سوره بقره آیه 48 مورخ 95/11/13

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                                                  تاریخ: 13 بهمن 1395

موضوع جزئی: تفسیر آیه 48                                                                       مصادف با: 3 جمادیالاول 1438

سال تحصیلی: 96-95                                                                                                      جلسه: 112

 

ادامه تفسیر آیه 48: «وَ اتَّقُوا يَوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ  عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ هُمْ يُنْصَرُونَ»[1]؛ و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمى‌پذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مى‌شود و نه غرامت از او قبول خواهد شد و نه يارى مى‌شوند.

در جلسه گذشته، به آیاتی در رابطه با «شفاعت» اشاره شد و اکنون به روایاتی در این رابطه اشاره می‎شود:

روایت اول: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ؛ قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع)؛ قال:‏ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع)؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّمَا شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي، فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ»؛ قَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ: فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! فَكَيْفَ تَكُونُ الشَّفَاعَةُ لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ وَ اللَّهُ تَعَالَى يَقُولُ: "وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏"[2]  وَ مَنْ يَرْتَكِبُ الْكَبَائِرَ لَا يَكُونُ مُرْتَضًى؟ فَقَالَ (ع): يَا أَبَا أَحْمَدَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُذْنِبُ ذَنْباً إِلَّا سَاءَهُ ذَلِكَ وَ نَدِم عَلَيْهِ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «كَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَةً» وَ قَالَ: «مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ» فَمَنْ لَمْ يَنْدَمْ عَلَى ذَنْبٍ يَرْتَكِبُهُ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَمْ تَجِبْ لَهُ الشَّفَاعَةُ...[3]. ‏

ابن ابی عمیر گفته است که از امام کاظم (ع) شنیدم که فرمود که پدرم از پدرانش از علی (ع) برای من نقل کرد که رسول اکرم (ص) فرموده است که شفاعت من برای کسانی است که گناه کبیره مرتکب شده‎اند. ابن ابی عمیر گفت که عرض کردم که ای پسر رسول الله (ص) چگونه شفاعت اهل کبائر را شامل می‎شود، در حالی که خداوند متعال فرموده است: «و آنها جز براى كسى كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است، شفاعت نمى‌كنند» و کسی که گناه کبیره مرتکب می‎شود، نمی‎تواند رضایت خداوند را جلب کند [تا شفاعت شامل حالش گردد]؟ امام کاظم (ع) فرمود که ای ابا محمد، هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه وقتی گناهی مرتکب می‎شود، پشیمان می‎شود و رسول اکرم (ص) فرموده است: «پشیمانی از گناه توبه است و کسی که حسنه‎ای که انجام می‎دهد، او را خوشحال می‎کند و گناهش او را نارحت می‎کند، مؤمن است». پس کسی که از گناهی که مرتکب شده است، پشیمان نگردد، مؤمن نیست و شفاعت شامل او نخواهد شد.

ان قلت: ممکن است گفته شود که اگر کسی توبه کرد، نیازی به شفاعت ندارد.

قلنا: در پاسخ، عرض می‎شود که توبه باعث بازگشت انسان به حال اول [قبل از گناه] نمی‎شود، ولی شفاعت باعث می‎گردد که انسان به حال اول [قبل از گناه] برگردد.

روایت دوم: عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَصْحَابِهِ؛ قَالَ: «... فَمَنْ سَرَّهُ‏ أَنْ يَنْفَعَهُ‏ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ عِنْدَ اللَّهِ فَلْيَطْلُبْ إِلَى اللَّهِ أَنْ يَرْضَى‏ عَنْهُ»[4].

امام صادق (ع) در نامهای به اصحابش فرموده است که هر کسی که دوست دارد که شفاعت شافعین نزد خداوند شامل حال او گردد، باید در پی کسب رضایت الهی باشد.

بنابراین، از روایات مذکور، استفاده می‎شود که شفاعت بعد از این است که شخص زمینه رضایت خداوند متعال را جلب کرده باشد لذا شفیع سعی می‎کند که در شفاعت شونده تأثیر بگذارد تا شفاعت شامل حال او گردد. پس شفاعت نیاز به زمینه دارد و زمینه شمول شفاعت این است که شخص توبه واقعی نماید و رضایت الهی را جلب نماید که در این صورت، هرچند که گناه کبیره مرتکب شده باشد، شفاعت شامل حالش خواهد شد و بر عکس، اگر گناه صغیره مرتکب شده باشد، ولی بر انجام آن اصرار ورزد و آن را ترک نکند، شفاعت شامل او نخواهد شد چون اصرار بر گناه صغیره با رضایت الهی منافات دارد.

بنابراین، با توجه به آیات و روایاتی که در این جلسه و جلسه گذشته ذکر شد، فهمیده می‎شود که شفاعت شافعین در صورتی پذیرفته است که شخص شفاعت شونده خود زمینه شمول شفاعت را فراهم آورده باشد و آن، این است که او با ترک معاصی و توبه واقعی در پی جلب رضایت الهی باشد که در این صورت، شفاعت کننده به إذن و اجازه الهی چنین شخصی را شفاعت خواهد کرد و خداوند نیز شفاعتِ شفاعت کننده را خواهد پذیرفت.

فلسفه «شفاعت»

شفاعت نوعی مبارزه با روح یأس است، یعنی خداوند متعال به وسیله «شفاعت» روزنه‎ای برای بندگان خود گشوده است تا دچار یأس و نومیدی نگردند چون اگر انسان دچار یأس و نومیدی گردد، ممکن است که به هر اقدامی دست زند و دچار اختلالات روحی و روانی شدیدی گردد و به همین خاطر است که حتی در چارچوب قوانین دنیوی نیز گاهی قوانینی وضع می‎شود که روحیه یأس و ناامیدی از بین برود؛ مثلاً کسانی که به زندان ابد محکوم شده‎اند، در صورتی که شرایطی را ایجاد کنند، تخفیف یا عفو به آنها تعلق می‎گیرد و این باعث می‎شود که چنین انسان‎هایی به طور کامل مأیوس و ناامید نگردند. بنابراین، فلسفه اصلی «شفاعت»، مبارزه با یأس و نومیدی است چون انسان‎هایی که جرم و خطایی را مرتکب می‎شوند [خصوصاً جرائم سنگین]، از یک طرف، وجدانشان ناراحت است و از طرف دیگر، دچار یأس و ناامیدی می‎گردند و این یأس و ناامیدی در سایه شفاعت برطرف می‎شود.

بحث جلسه آینده: شبهاتی که از طرف وهابیون نسبت به «شفاعت» وارد شده است، ان‎شاءالله، در جلسه آینده ذکر و بررسی خواهد شد.

نکته‎ای در رابطه با دهه فجر

شکوه، مَجد و عظمت لحظه ورود امام خمینی (ره) را همه دیده‎اید یا شنیده‎اید. استقبالی که هنگام ورود حضرت امام خمینی (ره) به ایران از ایشان به عمل آمد، در تاریخ بی‎نظیر است. همچنین، هنگام رحلت آن امام عزیز نیز مشاهده کردید که چه بدرقه باشکوهی صورت گرفت و این نشانگر پاکی امام (ره) و نیز نشانگر قدرشناسی ملت عزیز ایران از خدمتگذاران خودشان است.

«در کعبه شد پدید و به محراب شد شهید                      نازم به حُسن مطلع و حُسن ختام او»

ان‎شاءالله، خداوند متعال ما را شاکر نعمت‎های خود، به خصوص نعمت انقلاب اسلامی قرار دهد.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»[5]؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نعمتى را كه خدا به شما بخشيد، به ياد آوريد؛ آن زمان كه جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند که دست به سوى شما دراز كنند (و شما را از ميان بردارند). اما خدا دست آنها را از شما باز داشت! از خدا بپرهيزيد و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند!



[1]. «البقرة»: 48.

[2]. «الأنبیاء»:28.

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج15، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب47، ص335، ح11؛ سيد هاشم بن سليمان، بحرانى، البرهان في تفسير القرآن‏، ج3، ص812. ‏

[4]. علامه مجلسی (محمدباقر)، بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج8، ص53.

[5]. «المائدة»:11.

Please publish modules in offcanvas position.