قال مولینا ومقتدینا الإمام الصادق (ع): « أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى (ع): أَنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا إِلَيَّ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلَاث خِصَالٍ»، قَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: «يَا مُوسَى الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا وَ الْوَرَعُ عَنِ الْمَعَاصِي وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي»، قَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَا؟ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ: «يَا مُوسَى أَمَّا الزَّاهِدُونَ فِي الدُّنْيَا فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي الرَّفِيعِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ أَحَدٌ وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ»[1].
امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند عزّ و جَلّ به موسى وحى كرد كه بندههايم به من تقرب نجُستند به چيزى كه نزد من از سه خصلت محبوبتر باشد، موسى عرض كرد: پروردگارا! آنها چيستند؟ خداوند متعال فرمود که اى موسى! زهد در دنيا و ورع از نافرمانيها و گريه از ترس من، موسى عرض كرد که پروردگارا! هر كه اينها را به جا آورد چه پاداشى دارد؟ پس خداوند عزّ و جَلّ به موسى وحى كرد که اى موسى! اما زاهدان در دنيا، در بهشت باشند و آنان كه از ترس من گريه كنند در مقام بالاترند و احدى با آنها شريك نباشد و اما آنها كه از نافرمانيها بپرهيزند، من كه همه مردم را بازرسى كنم، آنان را از بازرسى معاف دارم.
طبق این روایت، سه خصلت موجب تقرب انسان به خداوند میگردند؛
اول، زهد و بیرغبتی نسبت به دنیا است. فرق است بین اینکه انسان مال و ثروت داشته باشد و وابسته به آن باشد و بین اینکه در عین برخوردار بودن از مال دنیا زاهد باشد چرا که زهد با فقر مساوی نیست چون ممکن است که انسان در عین حال که مال و ثروت دارد زاهد باشد و نسبت به مال دنیا بیرغبت باشد و بود و نبود مال و ثروت در نگاه او یکی است، گاهی اوقات نیز ممکن است که انسان فقیر باشد ولی زاهد نباشد چون نسبت به دنیا و مال دنیا رغبت دارد، لکن دستش از آن خالی است. پس فقر و زهد گاهی با هم سازگاری دارند، یعنی شخص زاهد است و در عین حال فقیر نیز میباشد و گاهی با هم سازگاری ندارند، یعنی ممکن است که فقیر باشد ولی زاهد نباشد و گاهی ممکن است که شخص، فقیر نباشد ولی زاهد باشد.
امام علی (ع) فرموده است: «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ؛ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: "لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم"وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْه»[2]؛ تمام زهد، در دو جمله از قرآن [گرد آمده] است. خداوند سبحان فرموده است که بر آنچه از دست شما رفته، افسوس نخوريد و براى آنچه به شما داده است، شادمان نشويد. كسى كه بر گذشته افسوس نخورد و براى آنچه به دستش مى رسد، شاد نشود، هر دو جانب زهد (زهد كامل) را گرفته است.
در حالات مرحوم نراقی (ره) آمده است که یکی از کسانی که درویش مسلک بود و کشکول و تبرزینی به همراه داشت به کاشان و نزد مرحوم نراقی (ره) رفت و دید که زندگی خوبی برای خود فراهم کرده است، به ایشان گفت که من تصور دیگری درباره تو داشتم و گمان میکردم که نسبت به دنیا و مال دنیا بیرغبت هستی و زهد پیشه کردهای ولی اکنون میبینم که برای خودت زندگیای با امکانات کامل فراهم کردهای، مرحوم نراقی (ره) چیزی نگفت، آن شخص بعد از اینکه، غذا خورد و استراحت کرد، به سمت قم راه افتاد، در بین راه متوجه شد که کشکول خود را جا گذاشته است، به کاشان برگشت تا کشکول خود را بردارد، وقتی برگشت مرحوم نراقی (ره) به او گفت که اکنون پاسخ تو را میدهم و آن، اینکه تو به خاطر یک کشکول از بین راه برگشتهای و این نشانه دل بستگی تو به کشکولت میباشد ولی اگر همه این اموالی که نزد من هست الآن از بین برود من ناراحت نمیشوم و غصهدار نمیشوم، کنایه از اینکه زهد، نداشتن مال و ثروت نیست، بلکه زهد، عدم دلبستگی و وابستگی به دنیا و مال دنیاست؛ هرچند که ارزش چندانی نداشته باشد.
پس معنای صحیح زهد، بیرغبتی نسبت به دنیا و مال دنیا است که این بیرغبتی با مال و ثروت داشتن نیز سازگار است.
دوم، پرهیز از گناه و معصیت است. کسانی میتوانند به خدا تقرّب جویند که زمانی که به چراغ قرمزِ گناه و معصیت رسیدند، توقّف کنند و گناه مرتکب نشوند.
ورع از تقوا بالاتر است چون تقوا به معنای عدم ارتکاب گناه است، ولی ورع به معنای عدم فکر گناه است، انسان متّقی کسی است که گناه نمیکند ولی انسانی که ورع دارد فکر گناه هم نمیکند. خیلی از اولیاء الهی مقاماتی را که به دست آوردهاند به خاطر ورع و دوری از گناه بوده است. بنابراین، یکی از راههای تقرب به خداوند متعال وَرع و دوری از گناه و معصیت است.
سوم، گریه از خشیت الهی است. هر خوفی را خشیت نمیگویند، بلکه خشیت، خوف همراه با تعظیم پروردگار است.
خداوند متعال فرموده است: «...إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ...»[3]؛ ...(آرى) حقيقت چنين است: از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مىترسند... .
مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه شریفه فرموده است که تفاوت خشیت [که در این آیه به آن اشاره شده است] با خوف در این است که وقتی عالِمی، خدا ترس میشود به خاطر یاد عظمت پروردگار آن حالت برای او پیش میآید، یعنی خوفی که به او دست میدهد همراه با تعظیم پررودگار است[4].
«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً»[5]؛ (پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مىكردند و (تنها) از او مىترسيدند و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!
انسانهای مؤمن نیمه شب از خواب بیدار میشوند و به راز و نیاز با پروردگار خود میپردازند و از خوف و خشیت الهی گریه میکنند و اشک میریزند. از مرحوم آیت الله جمی (ره) امام جمعه سابق آبادان نقل شده است که ایشان گفته است که در رفت و آمدهایی که با مرحوم شهید مطهری (ره) داشتم، بعضی از شبها صدای ناله و فریاد ایشان مرا متوجه خود میکرد و وقتی به اتاق ایشان سر میزدم، میدیدم که داره با خدای خود راز و نیاز میکند و ضجّه میزند و اشک میریزد و همین گریهها و ضجّههای در دل شب که ناشی از خوف و خشیت الهی بود، باعث شد که ایشان ماندگار شود و یادش در دلها باقی بماند.
خداوند عزّ و جَلّ در ذیل روایت مورد بحث [که در اول جلسه عرض شد]، به موسى وحى كرد که اى موسى! اما زاهدان در دنيا، در بهشت باشند و آنان كه از ترس من گريه كنند در مقام بالاترند و احدى با آنها شريك نباشد و اما آنها كه از نافرمانيها بپرهيزند، من كه همه مردم را بازرسى كنم، آنان را از بازرسى معاف دارم.