درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فیالإستنجاء تاریخ: 11 بهمن 1395 موضوع جزئی: کیفیت تطهیر مخرج غائط مصادف با: 1 جمادیالاول 1438 سال تحصیلی: 96- 95 جلسه: 55 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
عرض شد که به نظر مرحوم سید (ره)، در استنجاء مخرج غائط به وسیله سنگ و امثال آن، حتماً باید سه مرتبه استنجاء شود؛ هرچند که با یک مرتبه نیز طهارت حاصل شود، ولی اگر با سه مرتبه استنجاء نیز طهارت حاصل نشود، شخص برود [استنجاء را ادامه دهد] تا پاک شود. پس واجب در مسح، اکثر الأمرین از پاکی و عدد است، یعنی اگر پاکی با یک بار مسح کشیدن حاصل شود، شخص باید سه مرتبه [که اکثر الأمرین است] مسح کند، ولی اگر با سه مرتبه مسح سنگ و امثال آن، طهارت حاصل نشود، شخص باید مسح را [اکثر الأمرین] ادامه دهد تا طهارت حاصل گردد.
سؤالی که به ذهن میآید، این است که اگر نقاء و پاکی با یک مرتبه مسح کردن مخرج غائط به وسیله سنگ و امثال آن، حاصل شود، آیا سه بار مسح کردن لازم است؟
در رابطه با اکتفاء کردن به یک مرتبه مسح کردن با سنگ و امثال آن، روایاتی وارد شده است که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): الْوُضُوءُ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ لِمَنْ جَاءَ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ بَالَ؛ قَالَ: «يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ يُذْهِبُ الْغَائِطَ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ»[1].
یونس بن یعقوب گفته است که به امام صادق (ع) گفتم که وضوئی را که خداوند متعال بر بندگان واجب کرده است، برای کسی که غائط یا بول از او دفع شده است [، به چه کیفیت است؟] آن حضرت (ع) فرمود که آلت تناسلیاش را میشوید و غائط را برطرف میکند، سپس دو بار دو بار وضو میگیرد [به استحباب دو بار شستن صورت و دستها اشاره دارد].
از عبارت «یذهب الغائط»، استفاده میشود که باید غائط را برطرف کند تا نقاء و پاکی حاصل شود لذا با توجه به اینکه زوال غائط با یک مرتبه شستن یا استنجاء با سنگ و امثال آن نیز حاصل شود، نتیجه گرفته میشود که یک بار شستن یا یک بار استنجاء نیز در صورتی که موجب حصول طهارت شود، کافی است.
اشکال شیخ انصاری (ره) به استدلال به روایت مذکور[2]
شیخ انصاری (ره) فرموده است که دو قرینه در این روایت وجود دارند که بر این دلالت دارند که این روایت به بحث استنجاء به وسیله سنگ و امثال آن، مربوط نمیشود و معنای «یذهب الغائط» نیز این است که غائط به وسیله شستن با آب برطرف شود.
قرینه اول، کلمه «الْوُضُوءُ»، در صدر روایت است که چون وضو به وسیله آب محقق میشود، در نتیجه، زوال غائط نیز به وسیله آب است.
قرینه دوم، عبارت «يَغْسِلُ ذَكَرَهُ» است که از این عبارت فهمیده میشود که زوال غائط نیز باید به وسیله شستن با آب باشد. بنابراین، روایت مذکور، به غَسل مخرج غائط به وسیله آب اشاره دارد و به استنجاء به وسیله مسح با سنگ و امثال آن، اشاره ندارد.
بنابراین، منظور از «یذهب الغائط»، همان «یغسِلُ دُبُرَهُ» است لذا مخرج غائط نیز باید به وسیله آب شسته شود.
مرحوم شیخ (ره) در ادامه، گفته است که برفرض که گفته شود که اگر منظور از «یذهب الغائط»، «یغسِلُ دُبُرَهُ» است، چرا همان تعبیرِ «یغسِلُ دُبُرَه»، در روایت نیامده است تا صراحتاً دلالت کند که منظور این است که مخرج غائط نیز باید با آب تطهیر شود. عرض میشود که به خاطر استهجان کلمه «دُبُر»، امام (ع) این لفظ را به کار نبرده است.
پاسخ از کلام مرحوم شیخ (ره)
اولاً: سؤال سائل در رابطه با وضو بوده است و طرح بحث استنجاء از باب تفضل بوده است لذا اصلاً بین وضو و استنجاء ربطی نیست تا گفته شود که چون وضو به وسیله آب محقق میشود، پس استنجاء نیز حتماً باید به وسیله آب باشد.
ثانیاً: تفاوتی بین «ذَکر» و «دُبر» نیست تا امام (ع) یکی را ذکر کند و دیگری را به خاطر استهجان ذکر نکند لذا اگر دلیل عدم ذکر کلمه «دُبُر»، استهجان بوده است، کلمه «ذَکر» نیز نباید ذکر میشد.
ثالثاً: در بعضی از روایات کلمه «عجان» که به معنای «دُبُر» است، آمده است؛ در صورتی که اگر عدم ذکر «دُبُر» در روایت مذکور، استهجان باشد، کلمه «عجان» نیز نباید در آن روایات ذکر میشد.
رابعاً: بر فرض که پذیرفته شود که ذکر کلمه «دُبُر»، استهجان داشته است، عرض میشود که امام (ع) میتوانست از تعابیر دیگری مثل «یغسل موضع الغائط» و امثال آن، استفاده کند که استهجان نداشته باشد. بنابراین، اشکال شیخ انصاری (ره) به روایت مذکور، وارد نیست.
خامساً: با توجه به اینکه روایات دیگری مبنی بر این وارد شده است که تطهیر مخرج غائط هم به وسیله آب و هم به وسیله استنجاء با سنگ و امثال آن، ممکن است، نمیتوان روایت مذکور را به کلی کنار گذاشت و گفت که هیچ اشارهای به استنجاء به وسیله مسح با سنگ و امثال آن ندارد.
روایت دوم: عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع)؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: لِلِاسْتِنْجَاءِ حَدٌّ؟ قَالَ: «لَا؛ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ»؛ قُلْتُ: فَإِنَّهُ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ وَ يَبْقَى الرِّيحُ؛ قَالَ: «الرِّيحُ لَا يُنْظَرُ إِلَيْهَا»[3].
ابن مغیرة گفته است که از امام کاظم (ع) پرسیدم که آیا برای استنجاء حدّی است؟ آن حضرت (ع) فرمود که نه، استنجاء حدی ندارد؛ استنجاء چیزی است که آلودگی را پاک میکند. گفتم که آلودگی را پاک میکند، ولی بوی آن باقی میماند. حضرت (ع) فرمود که به بو توجهی نمیشود [، یعنی صرف برطرف شدن آلودگی کفایت میکند و بقاء بو به طهارت خللی وارد نمیکند].
گفتهاند که از عبارت «يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ»، استفاده میشود که منظور این است که پاکی حاصل شود و نقاء و پاکی، گاهی با شستن به وسیله آب و گاهی با استنجاء با سنگ و امثال آن، حاصل میشود و با یک مرتبه شستن یا یک مرتبه استنجاء نیز محقق میشود پس ملاک این است که طهارت حاصل شود و اگر با یک بار استنجاء با سنگ و امثال آن، طهارت حاصل شود، کفایت میکند و نیازی نیست که شخص دوباره استنجاء کند.
اشکالات وارد شده بر استدلال به روایت مذکور
مرحوم شیخ انصاری (ره) بر استدلال به روایت مذکور، دو اشکال وارد کرده است:
اشکال اول
مرحوم شیخ انصاری (ره) فرموده است که روایت مذکور، به شستن به وسیله آب مربوط میشود و به استنجاء به وسیله مسح با سنگ و امثال آن، مربوط نمیشود چون از کلام راوی یعنی «فَإِنَّهُ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ وَ يَبْقَى الرِّيحُ»، فهمیده میشود که نقاء و پاکی باید به وسیله شستن با آب حاصل شود چون بویی که در مخرج غائط باقی مانده است، با استشمام دست، حاصل میشود و دست در صورتی بوی غائط میگیرد که مخرج غائط به وسیله آن شسته شده باشد و گرنه اگر مخرج غائط به وسیله سنگ و امثال آن، استنجاء شده باشد، زمینهای برای بقاء بوی غائط باقی نمیماند تا امام (ع) بفرماید که بقاء بوی غائط اشکالی ندارد. بنابراین، روایت مذکور، به غَسل با آب منحصر است و به استنجاء با سنگ و امثال آن، مربوط نمیشود.
پاسخ از اشکال اول
پاسخ این است که استکشاف بقاء بوی غائط منحصر به شستن با آب نیست، بلکه از طُرق دیگر نیز میتوان بقاء بوی غائط را فهمید؛ مثلاً از طریق اشیائی که با موضع غائط ملاقات میکنند، میتوان فهمید که بوی غائط باقی مانده است یا باقی نمانده است. به عنوان نمونه، بعد از اینکه شخص به وسیله سنگ مخرج غائط را تطهیر کرد و یقین پیدا کرد که غائط برطرف شده است دوباره سنگی برمیدارد و به مخرج غائط میکشد و بو میکند تا پی ببرد که بوی غائط باقی مانده است یا باقی نمانده است. پس استکشاف بقاء بوی غائط به بو کشیدن از طریق دست منحصر نیست، بلکه از طرق دیگر نیز میتوان فهمید که بوی غائط در موضع غائط باقی مانده است یا باقی نمانده است. بنابراین، نقاء و پاکی به وسیله مسح با سنگ و امثال آن نیز حاصل میشود و منحصر به شستن به وسیله آب نیست و در مسح نیز مثل شستن با آب، ملاک حصول طهارت است؛ هرچند آن طهارت با یک بار مسح حاصل شود.
اشکال دوم
شیخ انصاری (ره) فرموده است که روایت ابن مغیره در صدد بیان حدّ استنجاء و مقدار واجب استنجاء، میباشد و در صدد بیان این نیست که استنجاء با چه چیزی حاصل میشود لذا نمیتوان برای اثبات مدعا [اکتفاء به یک مرتبه مسح کردن با سنگ و امثال آن،] به این روایت تمسک کرد.
پاسخ از اشکال دوم
کیفیت استنجاء در پاسخ امام (ع)، یعنی «يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ»، نهفته است. اینکه امام (ع) فرموده است که استنجاء آلودگی را پاک میکند، حاکی از این است که ملاک حصول پاکی است؛ اعم از اینکه پاکی با چند مرتبه شستن و مسح حاصل شود یا با یک مرتبه حاصل شود لذا صحیح نیست که گفته شود که روایت مذکور، فقط به حد استنجاء اشاره دارد و به کیفیت استنجاء اشاره ندارد چون حدّ استنجاء که حصول پاکی و نقاء باشد، یا با آب حاصل میشود یا با مسح به وسیله سنگ و امثال آن، حاصل میشود.
«والحمدلله رب العالمین»