تفسیر سوره «بقره» آیه 57 مورخ 96/09/22

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                                                             تاریخ: 22 آذر 1396

موضوع جزئی: تفسیر آیه 57                                                                                          مصادف با: 24 ربیع‎الاول 1439

سال تحصیلی: 97-96                                                                                                              جلسه: 128

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفسیر آیه 57

«وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»[1]؛ و ابر را بر شما سايبان قرار داديم و «من» [شيره مخصوص و لذيذ درختان‌] و «سلوى» [مرغان مخصوص شبيه كبوتر] را بر شما فرستاديم (و گفتيم:) «از نعمتهاى پاكيزه‌اى كه به شما روزى داده‌ايم بخوريد!» (ولى شما كفران كرديد!) آنها به ما ستم نكردند؛ بلكه به خود ستم مى‌نمودند.

در جلسه گذشته گفته شد که خداوند متعال بنی‎اسرائیل را به خاطر تخلفات و سرپیچی‎هایی که از آنها سر زد به مدت چهل سال در صحرای خشک و سوزان سینا سرگردان کرد، لکن آنها دست به دعا برداشتند و حضرت موسی (ع) نیز از روی دلسوزی برای آنها دعا کرد. به بنی اسرائیل امر شد که به سمت بیت المقدس بروند، آنها به حضرت موسی (ع) گفتند که تو با خدایت برو و با عمالقه بجنگ و ما اینجا هستیم، اگر پیروز شدید ما خواهیم آمد؛ «قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَداً مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»[2]. همچنین، به آیاتی از سوره مائده اشاره شد که حاکی از سرگذشت بنی‎اسرائیل بود.

بعد از اینکه بنی‎اسرائیل به مدت چهل سال گرفتار سرگردانی، تحیر، تشنگی و گرسنگی بودند، خداوند متعال به آنها لطف کرد و آنها را مشمول رحمت خود قرار داد و ابرها را سایبان آنها قرار داد و «من» و «سلوی» را به آنها عطا نمود و فرمود که از نعمت‎های پاکیزه‎ای که به شما روزی دادیم بخورید، ولی بنی‎اسرائیل کفران کردند و با این کار به خدا ستم نکردند، بلکه به خود ستم کردند.

شاعر گفته است:                       «گر جمله کائنات کافر گردند    بر دامن کبریاش ننشیند گرد»

کفران و معصیت بنی‎اسرائیل نسبت به فرمان پروردگار و نسبت به رفتن به سوی بیت المقدس و پاسخ دادن به حضرت موسی (ع) با این تعبیر که «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»، موجب شد که حضرت موسی (ع) به شدت از قومش ناراحت شود و از آنها در پیشگاه خداوند متعال شکایت کند. در پی ناراحتی و شکایت حضرت موسی (ع)، بنی‎اسرائیل به مدت چهل سال در صحرای سوزان سینا گرفتار شدند و تقریباً از نعمت‎های الهی محروم ماندند. با تقاضای بنی‎اسرائیل و شکایت از گرمای سوزان صحرای سینا، حضرت موسی (ع) دلش برای آنها سوخت و در حق آنها دعا کرد، کما اینکه در سیره پیامبر (ص) آمده است که پیامبر اکرم (ص) نیز در حق قومش دست به دعا برداشت و عرض کرد: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون»[3]. در مانحن‎فیه نیز حضرت موسی (ع) از روی دلسوزی در حق بنی‎اسرائیل دعا کرد و خداوند متعال آنها را مورد رحمت خود قرار داد و ابری را سایبان آنها قرار داد که نسیم خنکی از این ابر بر آنها می‎وزید و گرمای سوزان صحرای سینا را برطرف نمود و «من» و «سلوی» را به آنها عطا کرد و آنها را از گرسنگی نجات داد.

معانی واژگان

«تظلیل»، صیغه مبالغه است و بر کثرت و شدت دلالت دارد و به معنای سایبان قرار دادن است، یعنی یک سایبان وسیع و مستمر برای آنها قرار داده شد.

«غمام»، از ریشه «غم» به معنای ابر است. «غم» در لغت به معنای پوشاندن شیء است، وقتی گفته می‎شود که غم وجود فلانی را فرا گرفته است؛ به این معنا است که اندوهها و مصائب تمام وجود او را فرا گرفته است. «ظللنا علیکم الغمام» به معنای ابر فراگیر است، یعنی ابری بر بنی اسرائیل فرستاد که گسترده و فرا گیر بود. پس اندوه‎هایی که تمام وجود انسان را فرا گرفته باشد «غمّ» است و آنچه فکر و ذهن انسان را مشغول کرده باشد «همّ» است. بعضی گفته‎اند که اندوه و مصیبت از بُعد فرا گیر بودن «غمّ» است و از بُعد عمق و ریشه «همّ» است.

در کلام عرب و در قرآن به ابر به دلیل گستردگی و پهناوری و پوشش؛ «غمام» گفته می‎شود، کما اینکه به دلیل سرعت حرکت، به ابر، «سحاب» گفته می‎شود.

بنیاسرائیل در سیر خود به سوی سرزمین بیت المقدس فرصت کار اقتصادی و کشت و زرع نداشتند ولی نیازهای آنها به جای خود باقی بود لذا خداوند متعال فرموده است: «و انزلنا علیکم المن و السلوی».

آنچه در رابطه با واژه «انزلنا» به ذهن می‎رسد این است که «انزال» به معنای فرو فرستادن است؛ به این معنا که گویا از بالا به پایین نازل شده است، لکن «انزال» همیشه به معنای از بالا به پایین نازل شدن نیست، بلکه به معنای در اختیار قرار دادن است و خداوند که فرموده است: «و انزلنا علیکم المن و السلوی» به معنای این است که «من» و «سلوی» در اختیار بنی‎اسرائیل قرار داده شد، کما اینکه «انزلنا الحدید» به معنای عطا کردن و در اختیار قرار دادن است.

«مَنّ»، در لغت عرب به معنای انعام و احسان آمده است، وقتی انسان به کسی احسانی می‎کند که در مقابل آن هیچ چشم‎داشتی نداشته باشد از واژه «من» استفاده می‎شود و وقتی نعمت بزرگی به کسی عطا شود از واژه «نعمت» استفاده می‎شود، در قرآن در سه مورد واژه «نعمت» به کار رفته است:

اول، «...لاَ تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلاَمَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[4].

دوم، «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ...»[5].

سوم، «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»[6].

بنابراین، واژه «من» به معنای احسان و انعام است و دلیل اینکه خداوند بدون هیچ چشم‎داشتی نعمات خود را در اختیار بندگانش قرار می‎دهد این است که خداوند به عبادت، رکوع و سجود بندگانش نیازی ندارد.

«من» علاوه بر معنای احسان و انعام از نظر مصداقی معانی مختلفی دارد:

بعضی گفته‎اند که مصداق «من» در آیه مورد بحث [آیه 57 بقره] ترنجبین است که عبارت از ترشحات برگ و ساقه بعضی گیاهان و درختان است که شیرین است.

مفسران و لغویین مصداق بارز «من» را ماده قندی‎ای دانسته‎اند که انگبین نام دارد و در میان سه نوع ماده غذایی [پروتئین، چربی و قند] است. اینکه خداوند متعال «من» را به بنی‎اسرائیل عطا کرد به این خاطر بود که چون مواد قندی سریع جذب بدن می‎شود و انرژی‎زا می‏باشند، ضعف و ناتوانی آنها را برطرف کند.

در ماجرای حضرت مریم (س) که خداوند متعال فرموده است: «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً»[7]؛ درخت خرما را تکان بده تا رطب تازه از آن بریزد و از آن استفاده کند نیز به این خاطر بوده است که چون خرما شرین است ضعف او برطرف شود.

«سَلوی»، همان بلدرچین [ به زبان ترکی] است و به پرندگانی اطلاق می‎شود که پرگوشت و تنبل می‎باشند و خداوند متعال به بنی اسرائیل سلوی، یعنی بلدرچین عنایت کرد تا با گوشت آن رفع گرسنگی کنند.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»: 57.

[2]. «المائدة»: 24.

[3]. فضل بن حسن، طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی (ط- القدیمة)، ص83.

[4]. «الحجرات»: 17.  

[5]. «آل عمران»: 164.

[6]. «القصص»: 5.

[7]. «مریم»: 25.

Please publish modules in offcanvas position.