درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: سوره بقره تاریخ: 2 مهر 1393 موضوع جزئی:تفسیر آیه 30 مصادف با: 28 ذیالقعده 1435 سال: پنجم جلسه: 60 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
ادامه تفسیر آیه30:
«وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»[4]؛ (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى [ نمايندهاى] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مىآوريم، و تو را تقديس مىكنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مىدانم كه شما نمىدانيد.»
ما در جلسه گذشته به معانی بعضی از واژگانی که در این آیه شریفه بکار رفته پرداختیم، اکنون به بعضی دیگر از واژگان بکار رفته در این آیه شریفه اشاره میکنیم:
«خلیفه»: خلیفه در لغت به معنای جانشین است اما در اینکه منظور، جانشین چه کسی است احتمالاتی از طرف مفسرین نقل شده است:
1- بعضی گفتهاند: منظور جانشینی برای فرشتگان است، یعنی خداوند متعال به فرشتگان فرموده: من میخواهم جانشینی برای شما قرار دهم.
2- بعضی گفتهاند: منظور جانشینی برای انسانها یا موجودات دیگر است که قبلاً در زمین میزیستهاند (بنا بر اینکه قبل از ما انسانها که از نسل حضرت آدم (ع) هستیم انسانهای دیگری هم وجود داشتهاند).
3- اکثر مفسّران گفتهاند: منظور از جانشینی در این آیه شریفه، خلافت و جانشینی خودِ خداوند است نه جانشینی فرشتگان یا انسانهای قبل از این انسان. پس منظور از خلافت انسان، نمایندگی خداوند متعال در زمین است. این احتمال اقوی از بقیه احتمالات است و قرائنی هم بر این احتمال ذکر شده است از جمله اینکه تعلیم اسماء به انسان و دستور به فرشتگان مبنی بر خضوع در برابر این انسان نشان دهنده این است که این انسان یک موجودی است که دارای ویژگیهای منحصر بفردی است که او را شایسته خلافت الهی قرار داده است.
سؤال: «تاء» در کلمه «خلیفة» چه نوع تائی است؟ آیا تاء تأنیث است یا تاء دال بر کثرت و شدّت؟
پاسخ: گفته شده «تاء» کلمه «خلیفة» مثل «تاء» کلمه «علّامة» است، «علامة» را در مورد کسی بکار میبرند که دارای دانش و علم فراوان است، خلیفه هم به معنای تأکید در مسئله جانشینی و خلیفةُ اللهی است.
ریشه کلمه «خلیفه»:
کلمه «خلیفة» از ریشه «خَلَف» به معنای جانشینی است اما این کلمه نوعاً (حقیقتاً یا ادعائاً) در جایی بکار میرود که جانشینی و خلافت به حق و درست باشد، در مقابل «خالفة» که از ریشه «خَلف» با سکون لام است و به معنای جانشینی به ناحق است.
مرحوم طریحی در کتاب مجمع البحرین- مجمع البحرین یکی از کتب ارزشمند لغوی نزد شیعه است کما اینکه کتاب نهایه (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر) ابن اثیر از کتب لغوی مشهور نزد اهل سنت است که این دو کتاب به بیان لغات قرآن و روایات پرداختهاند- به تعریف و شرح واژه «خلیفه» پرداخته و بعد فرموده: و في الخبر «جاء أعرابي إلى أبي بكر فقال له: أنت خليفة رسول الله (ص)؟ فقال: لا، فقال: فما أنت. قال: أنا الخالفة بعده»[5]؛ در خبر این گونه آمده که شخص عربی بر ابوبکر داخل شد و به او گفت: تو خلیفه رسو الله (ص) هستی؟ ابوبکر گفت: نه، اعرابی گفت: پس تو چه کارهای؟ ابوبکر گفت: من خالفه (جانشین به ناحق) بعد از رسول الله (ص) هستم. ابن عساکر[6] و ابن اثیر[7] هم این مطلب را نقل کردهاند.
«إنّ»: در مورد کلمه «انّ» در «انّی جاعل فی الارض خلیفة» دو نکته وجود دارد:
«انّ» برای تأکید است، یعنی کلام خداوند متعال که میفرماید: من در روی زمین جانشینی قرار خواهم دارد، حتماً اتفاق خواهد افتاد. وجه اینکه در اینجا «انّی» به صورت متکلم وحده بکار رفته نه «انّا» به صورت متکلم معالغیر این است که این کار (جعل جانشین) توسط خودِ خداوند متعال صورت گرفته است و واسطهای در کار نبوده است.
در مواردی که «انّا» به صورت متکلم معالغیر ذکر شده به خاطر یکی از دو جهت زیر است:
الف) یا در مقام تفخیم و بیان عظمت است، معمولاً کسانی که بزرگ هستند به جای «من» از کلمه «ما» استفاده میکنند.
ب) یا معنایش این است که این کار با وسائطی از ناحیه خداوند متعال صورت میگیرد، مثلاً اینکه خداوند متعال میفرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر»[8] معنایش این است که نزول قرآن مستقیماً از طرف خداوند تبارک و تعالی صورت نگرفته بلکه واسطه خورده و فرشته واسطه در این کار بوده است.
فرق بین خلیفه و امام:
خلیفه معمولاً ناظر به گذشته است، چه سبق و لحوق زمانی و چه سبق و لحوق ذهنی، سبق و لحوق زمانی به این معناست که سابقاً کسی بوده و این شخصی که خلیفه قرار داده شده جانشین آن شخص قرار گرفته است، سبق و لحوق رتبی به این معناست که خلیفه از نظر رتبه در مرتبه بعد قرار دارد مثل ما نحن فیه که سابق بالذات، ذات الهی است و رتبةً مقدم بر خلیفه است و خلیفه از نظر رتبی مؤخر از ذات اقدس الهی است.
اما اگر کسی راهنمای دیگران شد و جنبه پیشوایی پیدا کرد و کاری به گذشته نداشت، امام نامیده میشود، البته ممکن است کسی هم خلیفه باشد و هم امام؛ به این نحو که به اعتبار هدایتگری نسبت به آینده، امام و به اعتبار مستخلفٌعنه، خلیفه خواهد بود.
اشکال:
خلیفه معمولاً به کسی گفته میشود که پس از مستخلفٌعنه ظهور پیدا میکند، یعنی در وَراء او قرار میگیرد و این مبتنی بر غیبت مستخلفٌعنه است اما خداوند تبارک و تعالی که نسبت به هر چیزی احاطه دارد غیبتی ندارد و صحنهای از وجود خداوند متعال خالی نیست که نیاز به خلیفه داشته باشد، لذا خلافت انسان نسبت به خداوند متعال چگونه قابل تصویر است؟
پاسخ:
این اشکال در صورتی وارد است که مقصود از استخلاف، تفویض و واگذاری امور باشد ولی ما استخلاف نسبت به خداوند متعال را این گونه معنی نمیکنیم و نمیگوییم خلافت انسان در فرضی است که مستخلفٌعنه (خداوند متعال) غایب باشد بلکه استخلاف نسبت به خداوند متعال به این معناست که خلیفه، مظهر خاص و مرآتیت خاص نسبت به خداوند تبارک و تعالی دارد، یعنی خلیفه چون متصف به صفات الهی است، مظهر الهی میباشد. بنابراین خداوند متعال اصل است و خلیفه مظهر او محسوب میشود.
سؤال: چه ضرورتی بوده که خداوند متعال به فرشتگان بگوید: من میخواهم آدم را به عنوان جانشین خودم خلق کنم؟
استاد: اینکه خداوند متعال مسئله خلافت آدم را به فرشتگان اعلام کرده به خاطر این بوده که:
اولاً: خداوند متعال میخواسته ابهامی را که در ذهن فرشتگان وجود داشته برطرف کند؛ چون تصور فرشتگان این بوده که اگر خداوند آدم را خلق کند مثل گذشتگان خود مشغول خونریزی و فساد خواهد شد.
ثانیاً: اعلام خلافت آدم به فرشتگان به خاطر عظمت و اهمیت جایگاه انسان (خلیفة اللهی) بوده که این جایگاه بدیل و نظیر ندارد و فرشتگان تصور نکنند که چون آنها تسبیح و تقدیس خداوند متعال را انجام میدهند مقامشان بالاتر است.
ملائکه در مقابل اِخبار خداوند متعال از جعل خلافت برای انسان به واکنش افتادند و گفتند: «قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ»؛ «قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»؛ «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مىآوريم، و تو را تقديس مىكنيم.
دو سؤال در اینجا مطرح میشود:
سؤال اول: آیا این سخن ملائکه (واکنش در مقابل جعل خلافت برای آدم)، اعتراض به خداوند متعال بود؟
سؤال دوم: ملائکه از کجا فهمیدند که آدم در روی زمین مرتکب فساد و خونریزی خواهد شد؟
پاسخ از سؤال اول:
اکثر مفسیرین گفتهاند: سؤال فرشتگان از روی استفهام (طلب فهم) است وگرنه ساحت ملائکه که تربیت شده خداوند متعال هستند منزه است از اینکه در مقابل خداوند متعال اعتراض کنند. بنابراین سخن ملائکه از روی اعتراض نبوده بلکه سؤالی برای رسیدن به حقیقت و پرده برداری از یک ابهامی بوده که در ذهنشان وجود داشته است.
بحث جلسه آینده: پاسخ سؤال دوم را ان شاء الله در جلسه آینده عرض خواهیم کرد.
«والحمد لله رب العالمین»