درس اخلاق مورخ 95/07/07
یکشنبه, 14 آذر 1395
   درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری دامت برکاته     موضوع: درس... Read More...
درس اخلاق جلسه چهارم95/08/05
سه شنبه, 11 آبان 1395
   درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: درس اخلاق... Read More...
درس اخلاق 95/06/24
یکشنبه, 28 شهریور 1395
  درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: درس اخلاق... Read More...
رذائل را از خودمان دور کنیم تا بتوانیم آراسته به فضائل شویم95/06/24
چهارشنبه, 24 شهریور 1395
       درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری دامت برکاته     موضوع: درس... Read More...
IMAGE درس اخلاق
چهارشنبه, 24 شهریور 1395
ردیف نام درس شماره جلسه تاریخ متن صوت PDF 8 اخلاق جلسه 8 95/11/20 7 اخلاق جلسه 7 95/11/06 6... Read More...
×

خطا

There was a problem loading image 10%201.jpg

درس اخلاق 95/06/24

 

درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: درس اخلاق جلسه اول                                        تاریخ: 95/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین.

یکی از سوالات کلیدی و جدی برای همه ما این پرسش است که ما مدتهاست هر کدام به تناسب 6-7 سال بعضی هم بیشتر وارد حوزه شده‌ایم، حال چه کنیم تا موفق شویم؟ در بُعد علمی، در بُعد اخلاقی به توفیقاتی دسترسی پیدا کردیم، در این میدان ما راهنمایان فراوانی داریم، کلام الهی راهنمای ماست، سخن پیامبران الهی، بخصوص نبی گرامی اسلام راهنمای ماست، سخنان اولیای الهی و ائمه هدی راهنمایان ما هستند، سخنان و کلمات علما و بزرگان ما و سیره عملی آنها راهگشای زندگی ماست، ما در این روزهایی که بناست به شما زحمت بدهیم و در خدمت شما باشیم بنایمان بر این است که آن نکات کلیدی که یا عمل کردن به آن راه موفقیت ما را هموار می‌کند یا پرهیز از آن راه موفقیت ما را هموار می‌کند به آن نکات اشاره کنیم، بعضی از مسائل با انجام آن درهای موفقیت و سعادت به روی ما گشوده می‌شود و بعضی از موارد با ترک آن و اجتناب از آن راه گشایش به سوی ما باز می‌شود، آنچه از روایات استفاده شده هم عمل است و هم ترک آن؛ منتهی بیشتر از همه ترک مورد سفارش قرار گرفته و لذا علمای اخلاق هم مراحلی را که تعریف می‌کنند به مرحله تخلیه بیش از مرحله تجلیه و تحلیه اشاره می‌کنند یعنی بیانشان این است که اول رذائل را از خودمان دور کنیم تا بستر و زمینه برای این فراهم بشود که بتوانیم آراسته به فضائل بشویم، چون می‌گویند اگر آبی آلوده باشد هرچند شما آب پاک و زلال و صاف در آن آب آلوده بریزید این آب پاک هم آلوده می‌شود، بنابراین اگر می‌خواهیم آب پاکی داشته باشیم باید ظرف را شست، آلودگی آن را برطرف کرد، آب آلوده را پاک کرد و از بین برد تا موقعی که در ظرف آبی قرار می‌گیرد، چون ظرف پاک است، آب هم پاک بماند، چون آب آلوده‌ای نیست آنچه هست آب پاک و زلال و صاف و گواراست. این نکته کلیدی در کارتان باشد که ترک گناه مقدم بر انجام عمل است؛ دل آلوده، فکر آلوده، نگاه آلوده نمی‌تواند محبوب خدا باشد، لذا اینکه این همه توصیه به استغفار و توبه شده، بیشتر به خاطر همین است که اگر انسان توبه نکند و با حالت گناه و آلودگی از خدا بخواهد چیزی را و دعا کند این دعاها به هدف استجابت نمی‌رسد، آدم‌های پاک دعایشان مستجاب می‌شود، پالایش باید بشود تا این انسان آنچه از خدای متعال می‌خواهد بستاند. خصوصاً یک نکته کلیدی خدمتتان عرض می‌کنم که از همه مسیر زندگیتان این را داشته باشید؛ تا پاک نشوید، تا رذائل از ما دور نشود، انتظار جلب فضائل خیلی سخت است و مثالش همین است که عرض کردم، ظرف آلوده، آب آلوده، زمینه پذیرش آب پاک و صاف و زلال ندارد. امروز نکته‌ای که می‌خواهم خدمتتان عرض کنم یک کلامی از امیرالمومنین است؛ ایشان این کلام را از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کنند که من گاهی از این تعبیر به عنوان منشور طلبگی یاد می‌کنم، یعنی من می‌گویم یک دستورالعمل نسبتاً جامعی است، بخصوص مخاطبش هم ما هستیم، اهل علم و طلبه. این کلام نورانی را نگاه کنید، قال امیرالمؤمنین(ع) قال قال رسول الله(ص): «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه»؛[1] حضرت در این سخن نورانی می‌فرمایند کسی که آمده برای خدا درس بخواند، معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که گاهی ممکن است عده‌ای بیایند برای رسیدن به پُست و مقام و موقعیت اجتماعی، به مشهور شدن برای مجادله درس بخوانند؛ چون در روایات ما زیاد وارد شده که عده‌ای می‌آیند نه به خاطر خدا، جهات دیگری در ذهنشان است، مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ. اما کسانی که برای خدا آمدند، اصلاً همت و توانشان از روزی که قصد کردند بیایند طلبه بشوند انگیزه‌ای جزء انگیزه الهی نداشتند، اینطور نبوده که از اول خودشان را آماده کنند برای اینکه ما آنجا که برسیم، این می‌شویم و آن می‌شویم؛ البته اهداف مقدس جای بحث نیست، ولی پست و موقعیت‌های مادی و دنیایی ویرانگر است برای اهل علم؛ حال این انسان‌هایی که برای خدا آمدند درس بخوانند، پیامبر می‌فرمایند چند مشخصه دارند، حالا ببینیم این مشخصات در ما هست یا نه، «لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا» می‌گوید به ابواب علم دسترسی پیدا نمی‌کند مگر به همان تناسبی که رشد کرده و به بابی از ابواب علم دسترسی پیدا کرده «ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا» به وسیله این دست یافتن به این باب از ابواب علم، در خودش احساس کوچکی می‌کند یعنی عُجب، تکبر، خودخواهی، به رخ کشیدن، در قاموس این آدم نیست، مقدمات آمده خوانده، السابع باب من ابواب علم، بعد آمده وارد فقه شده، وارد اصول شده، سال اول، سال دوم، شش سال گذرانده، حالا وارد سال هفتم شده، این انسان از آن طرف علمی را پشت سرگذاشته و گذرانده و از این طرف هرچقدر می‌آید بالا مثل درخت پر ثمری که این شاخه‌ها خم می‌شود این آدم هم در خودش یک احساس کوچکی می‌کند، بجای گردن فرازی، به جای بزرگ بینی، خودشیفتگی می‎گوید من کجا؟ بزرگان کجا؟ امامان و پیشوایان کجا، پیامبر کجا؟ مقام من کجا مقام دیگران کجا؟ این تراز طلبه است؛ اگر تراز طلبه را بخواهید بفهمید تراز طلبه این است که خودش را کوچک ببیند، از بزرگنمایی و فخرفروشی استنکاف دارد، این یک شاخصه. در دوران طلبگی بنده بعضی‌ها بودند که گاهی ما سوالی از آنها می‎پرسیدیم، خیلی با تواضع و فروتنی و با وقار و کوچک نفسی پاسخ می‌دادند به ما، به رخ نمی‌کشیدند، استعدادشان از ما کمی بیشتر بود زودتر آمده بودند، ولی بعضی‌ها چند کلمه یاد گرفته بودند ولی ناآرام بودند، دیگران را تحقیر کن، به رخ دیگران بِکش، این رفتارها نمی‌خواند با آن چیزی که قرآن و اهل بیت و اولیای الهی دنبالش بودند که آدم تربیت کنند.

2. وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً؛ آدم‌هایی که برای خدا درس می‌خوانند، در مردم هم که ظاهر می‌شوند متواضع و فروتن هستند، حالا چه با لباس و چه بی لباس، گاهی بعضی از ما برای خودمان یک حساب ویژه‌ای باز می‌کنیم، یعنی خیال می‌کنیم لباس پوشیده‌ایم و طلبه شده‌ایم دیگر حسابمان از دیگران جداست، این بزرگترین آفت است، اینکه مکرر در روایات می‌بینید، پیغمبر هر جا وارد می‌شدند هرجا که خالی بود می‌نشست، یعنی پیغمبر برای خودش امتیاز ویژه قائل نبود، ممکن است دیگران را احترام و تکریم کند، شما هم که گاهی وارد می‌شوید دیگران تکریم می‌کنند و احترام می‌کنند، جایشان را به شما می‌دهند ولی اینکه آدم خودش برای خودش از اول یک جا و فضایی در نظر بگیرد، این خیلی جالب نیست، در مغازه هم که می‌رویم طلبکارانه با مردم برخورد نکنیم، در تاکسی هم که می‌رویم طلبکارانه برخورد نکنیم، در ماشین، هرجا می‌رویم، وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً آن فروتنی و وقار و آن وزانت حفظ شود؛ پیغمبر(ص) یک تعبیر جالبی دارد می‌فرماید: ان الله امرنی لمداراة الناس کما امرنی لأداء الفرائض؛ می‌گوید خدای متعال به من امر کرده به مدارا کردن با مردم همانطور که به من امر کرده که نماز بخوان و روزه بگیر و حج بجا بیاور، زکات واجب است؛ امرنی بمداراة الناس؛ این نکته مدارا با مردم، فروتنی نسبت به مردم خیلی مهم است، لذا شما در حالات امام مجتبی(ع) نگاه کنید، آن مرد شامی چه دشنام‌هایی که به حضرت نداد، پُر کرده بودند او را دستگاه جبار معاویه، و او را نسبت به اهل بیت بگونه‎ای تربیت کرده بودند که بغض اهل بیت به دل داشت، دشنام داد به امام، ولی حضرت با بزرگواری فرمود احساس می‌کنم تازه وارد هستی به شهر، احساس می‌کنم گرسنه‌ای، لباسی برای پوشیدن نداری، درب خانه ما به روی شما باز است، بعد که آمد حالات امام را دید، برخورد امام را دید، عطوفت و مهربانی امام را دید و پشیمان شد. در زمان خود پیغمبر هم بارها اتفاق می‌افتاد، یک کسی توهین به پیغمبر می‌کرد، می‌گفتند بزنیم و بکشیمش، حضرت می‌فرمود نه. این روحیه را باید از اهل بیت واقعاً و جدی در زندگیمان پیاده کنیم، روحیه طلبکارانه در برخورد با مردم هیچ موقع جواب نمی‌دهد، الان در این زمانی که ما انقلاب کرده‌ایم، روحانیت پیشکسوت انقلاب بوده و قم خواستگاه انقلاب بوده، واقعیتی است، انتظار مردم از ما به مراتب بیشتر است، مردم با یک دید دیگری به ما نگاه می‌کنند، آنقدر راجع به اهل بیت و حکومت امیرالمومنین با مردم صحبت کرده‌ایم که مردم حرف‌های ما را یادشان نرفته و لذا در رفتار ما همان انتظارات را دارند و اگر با آن رفتار با مردم برخورد کنیم مطمئن باشید خیلی از آسیب‌ها و فضاهایی که در جامعه ما وجود دارد اینها از بین می‌رود.

3. وَ لِلَّهِ خَوْفاً خداترسی؛ انسان برای خدا بترسد نه برای مردم، در یک روایتی دیدم تعبیرش این بود که خوشا به حال آن کسی که خوف او از خدا باعث بشود که از مردم نترسد، یعنی آدم یک جا را داشته باشد دیگر کافی است، خوف او از خدا باعث بشود که از دیگران نترسد، ولله خوفاً نه للناس خوفاً، ما در حالات علمایمان مسائل عجیبی می‌بینیم، حالا من سفارش می‌کنم این قصص العلما و حالات العلما را هم یکی یک جلد تهیه کنند کنارتان باشد مطالعه کنید، اصلاً ببینید اینها چه کردند، رفتار و برخوردهای اینها، حالت‌های اینها چه بوده، اینها الگوهای مجسم بوده‌اند حالا گاهی ممکن است بگوییم پیغمبر که ما نمی‌توانیم بشویم، امام هم که ما نمی‌توانیم بشویم، ولی فلان عالمی که از روستا برخواسته و عالم و ملا شده، اینکه مشکلی نیست، همین شیخ انصاری، همین بزرگان دیگر، رفتارشان، زندگی‌شان، مرحوم آقا شیخ عباس قمی، صاحب کتاب سفینه، صاحب کتاب مفاتیح و دهها کتاب دیگر، این خداترسی آدم عجیب است، دعوتش کردند مشهد برای نماز جماعت، تا فهمیدند آقا شیخ عباس قمی امام جماعت است، جمعیت هر روز اضافه شد، تا جایی که آقا شیخ عباس رفت رکوع، در رکعت اول یا دوم (تردید از من است)، این صدای ان الله مع الصابرین از راه دور به آقا شیخ عباس رسید، یعنی آقا یک مقدار صبر کنید تا ما هم برسیم، دید صف‌‌های جماعت خیلی زیاد شده، می‌گویند نماز ظهر را خواند و برای نماز عصر نماند، گفتند آقا شیخ عباس کجا؟ گفت من در نماز این صدای ان الله مع الصابرین را که شنیدم در دلم یک آشوبی شد؛ عجب! آقا شیخ عباس کارت به اینجا کشیده؟ دوستان شما خیال نکنید که ما دیگر از عرش افتادیم، نه ما اینها را شنیده‌ایم و دیده‌ایم و برای شما نقل می‌کنیم، آقا شیخ عباس نماز عصر را آنجا نماند، دعوتش کردند همین مشهد در مسجد گوهرشاد سخنرانی کند، ملاعباس تربتی آن عالم وارسته آمد و گفت که شنیده‌ام آقا شیخ عباس را دعوت کردند مسجد گوهرشاد و من بروم یک ماه از محضر این عالم در ماه رمضان استفاده کنم، تنافس نیست، آقا شیخ عباس روز اول رفت بالای منبر بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و سلام معمولاً منبری‌ها نگاه می‌کنند اطراف مجلس، دید ملاعباس تربتی نشسته آنجا، گفت مردم مشهد، شما ملاعباس را داشته‌اید مرا از قم دعوت کرده‌اید؟ من پایین می‌آیم شما ملاعباس تربتی را بالای منبر کنید و من می‌روم جایی که نیاز به مُبلّغ دارند، شما نیاز به مُبلّغ ندارید. یعنی اگر ما طلبه‌ها جایی رفتیم برای تبلیغ دعوایمان نشود، نگاه می‌کنیم کداممان موفق‌تر هستیم کمک می‌کنیم تا او توفیقاتش بیشتر بشود، زیرپایش را خالی نمی‌کنیم، چون از خدا می‌ترسیم.

4. و فی الدین اجتهاداً؛ طلبه برای خدا آمده درس بخواند، او بیکار نیست، وقتش را به تباهی نمی‌گذراند، شب و روزش دغدغه تحصیل علم است، در دین کارش اجتهاد است؛ شاخصه‌ها را نگاه کنید دوستان، احساس ظلم با هر پیشرفت درسی، تواضع در بین مردم، خداترسی و گام چهارم فی الدین اجتهاداً، می‌خواهد ملا و عالم بشود، به کم قانع نمی‌شود، امروز یکی از بلایی که دوستان و طلبه‌های ما الان گرفتار هستند البته عوامل مختلفی دارد نمی‌توانیم ما تقصیر را به گردن طلبه‌ها بیندازیم، عمدتاً این است که هنوز نارس هستند و نرسیده گاهی درس و بحث را رها می‌کنند، سراغ این پست و آن پست می‎رود. طلبه‌ای که تازه پایه ششم را تمام کرده و تازه آغاز راه است چرا باید به دنبال پست و مقام باشد؟ و لذا توصیه بنده خدمت شما دوستان این است که از فرصت خوب استفاده کنید، قدر جوانی‌تان را بدانید، امیرالمومنین از پیامبر نقل می‌کند طلبه که برای خدا آمده درس بخواند، فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً ؛ تمام همت و تلاش و فعالیتشان برای تحصیل علم بود و از این فرصت در اختیارشان خوب استفاده می‌کردند.

بعد پیغمبر اضافه می‌کند: فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ؛ این آدم‌ها از علم بهره می‌برند و استفاده می‌کنند. یعنی آدم‌هایی که با پیشرفت‌هایشان احساس کوچکی می‌کنند، در بین مردم متواضع و خداترس هستند، تمام شبانه روزشان را به درس خواندن می‌گذرانند. فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ این آدم‌ها از علم استفاده می‌کنند و بهره می‌گیرند، فَلْيَتَعَلَّمْه یعنی اینها باید بروند جدی بگیرند و دنبال درس باشند.

جمع بندی بحثمان چند جمله شد، جمله اول: سوال می‌کنیم که چه کار کنیم که موفق شویم؟ پاسخ این است که به ما گفته‌اند نسبت به بعضی چیزها حساس باشید و علم کنید و نسبت به بعضی چیزها حساس باشید و پرهیز کنید. نکته بعد که عرض کردم این است که در روایات ما بیشتر به ما توصیه کرده‌اند که ترک گناه، دور شدن از رذائل مقدم است بر آراسته شدن به فضائل. این نکته مهمی است و لذا همه‌مان به توبه و استغفار امر شده‌ایم تا دعا و خواسته‌ایی که از خدا می‌کنیم، پذیرفته شود. بعد هم روایتی به عنوان منشور طلبگی از کلام مولا و پیامبر عرض کردم و عالم و طلبه تراز حوزه را معرفی کردم، در تراز حوزه که لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً این طلبه تراز حوزه است.

 



[1] . مجموعه ورام، ج 2، ص 3، الجزء الثانی.

Please publish modules in offcanvas position.