شرح دعای مکارم الاخلاق94/04/09

 

شرح دعای مکارم الاخلاق

حضرت آیت الله حسینی بوشهری(دامت برکاته)

موضوع: اهتمام به کارها                                                          تاریخ: 94/04/09

مرکز خدمات حوزه های علمیه                                                 مصادف با: 13 رمضان1436

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِه»

«پروردگارا، مرا در چیزی که اگر خود به انجام آن بپردازم، کفایت کن»

مقدمه: در ادامه فقرات نورانی دعای شریف مکام الاخلاق حضرت بعد از صلوات و درود بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، از خدای بزرگ درخواست می‎کنند که خدایا برای کارهای من زمینه‎سازی و برنامه‎ریزی کن تا وقت من برای کارهای مهم‎تر به هدر نرود. به تعبیر امروزی حضرت از خدا درخواست کرده است تا گرفتار کارهای غیر مهم نشود.

شرح فراز

 واژه «واکفنی» به معنای این است که در انجام یک مهم و در برآورده کردن یک حاجت، شخصی جایگزین فرد دیگری می‎شود. به تعبیر روشن‎تر زمینه‎ای به گونه‎ای فراهم گردد که بدون اینکه شخص وقت و انرژی صرف کند، کار و هدف او برآورده شود. به عنوان مثال شخصی برای انجام کاری قصد سفر دارد؛ اما مدتی قبل از سفر یکی از دوستان خود را می‎بیند و متوجه می‎شود که او نیز عازم همان شهر است و با مسافرت می‎کند و یا اینکه دوست این شخص کار او را انجام می‎دهد. لذا دیگر لزومی ندارد شخص هزینه و یا وقت صرف کند. بنابراین حضرت از خدا درخواست می‎کنند که تو به‎گونه‎ای زمینه سازی کن تا شخص دیگری کارهای غیرمهم من را انجام دهد.

 اگر این دعای حضرت برای کسانی که وقت آنان ارزشمند است مستجاب شود، خداوند زمینه‎ها را طوری ایجاد می‎کند که کار شخص بدون صرف انرژی و توان انجام شود.

البته باید به این نکته توجه داشت که کارها بر انواع مختلفی است؛ یک قِسم از کار به گونه‎ای است که باید توسط خود فرد انجام گیرد؛ که البته مقصود امام سجاد(ع) این نوع کار نیست. به تعبیر روشن‎تر کاری که انجام آن وابسته به خود انسان است، تحت الشعاع دعای حضرت قرار نمی‎گیرد. به عنوان مثال نمازهای یومیه را باید خود شخص به جا آورد و قابل واگذاری به شخص دیگری نیست.

قِيلَ لِلصَّادِق(ع) عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟ فَقَالَ: «عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فاجْتَهَدْتُ...»[1] شخصی خدمت حضرت آمد و از ایشان سؤال کرد که اساس زندگی خود را بر چه مبنایی قرار داده‎اید؟ حضرت پاسخ دادند تمام تلاش خود را به کار بردم تا کاری را که مسئولیت آن متوجه من است، انجام دهم. لذا زمانی که مسئولیتی متوجه انسان است، در هر شرایطی که باشد باید خود عهده‎دار کار شود.

در حالات رهبر عزیز انقلاب آمده است که در سال‎هایی که ایشان در قم مشغول تحصیل بودند، نامه‎ای از پدر بزرگوار خود دریافت کردند که از ایشان درخواست کرده بود که می‎خواهم شما در پیش من باشید [ظاهرا چشم ایشان مشکل پیدا کرده بود]. ایشان خدمت بزرگی رسیدند و آن بزرگ به ایشان فرمودند که چون نامه پدر است و ایشان در شما درخواست کرده است، شما به مشهد برگردید و در خدمت پدر باشید؛ که البته ایشان در مشهد نیز هم در حوزه مشغول بودند و هم در خدمت پدر بودند. آن بزرگ به ایشان گفته بود خداوند به گونه‎ای عنایت می‎کند که به آن جایگاهی که لازم است دست یابید. لذا جایگاه رهبری ایشان، در پرتو عنایت حق تعالی و دعای پدر است. لذا باید دقت کنیم که در زمان حیات پدر و مادر نسبت به مسئولیت‎هایی که از جانب آنان واگذار به ما شده است، بی‎تفاوت نباشیم.

«وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْه»

 «پروردگارا مرا عامل کارهایی قرار ده که فردای قیامت درباره آنها از من سؤال خواهی کرد»

مقصود از این دعا این است که خداوند به ما عنایتی کند تا ما بتوانیم کارهایی را که فردای قیامت از ما سوال می‎شود، انجام دهیم. به عنوان نمونه به ما گفته‎اند که احکام دین را یاد بگیرید؛ لذا از خدا درخواست می‎کنیم که خدایا مرا عامل در این کار قرار ده تا فردای قیامت اگر از کار سؤال شد بتوانم به خوبی پاسخ دهم.

 در رساله حقوق امام سجاد(ع) آمده است که فردای قیامت خدای متعال درباره حقوق خداوند و انسان، حقوق اولیای الهی، حقوق پدر و فرزند از انسان سؤال می‎کند. یکی از موارد مهم پرسش روز قیامت، تربیت فرزندان است. لذا اگر فرزند به خوبی تربیت نشود و گرفتار گناه شود و والدین نسبت به او دچار بی‎تفاوتی باشند، فردای قیامت والدین مسئول هستند.

قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ(ع): « كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ يَا بُنَی... وَ اعْلَمْ أَنَّكَ سَتُسْأَلُ غَداً إِذَا وَقَفْتَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ أَرْبَعٍ شَبَابِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ وَ عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ وَ مَالِكَ مِمَّا اكْتَسَبْتَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقْتَهُ فَتَأَهَّبْ لِذَلِكَ وَ أَعِدَّ لَهُ جَوَاباً»[2]؛ در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که لقمان به فرزند خود فرمود فردای قیامت انسان در رابطه با چند چیز مورد سؤال قرار می‎گیرد. زمانی که در پیشگاه خدای متعال مبعوث شدی از تو درباره چهار چیز سؤال می‎کنند؛ از جوانی خود در چه مسیری استفاده کرده‎ای؟ عمر خود را در چه راهی به هدر داده‎ای؟ مال خود را از چه راهی بدست آوردی؟  مال خود را در چه راهی آن را هزینه کرده‎ای؟

همان‎طور که ما خود را برای امتحانات دنیا آماده می‎کنیم تا در جلسه امتحان بر مباحث مسلط باشیم، باید خود را برای پرسش در روز قیامت نیز آماده کنیم. تفاوت امتحانات بشری با امتحانات خداوند در این است که در امتحانات بشری، سؤالات تا روز امتحان به صورت قرنطینه نگهداری می‎شود؛ اما خدای متعال سوالات روز قیامت را در اختیار همه قرار داده است. لذا خداوند به علاوه اولیای الهی، 124000 پیغمبر فرستاده است تا سؤالات روز قیامت را برای مردم بیان کنند.

زمانی که مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) فوت کردند، بعد از مدتی شخصی از پسر ایشان [مرحوم میرزا علی محدث] دعوت کرد که امشب به منزل او بیاید و به منبر برود و ایشان هم پذیرفت. شبِ قبل از منبر، میرزا علی، پدر خود را در خواب می‎بیند که به او می‎گوید به منزل شخصی که قول منبر داده‎ای نرو؛ زیرا پولی را که می‎خواهند به تو بدهند از راه ربا بدست آمده است. در عالم رویا از پدر سؤال کردم آیا به او بگویم که پول او ربا است و من نمی‎توانم در منزل او منبر بروم؟ مرحوم شیخ عباس(ره) به فرزند خود فرمود فعلا چیزی نمی‎توانم بگویم ولی قطعاً حق رفتن به این مجلس را نداری؛ هم‎چنین این را بدان که پیرزنی از فلان منطقه تهران از تو دعوت می‎کند که برای منبر به منزل او بروی. میرزا علی می‎گوید: «فردایِ آن شب پیرزنی آمد و از من درخواست کرد تا برای منبر، به منزل او بروم.  بعد از چند لحظه شخصی که در ابتدا به او قول داده بودم با من تماس گرفت و علت نیامدن مرا جویا شد. داستان خواب شب قبل را برای او تعریف کردم و به او گفتم که پول تو از طریق ربا بدست آمده است و پدرم مرا از دریافت آن منع کرده است. آن شخص با گریه و ناله گفت من یک بار در زندگی اینگونه عمل کردم و اهل ربا نبودم. به او گفتم مال خود را طاهر کن و سال دیگر مجدداً مراسم برگزار کن». میرزا علی در ادامه می‎گوید من به منزل این پیرزن رفتم و این مراسم چند روزی ادامه داشت. روزی که منبر تمام شد، پیرزن پاکت پولی را به من دادن که ده تومان در آن بود. زمانی نگذشته بود که زنی درب خانه آمد و گفت من از مستمعین شماهستم و پاکت پولی را به عنوان هدیه به من داد که هزار تومان در آن بود.



[1] . بحارالانوار، ج75، باب23، ص228.

[2] . الکافی، ج2، ص134.

Please publish modules in offcanvas position.