درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 3 خرداد 1395 موضوع جزئی: مستثنیات از مطهِّرات مصادف با: 16 شعبان 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 79 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
قبل از آغاز سخن، خجسته میلاد با سعادت حضرت بقیة الله الأعظم (عج) را خدمت رهروان و عاشقان آن حضرت، صمیمانه تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدوارم خدای متعال عنایتی کند و دل حضرت بقیة الله (عج) نسبت به ما مهربان گردد؛ هرچند قصور و تقصیر ما زیاد است، لکن انتظار داریم که حضرت ولی عصر (عج) کریمانه رفتار کنند و نام ما را از دفتر سربازان خود، حذف ننمایند.
همچنین، سالروز آزادسازی خرمشهر را خدمت ملت ایران و رزمندگان عزیز تبریک و تهنیت عرض مینمایم. برخی از وقایع در تاریخ یک کشور برای همیشه ماندگار میشوند که آزادسازی خرمشهر نیز از همین نوع وقایع است که نه تنها جزئی از تاریخ ایران است، بلکه جزئی از تاریخ همه ملتهای جهان محسوب میگردد زیرا آزادسازی خرمشهر نشاندهنده پیروزی یک ملت در سایه استقامت است.
در جلسات قبل، به مسأله 388 اشاره شد و عرض شد که مرحوم سید (ره) در این مسأله، هفت مورد را از دایره مطهِّرات خارج کرده است که چهار مورد از موارد هفتگانه مذکور، بررسی شد. در این جلسه، ابتدا برای یادآوری، مجدداً به این مسأله اشاره میشود و سپس سایر موارد باقیمانده بررسی خواهد شد.
مسأله 388: «ليس من المطهرات الغسل بالماء المضاف و لا مسح النجاسة عن الجسم الصيقلي كالشيشة و لا إزالة الدم بالبصاق و لا غليان الدم في المرق و لا خبز العجين النجس و لا مزج الدهن النجس بالكر الحار و لا دبغ جلد الميتة و إن قال بكل قائل»[1].
مرحوم سید (ره) در مسأله مذکور، هفت مورد را از دایره مطهرات خارج کرده است که به شرح ذیل میباشد:
1- شستن با آب مضاف، موجب طهارت نمیشود؛ به عنوان مثال، اگر لباس انسان متنجّس باشد، به واسطه شستن با گلاب، نمیتوان به طهارت آن حکم کرد.
2- صرف پاک کردن و زایل شدن نجاست از سطوح صیقلی مانند شیشه، موجب حکم به طهارت نمیشود.
3- پاک کردن و زایل شدن خون با آب دهان، موجب طهارت نمیشود.
4- اگر خون در دیگ آبگوشت بیفتد و غلیان پیدا کند، این غلیان باعث طهارت نمیشود.
5- پخته شدن خمیر متنجّس و تبدیل آن به نان، موجب طهارت نیست.
6- اگر به آب کر در حال غلیان، روغن متنجّس اضافه شود، ممزوج شدن روغنِ متنجِّس و آب کر در حال غلیان، موجب طهارت نمیشود.
7- جلد میته به واسطه دباغی، طاهر نمیشود.
بررسی مورد پنجم
مرحوم سید (ره) فرموده است که پخت خمیر متنجّس و تبدیل آن به نان، از مطهِّرات محسوب نمیگردد و لذا نمیتوان حکم به طهارت آن نان کرد. [این قید از فرمایشات مرحوم سید (ره)، در مباحث مربوط به «استحاله» و بحث 24 از فروع تطهیر با آب، به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته است].
در رابطه با دلیل این فرمایش مرحوم سید (ره)، گفته شده است که اطلاقاتی که بر نجاستِ متنجِّس دلالت دارد، شامل مانحن فیه نیز میشود؛ خواه این شیء متنجِّس [خمیر] به وسیله آتش، پخته شده باشد یا به وسیله آتش، پخته نشده باشد. به علاوه، با توجه به جریان استصحاب، جایی برای حکم به طهارت باقی نمیماند و باید به نجاست آن نان حکم شود زیرا بعد از پخت خمیر و تبدیل آن به نان، شک میشود که آیا تبدیل خمیر به نان، موجب طهارت شده است یا موجب طهارت نشده است که در این صورت، حالت سابقه [نجاست خمیر] استصحاب میگردد و به نجاست آن نان حکم میشود.
همچنین، روایاتی در این زمینه وجود دارد که بر نجاست نان مذکور، دلالت دارد.
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا وَ مَا أَحْسَبُهُ إِلَّا (عَنْ) حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ؛ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الْعَجِينِ، يُعْجَنُ مِنَ الْمَاءِ النَّجِسِ: كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ (ع): «يُبَاعُ مِمَّنْ يَسْتَحِلُّ أَكْلَ الْمَيْتَةِ»[2].
ابن ابی عمیر گفته است که از امام صادق (ع) درباره خمیری که با آب نجس به عمل آمده است، سوال شد. حضرت (ع) فرمود که این نان را به کسانی که اکل میته را جایز میدانند، بفروشید.
البته حضرت (ع) در روایت دیگری فرموده است که نان پخته شده از خمیر نجس، قابل فروش نیست و باید دفن شود؛ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «يُدْفَنُ وَ لَا يُبَاعُ»[3].
البته روایت دیگری از ابن ابی عمیر وارد شده است که در نگاه اول با روایت مذکور، تعارض دارد:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، فِي عَجِينٍ عُجِنَ وَ خُبِزَ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّ الْمَاءَ كَانَتْ فِيهِ مَيْتَةٌ؛ قَالَ (ع): «لَا بَأْسَ أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ»[4].
امام صادق (ع) در این روایت فرموده است که خوردن نان تهیه شده از خمیرِ نجس، اشکالی ندارد زیرا آنچه که نجس است، به وسیله آتش از بین میرود.
بزرگان و فقها در صدد برآمدهاند تا وجهی برای جمع بین دو روایت مذکور، بیان کنند و بگویند که این دو روایت با یکدیگر تعارض ندارند.
اولین دلیلی که بر عدم تعارض بین دو روایت مذکور، اقامه شده است، اعراض اصحاب از روایت دوم است و چون اصحاب به این روایت اعتنایی نکردهاند لذا این روایت قابل استناد نیست.
به علاوه، گفته شده است که «ابن ابی عمیر» از بزرگان و اصحاب ائمه (ع) محسوب میگردد [حتی گفته شده است که مرسلههای ابن ابی عمیر، حکم مسندهای او را دارد] لذا چطور امکان دارد که ایشان دو روایت که با هم سازگاری ندارند را ذکر کرده باشد؛ به خصوص اینکه هر دو روایت از امام صادق (ع) نقل شده است لذا این احتمال وجود دارد که از روایت دوم، مطلبی حذف شده باشد یا اینکه قرینهای وجود داشته است که اکنون در دسترس نیست. اگر شک شود که حکم باید بر اساس روایت اول یا روایت دوم باشد، بین دو روایت تعارض ایجاد میشود و آنها تساقط میکنند که در این صورت، بر اساس مقتضای اصل، به استصحاب یا اطلاق متنجّسیّت رجوع میشود.
همچنین، گفته شده است که روایت دوم بر مواردی حمل میشود که خمیر از آب مستعصم (آب کر یا جاری کثیر) که میته در آن وجود دارد، ولی در مزه و رنگ و بوی آن تغییر ایجاد نشده است، عملآوری شده باشد که در این صورت، به دلیل کراهتی که در این آب وجود دارد، حضرت (ع) فرموده است که اگر خمیر پخته شود، اشکالی ندارد.
در تبیین کلام مذکور، گفته شده است که در زمان گذشته، افتادن میته حیوانات در آب، امری متعارف بوده است و گاهی از اوقات میته حیوانات، مانند موش، در چاه آب میافتاده است؛ همانطور که در روایت ذیل نیز به این مطلب اشاره شده است:
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ جَدِّهِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْبِئْرِ، يَقَعُ فِيهَا الْفَأْرَةُ أَوْ غَيْرُهَا مِنَ الدَّوَابِّ فَتَمُوتُ فَيُعْجَنُ مِنْ مَائِهَا، أَ يُؤْكَلُ ذَلِكَ الْخُبْزُ؟ قَالَ (ع): «إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ فَلَا بَأْسَ بِأَكْلِهِ»[5].
احمد بن محمد در این روایت گفته است که از امام صادق (ع) درباره موشی که در چاه آب بیفتد و سپس در چاه بمیرد و از آب این چاه خمیر تهیه شود، سؤال کردم که آیا میتوان نان به دست آمده از این خمیر را خورد؟ حضرت (ع) فرمود که اگر آتش به خمیر اصابت کند، [خمیر پخته شود،] خوردنش اشکالی ندارد.
راه دیگر برای رفع تعارض بین دو روایت مذکور، این است که گفته شود عبارت «أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ»، جنبه تعلیل دارد و از این تعلیل، تعمیم استفاده میشود زیرا امام (ع)، نخست فرموده است که اشکالی ندارد و سپس فرموده است که «أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ». تعمیمی که از عبارت «أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ» برداشت میشود، این است که هر شیء نجسی که با آتش پخته شود، محکوم به طهارت است و این امر همه نجاست را شامل میشود؛ اما این در حالی است که این سخن در هیچ موردی مطرح نشده است لذا این امر بیانگر وهن روایت دوم است که در نتیجه، نمیتوان بر اساس آن حکم کرد.
مرحوم شیخ طوسی (ره) در نهایه [کتاب استبصار] به مطهرِّیت پخته شدن خمیر، قائل شده است و فرموده است که اگر خمیر نجس پخته شود و به نان تبدیل گردد، به طهارت آن نان حکم میشود. ظاهر کتاب مقنعه نیز بر همین مطلب دلالت دارد. البته به نظر میرسد که دلیل این بزرگان همین روایت دوم باشد که اشکالات مذکور، نسبت به آن وارد شده است.
بررسی قید ششم
بر اساس کلام مرحوم سید (ره)، اگر روغن نجس در آب کر در حال غلیان ریخته شود، نمیتوان به طهارت آن روغن حکم کرد.
مرحوم آیت الله حکیم (ره) فرموده است که مرحوم سید (ره) در بحثهای گذشته، طهارت را استبعاد نکرده است، ولی در این مسأله، فرموده است که ریخته شدن روغن در آب کر داغ، از مطهرات محسوب نمیگردد.
مرحوم آیت الله خویی (ره) نیز در این رابطه فرموده است که مانحنفیه در فرع 19 از فروع مربوط به تطهیر به وسیله آب بیان شده است که نظر مرحوم سید (ره) در آنجا، مانند همین مسأله است و ایشان به عدم طهارت روغن حکم کرده است.
البته مرحوم سید (ره) در بحثهای قبل استثنائی را مطرح کرده بود، مبنی بر اینکه اگر روغن متنجّس، در آب کر داغ ریخته شود و غلیان پیدا کند و آب کر به تمام اجزای روغن برسد، به طهارت روغن حکم میشود، اما به نظر میرسد که این اتفاق در عمل رخ نمیدهد لذا جایی برای استثناء نیز باقی نمیماند.
نظر علامه (ره) این است که اگر روغن متنجّس در آب کر داغ ریخته شود، به طهارت روغن حکم میشود که ممکن است نظر ایشان همان استثنائی باشد که مرحوم سید (ره) نقل کرده است.
«الحمد لله رب العالمین»
[1]. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج، ص148.
[2]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الأسآر، باب 11، ص243، ح1.
[3]. همان. ح2.
[4]. همان، ابواب الماء المطلق، باب 14، ص175، ح 18.
[5]. همان، ح12.