی الجواد و علی علی بن محمد الهادی و علی الحسن بن علی الزکیّ العسکری و علی الحجة القائم المهدی. حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک بهم نتولی و من اعدائهم نتبرئُ الی یوم القیامة.
عباد الله اوصیکم و نفسی بتقوی الله؛
قالَ امیر المومنین:« اِنی تَقوَی الله مِفتاحُ صِدادٍ وَ ذَخیرَةٌ مَعادٍ وَ اِتقٌ مِن کُلٍ مَلَکَةٍ وَ نِجاتٍ مِن کُلِ هَلَکَه».[9].
بندگان خدا خودم و شما را به تقوی الهی سفارش میکنم. امیرالمومنان میفرماید: تقوی کلید گشودن هر در بستهای است، ذخیرهی رستاخیز شماست، سبب آزادی از بردگی شیطان و نجات از هر هلاکتی. امیدوارم که خدای بزرگ بر ما منت نهد این کلید را که هر در بستهایی را میگشاید یعنی تقوی همیشه در اختیار داشته باشیم و خودمان را از شر شیطان و دشمنان دین انشاء الله حفظ کنیم.
بیان مناسبتها
در خطبه دوم به نکات و مناسبتهایی اشاره میکنم. اولین مناسبت امروز بنا به نقل شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه روز شهادت امام سجاد زین العابدین علیه صلوةُ وَ السَلام است. من در خطبه گذشته به صورت مستوفی پیرامون سیره آن بزرگوار با شما عزیزان سخن گفتم. این دورانی که در آن هستیم ماه محرم و ماه صفر دورهی مصیبت و غم اهلبیت عصمت و طهارت است. حضرت به نعمان ابن منظر مدائنی جملاتی میگوید که اجازه بدهید در روز عزای امام سجاد من این جملات را فقط نقل کنم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل. آقا گزارشی از وضع شام ارائه میکند. آن روز که حضرت را با کاروان اسیران وارد شام میکنند به چند نکته اشاره میکند. اولین نکته، میفرماید: اینها با شمشیرهایشان دور ما را احاطه کرده بودند، با کَعب نیزههایشان بر ما میزدند. در گزارش دوم میفرماید: سرهای شهدای ما بر بالای نیزهها بود، جلوی چشمان سکینه سر علی اکبر قرار داشت و از آنجا که دست و پاهای مرا بسته بودند زنها آتش روی سر ما میریختند، آتش به عمّامهی من اصابت کرد، عّمامهی من سوخت و این سوختگی به سرم اصابت کرد. نُعمان میدانی بر ما چه گذشت؟ از اول طلوع آفتاب تا غروب ما را در کوچهها میگرداندند. ما را در خانه یهود و نصاری میبردند میگفتند پدران اینها پدران شما را کشتند. من فقط یک جمله بگویم. عزیزان اهل علم من توجه کنند. حضرت میفرماید که: « یا نُعمان، فَما بَقیَ احَدٌ» خیلی عجیبه! « فَما بَقیَ احَدٌ مِنهُم وَ قَد اَلقی عَلَیها مِنَ التُرابِ وَ الاَحجارِ وَ الاَخشابِ مَن اَرا ». میگوید: در میان این جمعیتی که به ما حمله می کردند تو کوچهها، هر کس هر چیزی تو دستش بود به ما حمله میکرد. گاهی خاک به روی ما میریختند، گاهی سنگ به روی ما میریختند، گاهی با چوب به ما حمله میکردند. هر چه در توان داشتند به ما حمله میکردند. «عَظِمَ الله عُجُورَنا وَ عُجورَکُم».
مناسبت دوم روز 13 دی سالگرد پیام حضرت امام (ره) به گورپاچوف است. صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق که توسط حضرت آیت الله جوادی آملی ابلاغ شد. این پیام از هر جهت مهم بود. فرستنده پیام، حضرت امام با آن جایگاه رفیع، مرجع تقلید و رهبر بزرگترین انقلاب قرن و مخاطب پیام رییس ابر قدرت شرق آن روز و ابلاغ کننده پیام حکیم و فقیهی وارسته حضرت آیت الله جوادی آملی. امام با نگاه حکیمانهایی که داشتند فروپاشی بلوک غرب را پیش بینی کردند و ریشهی اصلی آن را غرق شدن در مادیت و جدا شدن از خدا دانستند و در آن نامه مکسَل به راه حلی مهم جهت برون رفت از این باتلاق اشاره کردند و آن این بود که مواظب باشید به دامن غرب نروید. به اسلام و عبودیت و معنویت روی آورید. اما آن روز آنها معنای حرف امام را نفهمیدند. امام میخواست یک پنجره و یک نور حقیقی به ملت شوروی و دولتمردان آن جا بگشاید، اما اینها استفاده نکردند و دیدید که دچار چه مشکلی میشوند. این پیام پیام دین بود و پیام حقیقت اسلام بود. منحصر به شوروی سابق نیست. هر نظامی که سر عناد با خدا و معنویت داشته باشد، نظامهای سرمایهداری هم اینها، در حقیقت ما شاهد خواهیم بود که مهموم این برنامهریزیهای نظامهای سرمایهداری سقوط قطعی آنهاست.
به نکته کوتاهی اشاره کنم و بعد به مطلب اصلی این خطبه بپردازم. آن نکتهی کوتاه سالگرد نهضت سوادآموزی است. من تشکر و تقدیر میکنم از همهی دست اندرکاران و کسانی که هنوز از نعمت سواد برخوردار نیستند گرچه یک خیزش خیره کنندهایی امسال انصافاً در رابطه با این مسئله ما در کشور شاهدیم، کسانی که از نعمت سواد برخوردار نیستند امروز مدارس ما، مساجد ما، پایگاههای بسیج به روی همهی آنها بازه از این فرصت استفاده کنند. ولی شما منتظرید من راجع به یک مسئلهی کلیدی اشاره کنم و آن سالگرد حماسهی 9 دی هست. دیروز هم انصافاً در سراسر کشور ما شاهد حضور چشمگیر مردم عزیزمان بودیم. حماسهی 9 دی پاسخی شجاعانه از ناحیهی ملت ایران به یک حرکت کاملاً برنامهریزی شده بود که عدهایی آگاهانه و عدهایی ناآگاهانه در این برنامهریزی و طراحی حضور داشتند. ریشهی اصلی این حرکت یک جریان فتنهایی بود که در این کشور شکل گرفت و فضا بعد از آن غبارآلود شد با شعارهای به ظاهر حق اما محتوای باطل به میدان آمدند تحت عنوان دفاع از امام، دفاع از قانون، دفاع از ملت. ولی در عمل دیدیم آن چه نیست دفاع از امام است، آن چه نیست دفاع از قانون است و آن چه نیست دفاع از ملت است. سوال این است که مگر بنا نبود شما از امام دفاع کنید؟ امام همیشه تاکید میکرد قانون گرایی اصل است در این کشور. شما شعار طرفداری از مردم و شعار تقلب در انتخابات سر دادید. مگر امام نمودند مراجع قانونی به عنوان شاخص برای همه است، چرا راه دیگری را در پیش گرفتید؟ متاسفانه یک جنگ نرمی را طراحی کردند که ابر قدرتها امریکا و انگلیس و صهیونیست و جهان استکبار در حقیقت با فضای ماهوارهای، اینترنتی و سایبری آمدند در این جنگ نرم با آنها هم صدا شدند و پشتیبانی کردند. سوال این است که سربازان این فتنه چه کسانی بودند؟ سربازان خط مقدم کسانی بودند که بر اساس فرمان قدرتهای بزرگ هر روز آتش این فتنه را شعلهورتر میکردند. دو سه مسئله پیش آمد در کشور که غبارها کنار رفت. پردهها کنار رفت و چهرهی واقعی دست اندرکاران آفتابی و رو شد. روز قدس پیش آمد. مردمی که از اول انقلاب شعار دادند دفاع از ملت فلسطین، ولی دیدیم شعارها رنگ دیگری پیدا کرد. شعارهای اصولی انقلاب زیر سوال رفت و به جای خوشحالی دوستان ما، دشمنان شادی کردند و کف زدند و روزی که نماد مبارزه با استکبار بود دیدیم چه اهانتهایی به امام روا نداشتند. این بود معنای دفاع از امام؟ چرا کسانی که دم از امام می زدند آن روز مصلحت را در سکوت دیدند و شاهد شعارهای انحرافی مبارزه با اصل ولایت فقیه شدند تا به روز عاشورا رسید، مردم کمی صبر کردند گفتند شاید دعوا دعوای انتخاباتی است، اما روز عاشورا که رسید این جا دیگر سخن از تنها انقلاب نبود، اینجا تنها سخن از امام نبود، اینجا تنها سخن از آرمانهای انقلاب نبود. این جا در حقیقت مبارزهی این مجموعه با یک بنیان عقیدتی ولایی مردم بود. سخن از جسارت اهانت به عاشورا و کربلا و حسین ابن علی مظهر همهی خوبیها بود. این جا دیگر جای درنگ نبود. جای انتظار صدور اطلاعیه و دعوت نبود. این جا باید فضای غبارآلود برای همیشه شکسته شود و آحاد ملت چهرهی واقعی همه را افشا کنند. این جا دیگر بحث از سلیقهی زید و امر نبود، اینجا همه آمدند، این جا بود که بصیرت در 9 دی ظهور پیدا کرد و در حقیقت روز 9 دی در تاریخ این کشور به نام یوم الله ثبت شد. خواهش میکنم عنایت کنید من به مطالبم ادامه بدهم. روز 9 دی صددرصد خود جوش بود. روز 9 دی و حماسهایی که مردم آفریدند برای صحنه گردانان آن حوادث و جریانات پروندهایی قطور در حقیقت تشکیل دادند که در حقیقت سطرها و نوشتههای این پرونده اینهاست. سر سپردگی اینان به بیگانگان تا جایی که دشمن نام تک تک آنها را بر زبان جاری کرد. بازگشت از مسیر و راه امام و تضعیف ولایت فقیه، امیدوار کردن دشمن، توهین به مقدسات اسلامی، نا امید کردن ملتهای مستضعف نسبت به پشتیبانی و حمایت نظام اسلامی از آنان و من در این جا عرض میکنم، هم به دوستان عرض میکنم و هم به دشمنان نکتهایی را مطرح میکنم. به دشمنان عرض میکنم اگر تصور میکنید میتوانید بین ملت و نظام فاصله بیندازید بدانید که پیام 9 دی این است که این انقلاب و نظام متعلق به مردم است و نگهبان آن هم خود مردماند. و شما بدانید هر توطئهایی با هر شیوهایی و هر شعار جذابی که سر میدهید ذرهایی از عزم و تصمیم این ملت کاسته نمیشود. شما این روزها آغاز سال میلادی جدید هستید. هیچ دقت کردهاید به دعوت حضرت مسیح؟ دعوت به عدالت، دعوت به عبودیت، دعوت به معنویت، دعوت به حقوق انسانها. شما که چیزی جز جنایت برای دنیای بشریت به ارمغان نیاوردید. چگونه میخواهید سال نوی میلادی آن هم با عنوان حضرت مسیح جشن بگیرید؟! دست شما در جنایت و خیانت است. چه شکلی میخواهید عمل کنید؟ اما پیامی که به ملت عزیزمان دارم. ملت عزیز شما همان ملتی هستید که 8 سال جنگ تحمیلی را اداره کردید. شما مردم قم همان مردمی هستید که 19 دی را آفریدید و انشاءالله امیدوارم امسال هم در روز 19 دی شاهد بیانات رهبر فرزانهی انقلاب باشیم. آنچه تا کنون رمز پیروزی این ملت بوده شجاعت، غیرت دینی و حضور در میدان بوده. این شجاعت و غیرت و حضور باید برای شما بماند. این فتنهایی که پیش آمد نه اولین است و نه آخرین. منتها رنگ فتنه ها عوض میشود. گاهی چهرهها عوض میشود. گاهی صحبت ها عوض میشود. ما باید در هر زمان و در هر شرایط با فتنهها مبارزه کنیم.
من به یک نکتهی کوتاه اشاره کنم و عرضم را تمام کنم. طرح هدفمند کردن یارانهها و قانون هدفمند کردن یارانهها در کشور در حال جریان است. اولاً ملت ما هوشمندی خود را در برابر جهانیان نشان دادند. سران کشورهای دنیا منتظر بودند ببینند عکس العمل ملت ایران چیست. من بارها پشت این تریبون گفتهام، مردم مشکلات را تحمل میکنند اگر بدانند خدمت به نظام و انقلاب است. من از مسئولان ارجمند میخواهم ضمن تشکری که باید از مردم به عمل بیاورید اکنون که در مسیر عمل قرار گرفتهاید و مشکلات را از نزدیک میبینید تلاش کنید نسبت به مشکلاتی که برای مردم پیش میآید رسیدگی کنید و در نتیجهی همکاری دولت و مردم میشود تضمین کنندهی موفقیت این طرح باشیم. رسانههای ملی ما موظفند دیدگاههای مردم را به دولتمردان نزدیک کنند و دولتمردان موظفند اشکالات کار را رسیدگی کنند تا بر طبقات مختلف اجتماعی ما فشار بیش از توان وارد نیاید.
دعای پایانی خطبه دوم
پروردگارا ما را از شر دشمنان نجات بده. توطئههای آنان را به خودشان برگردان. روح امام راحل را از ما شاد بگردان. به رهبری معظم انقلابمان توفیق، عزت عنایت بفرما. به مردم ما حسن عاقبت مرحمت فرما. به جامعهی انقلابیمان بینش عنایت فرما. به جامعهی ما پاکی و ایمان خالص عنایت کن. پروردگارا در فرج ولی نعمتمان تعجیل فرما.
اِنَ اَحسنَ الحَدیث و ابلغ الموعظه کتابُ الله العَزیز .
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قُل هُوَ الله اَحَد *اللهُ الصَمَد *لَم یَلد وَ لَم یولَد *و َلم یکُن لَهُ کُفواً اَحَد *
صدق الله العلی العظیم.
[1]. كافي (ط - دار الحديث) ؛ ج15 ؛ ص170.
[2]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج6 ؛ ص102.
[3]. همان.
[4]. « نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص542
[5]. نهج البلاغه، خطبه3.
[6]. نهج البلاغه، خطبه93.
[7]. وسائل، ج 16، باب وجوب حبّ المؤمن، ص 179، ح 9.
[8]. جامِعُ الاَخبار، ج 1، ص 157.
[9]. نهج البلاغه، خطبه 130.