درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فیالإستنجاء تاریخ: 17 بهمن 1395 موضوع جزئی: کیفیت تطهیر مخرج غائط مصادف با: 7 جمادیالاول 1438 سال تحصیلی: 96- 95 جلسه: 57 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مرحوم سید (ره) در ادامه مباحث مربوط به تطهیر مخرج غائط، نوشته است: «و يجزئ ذو الجهات الثلاث من الحجر و بثلاثة أجزاء من الخرقة الواحدة و إن كان الأحوط ثلاثة منفصلات»[1].
به نظر مرحوم سید (ره)، سه جهت از یک سنگ، برای استنجاء کفایت میکند [، یعنی سنگی که سه جهت دارد، برای استنجاء کفایت میکند و نیازی نیست که استنجاء حتماً با سه سنگ باشد]. همچنین، استنجاء به سه جزء از یک پارچه کافی است [در این مورد دو وجه متصور است؛ وجه اول این است که خرقه واحده تکهتکه شود و به سه قسمت تقسیم شود و وجه دیگر این است که پارچه به صورت کامل تکهتکه نشود، بلکه سه برش بخورد، ولی به طور کامل از بدنه پارچه جدا نشود که هر برش به عنوان یک جزء مورد استفاده قرار گیرد]؛ هرچند که احتیاط [مستحب] این است که سه سنگ جداگانه یا سه پارچه جداگانه برای استنجاء مورد استفاده قرار بگیرند.
در رابطه با مجزی بودن یا مجزی نبودن سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه، برای استنجاء، دو قول وجود دارد:
قول اول، قول عدهای است که معتقدند که سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه، برای استنجاء، کفایت میکند و نیازی نیست که استنجاء حتماً با سه سنگ یا سه پارچه صورت گیرد. مرحوم سید (ره)، علامه (ره) در بعضی از کتب خود، شیخ مفید (ره) و شهید (ره) به این قول قائل شدهاند. همچنین، علامه (ره) در کتاب مختلف، این قول را از قاضی ابن برّاج نقل کرده است.
قول دوم، قول کسانی است که معتقدند که استنجاء با سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه کافی نیست و استنجاء باید با سه سنگ یا سه پارچه جداگانه صورت گیرد. محقق نراقی (ره)، آیت الله حکیم (ره) و آیت الله خویی (ره) به این قول قائل شدهاند. نظر مختار نیز همین قول است.
محقق نراقی (ره) فرموده است: «الحق العدم، وفاقاً للمحقق و والدي و جماعة، للاستصحاب و تبادر التغاير من ثلاثة أحجار و خلافاً للمفيد و القاضي و الشهيد و بعض آخر، فذهبوا إلى كفايته».[2]
ادله قول اول
اولاً: فرقی بین اتصال و انفصال اجزاء نیست و به تعبیر روشنتر، ملاک این است که هنگام استنجاء، مخرج غائط به وسیله سنگ و امثال آن، سه بار مسح شود لذا فرقی نیست که به وسیله سه سنگ جداگانه، سه بار تمسّح انجام شود یا اینکه تمسّح با سه جهت از یک سنگ انجام شود. به تعبیر دیگر، هدف شارع این بوده است که سه بار تمسّح انجام شود و این هدف در صورتی که تمسّح با سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه انجام شود نیز محقق میشود و تمسّح خصوصیتی ندارد که حتماً با سه سنگ یا سه پارچه صورت گیرد.
ثانیاً: اطلاقات ادله، تمسّح با سه جهت از یک سنگ یا تمسّح با سه جزء از یک پارچه را نیز شامل میشود. بنابراین، ملاک، حصول نقاء و پاکی و اذهاب الغائط است که این ملاک، با تمسّح به وسیله سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه نیز حاصل میشود.
ادله قول دوم
اولاً: از صحیحه زراره استفاده میشود که استنجاء باید به وسیله سه قطعه سنگ انجام شود و استنجاء به وسیله سه جهت از یک سنگ کافی نیست.
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ وَ يُجْزِيكَ مِنَ الِاسْتِنْجَاءِ ثَلَاثَةُ أَحْجَارٍ بِذَلِكَ جَرَتِ السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَمَّا الْبَوْلُ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ غَسْلِهِ»[3].
زراره در روایت صحیحه مذکور، از امام باقر (ع) نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرموده است که نماز بدون طهارت محقق نمیشود و استنجاء به وسیله سه قطعه سنگ برای حصول طهارت کفایت میکند و سنت رسول اکرم (ص) اینگونه بوده است، اما [مخرج] بول حتماً باید شسته شود [تا طهارت حاصل شود].
از عبارت «وَ يُجْزِيكَ مِنَ الِاسْتِنْجَاءِ ثَلَاثَةُ أَحْجَارٍ»، استفاده میشود که اگر مکلّف به جای آب، به وسیله سه قطعه سنگ استنجاء کند، کفایت میکند و «ثلاثةُ أَحجار»، صراحت دارد؛ در اینکه استنجاء باید با سه سنگ صورت گیرد. بنابراین، استنجاء با سه جهت از یک سنگ کافی نیست.
ثانیاً: در احکام تعبّدیه با استحسانات نمیتوان مسأله را ثابت کرد لذا نمیتوان گفت که هدف شارع این بوده است که طهارت و تمسّح حاصل بشود و فرقی نمیکند که تمسّح با سه سنگ یا با سه جهت از یک سنگ صورت گیرد چون شاید در تمسّح با سه سنگ به صورت جداگانه حکمتی باشد که معلوم نیست و شاید انفصال سنگها خصوصیتی داشته باشد که غرض شارع جز با انفصال حاصل نمیشود.
ثالثاً: بر فرض که از روایات کشف نشود که استنجاء حتماً باید با سه سنگ یا سه پارچه باشد یا استنجاء با سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه نیز کافی است، به استصحاب بقاء نجاست تمسک میشود لذا باید با سه سنگ یا سه پارچه، استنجاء شود تا طهارت حاصل گردد؛ به این معنی که اگر شخص با سه جهت از یک سنگ یا سه جزء از یک پارچه استنجاء کند و شک داشته باشد که نجاست برطرف شده است یا نجاست برطرف نشده است، نجاست قبل از استنجاء، استصحاب میشود. در نتیجه، باید با سه سنگ یا سه پارچه به صورت جداگانه، استنجاء شود تا به زوال نجاست یقین پیدا شود.
مرحوم سید (ره) در ادامه، نوشته است: «و يكفي كلّ قالع و لو من الأصابع»[4].
به نظر مرحوم سید (ره)، هر چیزی که نجاست را برطرف کند، برای استنجاء کفایت میکند؛ هرچند از انگشتان باشد [، یعنی استنجاء به وسیله انگشتان نیز مجزی است].
آیت الله حکیم (ره) فرموده است: «على المشهور، بل عن الخلاف و الغنية الإجماع عليه، المؤيد بما قيل من جعل الأصحاب المنع عن العظم و الروث و المحترم من قبيل الاستثناء»[5]؛ مشهور این است که هر چیزی که برطرف کننده غائط و نجاست باشد، برای استنجاء کفایت میکند و در کتاب خلاف شیخ طوسی (ره) و غنیه ابن زهره (ره) بر این مطلب ادعای اجماع شده است. کلام اصحاب، مبنی بر استثناء استخوان، سرگین و أشیاء محترم از اشیاء قالعه [چیزهایی که نجاست را برطرف کنند] نیز نظر مشهور را تأیید میکند؛ به این معنی که استنجاء با استخوان، سرگین و أشیاء محترم درست نیست و این، حاکی از این است که استنجاء به وسیله غیر این سه مورد، جایز است لذا استنجاء به وسیله انگشتان نیز مشکلی ندارد.
در بعضی از روایات، از جمله روایت ذیل، وارد شده است که استخوان و سرگین، غذای جِن است و در بعضی از روایات وارد شده است که أجنة با پیامبر (ع) شرط کرده بودند که پیامبر (ص) این موارد را جزء چیزهایی که به وسیله آنها استنجاء میکنند، قرار ندهد.
عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اسْتِنْجَاءِ الرَّجُلِ بِالْعَظْمِ أَوِ الْبَعَرِ أَوِ الْعُودِ؛ قَالَ: «أَمَّا الْعَظْمُ وَ الرَّوْثُ فَطَعَامُ الْجِنِّ وَ ذَلِكَ مِمَّا اشْتَرَطُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ: لَا يَصْلُحُ بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ»[6].
در نتیجه، استنجاء مخرج غائط منحصر به أحجار نیست و با سایر أشیاء به غیر از استخوان، سرگین و اشیاء محترم نیز میتوان استنجاء کرد و دلیل اینکه استنجاء منحصر به أحجار نیست، روایت مضمره ذیل است:
عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: كَانَ يَسْتَنْجِي مِنَ الْبَوْلِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ مِنَ الْغَائِطِ بِالْمَدَرِ وَ الْخِرَقِ[7].
اشکال بر کلام مذکور، مبنی بر جواز استنجاء مخرج غائط به وسیله انگشتان
به نظر میرسد که کلام قائلین به جواز استنجاء به وسیله انگشتان، تمام نباشد زیرا درست است که استنجاء مخرج غائط منحصر به احجار نیست، بلکه با چیزهای دیگر نیز میتوان استنجاء کرد، لکن سرایت دادن این حکم، به انگشتان بعید به نظر میرسد چون انگشتان از اجسام خارجی نیستند؛ در حالی که سایر اشیائی که میتوان با آنها استنجاء کرد، نوعاً از اجسام خارجیهاند و حتی مواردی، مثل استخوان، سرگین و امثال آن نیز که استثناء شدهاند از اجسام خارجیه میباشند [، یعنی مستثنی و مستثنیمنه یک نوعند و استثناء منقطع نیست]. بنابراین، سرایت دادن حکم جواز استنجاء، به انگشتان که از اجزاء متخلّی است و از اجسام خارجی نمیباشد، صحیح نیست.
بعضی عالمان، برای جواز استنجاء به وسیله انگشتان، به روایاتی تمسک کردهاند که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع)؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: لِلِاسْتِنْجَاءِ حَدٌّ؟ قَالَ: «لَا؛ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ...»[8].
ابن مغیرة در روایت حسنه مذکور، گفته است که از امام کاظم (ع) پرسیدم که آیا برای استنجاء حدّی است؟ آن حضرت (ع) فرمود که نه، استنجاء حدی ندارد؛ استنجاء چیزی است که آلودگی را پاک میکند.
گفتهاند که ظاهر از پاسخ امام (ع) که فرموده است: «استنجاء حدی ندارد؛ استنجاء چیزی است که آلودگی را پاک میکند»، این است که ملاک در طهارت مخرج غائط، حصول طهارت و پاکی است لذا فرقی نمیکند که این طهارت با آب یا با مسح به وسیله سنگ یا با مسح با انگشتان حاصل گردد.
اشکال بر روایت مذکور، این است که این روایت برای بیان حدّ استنجاء وارد شده است و برای بیان حدّ ما یستنجیبه نیست که گفته شود که استنجاء به وسیله انگشتان را نیز شامل میشود. بنابراین، استناد به روایت مذکور، تمام نیست.
روایت دوم: عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): الْوُضُوءُ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ لِمَنْ جَاءَ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ بَالَ؛ قَالَ: «يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ يُذْهِبُ الْغَائِطَ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ»[9].
یونس بن یعقوب گفته است که به امام صادق (ع) گفتم که وضوئی را که خداوند متعال بر بندگان واجب کرده است، برای کسی که غائط یا بول از او دفع شده است [، به چه کیفیت است؟] آن حضرت (ع) فرمود که آلت تناسلیاش را میشوید و غائط را برطرف میکند؛ سپس دو بار، دو بار وضو میگیرد [به استحباب دو بار شستن صورت و دستها اشاره دارد].
گفتهاند که روایت مذکور، به آنچه در وضو لازم است و همچنین، به آنچه به عنوان مقدمه وضو لازم است، اشاره دارد و چون عبارت «یذهب الغائط»، اطلاق دارد، هر چیزی را که بتواند نجاست را زایل کند، شامل میشود. بنابراین، ازاله غائط به وسیله انگشتان نیز صحیح است.
اشکال این است که چون انگشتان دست از مواضع وضو محسوب میشوند و طهارت آنها در هنگام وضو شرط است، در صورتی که استنجاء مخرج غائط به وسیله انگشتان صورت گیرد، مسلم است که انگشتان نجس خواهند شد و وضو گرفتن با انگشت نجس باطل است لذا استنجاء به وسیله هر شیء خارجی، به جز موارد استثناء، صحیح است، اما استنجاء به وسیله انگشتان که از اجزاء متخلّی است، صحیح نیست و با مذاق شارع و متشرعه نمیسازد که متخلّی به قصد پاک کردن بخشی از بدنش، بخشی دیگر از بدنش را متنجِّس کند.
«والحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص173.
[2]. مولى احمد بن محمد مهدى، نراقى، مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج1، ص378.
[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب9، ص315، ح1.
[4]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص173.
[5]. سيد محسن، طباطبايی حكيم، مستمسک العروة الوثقی، ج2، ص218.
[6]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب35، ص357،ح1.
[7]. همان، باب26، ص344، ح6.
[8]. همان، باب13، ص322، ح1.
[9]. همان، باب9، ص316، ح5.