درس خارج فقه حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: قسم دهم از نجاسات، فقّاع تاریخ: 28 آذر 1391 موضوع جزئی: حکم کشمش و خرمایی که در غذا ریخته میشود- فقّاع مصادف با: 4 صفر1434 سال: چهارم جلسه: 40 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسئله 204: یجوز أکل الزبیب والکشمش و التمر فی الأمراق و الطبیخ و إن غلت فیجوز أکلها بأی کیفیةٍ کانت علی الأقوی.
مرحوم سید در این مسئله، فرع دیگری را مطرح میکنند که آیا از کشمش، خرما و امثال آن که در پختنیها ریخته میشود اگر غلیان پیدا کند، میشود استفاده کرد یا خیر؟
ایشان میفرماید: به هر شکل که اتفاق بیفتد خوردن اینها جایز است. لازم است در اینجا یک بحث مبنایی مطرح شود که نظر ما در جلسات گذشته در رابطه با کشمش و تمر، چه بود؟ تا بر اساس آن، در اینجا هم نظرمان را بیان کنیم. در جلسات قبل گذشت که عصیر کشمش و خرما تا زمانی که نگویند مسکر است چه غلیان پیدا کند و چه نکند، حلال است اما اگر کسی در آنجا قائل به حرمت شد در فرع کشمش و خرمایی که در غذا ریخته میشود چگونه حکم میکند؟ فقهاء میفرمایند: باز هم خوردن آن مشکلی ندارد زیرا بر دانه کشمش و خرما عصیر، صدق نمیکند. بنابراین اگر غذایی که کشمش و امثال آن، در آن وجود دارد غلیان پیدا کرد موجب حرمت دانه کشمش و امثال آن نمیشود؛ زیرا ما دلیلی بر حرمت غلیان دانه داخل کشمش نداریم و دلیل بر حرمت آنچه که عنوان عصیر دارد، دلالت میکند. اما اگر در رابطه با عصیر کشمش و خرما قائل به نجاست شدیم، صرف ملاقات کشمش و امثال آن با آب، موجب نجاست میشود در نتیجه نمیشود مسئله استهلاک را مطرح کرد. لذا موجب نجاست میشود. خلاصه اینکه چون مبنای ما عدم حرمت تمر و کشمش است- تا چه رسد به نجاست آنها- بنابراین در رابطه با مسئله کشمش و تمری که در غذا قرار میگیرد، چه غلیان پیدا کند و چه نکند، مانعی وجود ندارد.
فقّاع:
العاشرُ الفقّاع و هو شرابٌ متّخذٌ من الشعیر علی وجهٍ مخصوص و یقال أنّه فیه سکراً خفیاً و إذا کان متخذاً من غیر الشعیر فلا حرمة و لا نجاسة له إلا إذا کان مسکراً.
دهمین قسم از اقسام نجاسات، فقّاع است. مرحوم سید میفرماید: فقّاع چیزی است که به شیوه خاصی از جو گرفته میشود و گفته شده که مستی فقّاع کمتر از خمر است. ایشان در ادامه میفرماید: اگر فقّاع از غیر جو، گرفته شود و حالت اسکار نداشته باشد قطعاً حرمت و نجاستی متوجه آن نیست.
در مورد فقاع دو بحث مورد بررسی قرار میگیرد؛ اول بحث حکمی، دوم بحث موضوعی، در بحث حکمی، باید بر حرمت و نجاست فقاع اقامه دلیل کنیم که آیا فقّاع حرام و نجس است یا خیر؟ و این یک بحث تکلیفی است. بحث دوم، بحث موضوعی است که اساساً فقّاع (آب جو) چیست؟ و آیا منحصر به جو است یا از چیزهای دیگر هم گرفته میشود؟
حکم آبجو:
فقهاء به نجاست آبجو حکم کردهاند و ماء الشعیر را در حکم خمر دانسته لذا هم حکم به حرمت آن شده است و هم حکم به نجاست آن؛ یعنی همان گونه که خمر حرام و نجس است فقّاع نیز نجس و حرام است. اما عامّه و اهل سنت فقط قائل به حرمت خمر بوده و فقّاع را حرام نمیدانند.
ادله بر حرمت و نجاست فقاع:
مهمترین دلیل، روایات مستفیضه است که از حد تواتر هم گذشته است و ما به چند طائفه از این روایات استناد میکنیم.
طائفه اول: روایاتی که در آن از لفظ خمر استفاده شده است.
روایت اول: عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ: «كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) أَسْأَلُهُ عَنِ الْفُقَّاعِ- فَقَالَ: هُوَ الْخَمْرُ وَ فِيهِ حَدُّ شَارِبِ الْخَمْرِ»[1] ابن فضال میگوید: از امام رضا (ع) درباره فقّاع سؤال کردم؟ حضرت فرمودند: خمر است و حد شارب خمر را دارد.
روایت دوم: عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْفُقَّاعِ فَقَالَ: هُوَ خَمْرٌ».[2]
روایت سوم: عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: «كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي الرِّضَا (ع) أَسْأَلُهُ عَنِ الْفُقَّاعِ قَالَ: فَكَتَبَ حَرَامٌ وَ هُوَ خَمْرٌ وَ مَنْ شَرِبَهُ كَانَ بِمَنْزِلَةِ شَارِبِ الْخَمْرِ».[3] در این روایت امام رضا (ع) با عبارت «حرامٌ» حکم را و با عبارت «هو خمرٌ» موضوع را بیان فرمودهاند.
روایت چهارم: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ وَ ابْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً قَالا: «سَأَلْنَا أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْفُقَّاعِ فَقَالَ: حَرَامٌ وَ هُوَ خَمْرٌ مَجْهُولٌ وَ فِيهِ حَدُّ شَارِبِ الْخَمْرِ».[4]
روایت پنجم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنِ الْفُقَّاعِ- فَقَالَ (ع): هِيَ الْخَمْرُ بِعَيْنِهَا».[5]
روایت ششم: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْفُقَّاعِ، فَقَالَ: «لَا تَشْرَبْهُ فَإِنَّهُ خَمْرٌ مَجْهُولٌ وَ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ فَاغْسِلْهُ»[6]در این روایت بعد از اینکه امام (ع) میفرماید: خوردن فقاع حرام است، با جمله «اگر به لباست اصابت کرد آن را بشوی»، نجاست آن را هم بیان میکنند.
روایت هفتم: عَنْ زَاذَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ «قَالَ: لَوْ أَنَّ لِي سُلْطَاناً عَلَى أَسْوَاقِ الْمُسْلِمِينَ لَرَفَعْتُ عَنْهُمْ هَذِهِ الْخَمیرَةَ يَعْنِي الْفُقَّاعَ».[7]
روایت هشتم: «هیَ خمرٌ استَصغَرَه النّاس».[8]
طائفه دوم: روایاتی که در آنها تعبیر «الفقاع من الخمر» آمده و فقاع از جنس خمر شمرده شده است.
روایت اول: عَنْ حُسَيْنٍ الْقَلَانِسِيِّ قَالَ: «كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي (ع) أَسْأَلُهُ عَنِ الْفُقَّاعِ- فَقَالَ لَا تَقْرَبْهُ فَإِنَّهُ مِنَ الْخَمْرِ».[9]
مجموع این روایات هم بر حرمت و هم بر نجاست فقّاع دلالت میکند؛ با این بیان که یا حقیقتاً فقّاع، خمر است (همانطور که در بعضی از روایات آمده بود) و یا اگر چه حقیقتاً خمر نیست، اما شارع آن را بمنزله خمر قرار داده است.
بحث جلسه آینده: بحث موضوعی درباره فقاع است و اینکه اساساً فقاع به چه چیزی اطلاق میشود؟
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. وسائل الشیعة، طبع اسلامیه، ج17، کتاب اطعمه و اشربه، باب 27 من ابواب الاشربة المحرمة، ح2. - همان، طبع آل البیت، ج25، ص360، کتاب الاطعمة و الاشربة، ابواب الاطعمة المحرمة باب 27، ح2.
[2]. همان، ح4.
[3]. همان، ح1.
[4]. همان، ح11.
[5]. همان، ح7.
[6]. همان، ح8.
[7]. همان، ح9.
[8]. همان، ح1.
[9]. همان، ح6.