فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه‌96/02/03

چاپ

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه‌                                                          تاریخ: 4 اردیبهشت 1396

موضوع جزئی:  الثالث: الريح الخارج من مخرج الغائط                                             مصادف با: 26 رجب 1438

سال تحصیلی: 96- 95                                                                                                    جلسه: 79

                                                                                                 

    «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

الثالث: الريح الخارج من مخرج الغائط

«الثالث: الريح الخارج من مخرج الغائط إذا كان من المعدة صاحب صوتاً أو لا، دون ما خرج من القبل، أو لم يكن من المعدة كنفخ الشيطان، أو إذا دخل من الخارج ثمّ خرج»[1].

سوم: باد خارج شده از مخرج غائط

به نظر مرحوم سید (ره)، سومین مورد از نواقض وضو، بادی است که از مخرج غائط و از معده خارج می‎شود و فرقی نمی‎کند که صدا داشته باشد (ضرطة) یا صدا نداشته باشد (فسوة)، اما بادی که [در زنان] از قُبُل خارج می‎شود، ناقض وضو نیست و همچنین، بادی که از معده خارج نمی‎شود، مثل نفخ شیطان [که شخص تصور می‎کند که بادی از مخرج او خارج شده است، ولی تخیّلی بیش نبوده است که از طرف شیطان به او القاء شده است،] ناقض وضو نیست و همچنین، بادی که [هنگام اماله کردن] از بیرون به مخرج غائط داخل شده است و سپس [بعد از بیرون آمدن شیئی که با آن اماله شده است]، خارج می‎شود، ناقض وضو نیست.

دلیل ناقض بودن باد معده

دلیل اول: اجماع

دلیل اینکه باد معده که از مخرج غائط خارج می‎شود، ناقض و موجب  وضوست، اجماع است و گفته شده است که خلافی در ناقض بودن باد معده بین مسلمین نیست.

آیت الله حکیم (ره) فرموده است: «إجماعاً كما في البول، بل قيل لا خلاف فيه بين المسلمين»[2].

آیت الله خویی (ره) نیز فرموده است: «انتقاض الوضوء بالريح من المسائل المتسالم عليها بين الفريقين»[3].

دلیل دوم: روایات

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؟ فَقَالا: «مَا يَخْرُجُ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ مِنَ الذَّكَرِ وَ الدُّبُرِ مِنَ الْغَائِطِ وَ الْبَوْلِ أَوْ مَنِيٍّ أَوْ رِيحٍ وَ النَّوْمُ حَتَّى يُذْهِبَ الْعَقْلَ وَ كُلُّ النَّوْمِ يُكْرَهُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تَسْمَعُ الصَّوْتَ»[4].

روایت دوم: عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ؛ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) عَنِ النَّاسُورِ؛ أَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؟ قَالَ: «إِنَّمَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ ثَلَاثٌ؛ الْبَوْلُ وَ الْغَائِطُ وَ الرِّيحُ»[5].

روایت سوم: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «لَا يُوجَبُ الْوُضُوءُ إِلَّا مِنْ غَائِطٍ أَوْ بَوْلٍ أَوْ ضَرْطَةٍ تَسْمَعُ صَوْتَهَا أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا»[6].‌

«ضرطة» بادی است که صدا دارد و از انسان خارج می‎شود و «فسوة» بادی است که صدا ندارد، اما بوی آن استشمام می‎شود.

بنابراین، با توجه به اجماع و روایاتی که مطرح شد، نتیجه گرفته می‎شود که خروج باد معده از مخرج غائط، ناقض وضوست.

چند نکته در رابطه با ناقضیت باد معده وجود دارد که به آنها اشاره می‎شود:

نکته اول، اینکه همان بحثی که در رابطه با بول و غائط مطرح شد [، مبنی بر اینکه آیا خروج بول و غائط باید فقط از مخرج طبیعی و اصلی باشد تا ناقض وضو باشند یا اینکه خروج از غیر مخرج طبیعی نیز ناقض وضوست]، در رابطه با باد معده نیز مطرح است و آن، اینکه آیا ناقضیت باد معده منحصر در خروج از مخرج طبیعی است یا اینکه اگر باد معده از غیر مخرج طبیعی نیز خارج شود، ناقض وضو است؟

پاسخ، این است که همان قولی که در رابطه با ناقضیت بول و غائط مطرح شد، در این بحث نیز مطرح می‎شود و آن، اینکه ملاک در ناقضیت باد معده این است که از مخرج غائط خارج شود و این اعم از این است که از مخرج طبیعی خارج شده باشد یا از غیر مخرج طبیعی خارج شده باشد. مرحوم سید (ره) نیز همین مطلب را اختیار کرده است و فرموده است که باد معده‎ای ناقض وضوست که از مخرج غائط خارج شده باشد و نگفته است که از «دُبُر» خارج شود تا به مخرج طبیعی منحصر گردد، بلکه «مخرج غائط» که در کلام مرحوم سید (ره) آمده است، اعم از مخرج طبیعی و غیر طبیعی است، لذا باد معده‎ای که از مخرج غائط خارج شود، ناقض وضوست و در ناقضیت، بین خروج آن باد از مخرج طبیعی و غیر طبیعی فرقی نیست. همچنین، فرقی نمی‎کند که خروج باد معده از غیر مخرج طبیعی، معتاد باشد یا معتاد نباشد. بنابراین، خصوصیتی برای مخرج اصلی و طبیعی نیست.

بادی که از مخرج غائط خارج می‎شود، در صورتی ناقض وضوست که از معده خارج شده باشد لذا اگر بادی از مخرج غائط خارج شود، ولی از معده نباشد، ناقض وضو نخواهد بود.

همچنین، باد خارج شده باید از مخرج غائط خارج گردد لذا اگر بادی از قُبُل زن خارج گردد، ناقض وضو نخواهد بود و اینکه مرحوم سید (ره) فرموده است که باد خارج شده باید از معده باشد، حاکی از این است که بادی که از قُبُل زن خارج می‎شود، از معده نیست و ناقض وضو نمی‏باشد.

همچنین، بادی که از خارج به مخرج غائط وارد شود و سپس خارج گردد، ناقض وضو نیست.

نکته دوم، این است که صدا داشتن باد، معتبر نیست لذا اگر بادی از مخرج غائط خارج شود و صدا نداشته باشد، ناقض وضو خواهد بود و از این بالاتر اینکه اگر بادی از مخرج غائط خارج شود و علاوه بر صدا، بو نداشته باشد نیز ناقض وضو خواهد بود.

دلیل حکم مذکور، اطلاق اخبار است که اخبار ذیل از آن جمله‎اند:

روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؟ فَقَالا: «مَا يَخْرُجُ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ مِنَ الذَّكَرِ وَ الدُّبُرِ مِنَ الْغَائِطِ وَ الْبَوْلِ أَوْ مَنِيٍّ أَوْ رِيحٍ وَ النَّوْمُ حَتَّى يُذْهِبَ الْعَقْلَ وَ كُلُّ النَّوْمِ يُكْرَهُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تَسْمَعُ الصَّوْتَ»[7].

روایت دوم: عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي الصَّلَاةِ فَيَعْلَمُ أَنَّ رِيحاً قَدْ خَرَجَتْ فَلَا يَجِدُ رِيحَهَا وَ لَا يَسْمَعُ صَوْتَهَا؛ قَالَ: «يُعِيدُ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ لَا يَعْتَدُّ بِشَيْ‌ءٍ مِمَّا صَلَّى إِذَا عَلِمَ ذَلِكَ يَقِيناً»[8].

روایت سوم: «... وَ لَا تَغْسِلْ ثَوْبَكَ إِلَّا مِمَّا يَجِبُ عَلَيْكَ فِي خُرُوجِهِ إِعَادَةُ الْوُضُوءِ وَ لَا يَجِبُ عَلَيْكَ إِعَادَتُهُ إِلَّا مِنْ بَوْلٍ أَوْ مَنِيٍّ أَوْ غَائِطٍ أَوْ رِيحٍ‏ تَسْتَيْقِنُهَا فَإِنْ شَكَكْتَ فِي رِيحٍ أَنَّهَا خَرَجَتْ مِنْكَ أَوْ لَمْ تَخْرُجْ فَلَا تَنْقُضْ مِنْ أَجْلِهَا الْوُضُوءَ إِلَّا أَنْ تَسْمَعَ صَوْتَهَا أَوْ تَجِدَ رِيحَهَا وَ إِنِ اسْتَيْقَنْتَ أَنَّهَا خَرَجَتْ مِنْكَ فَأَعِدِ الْوُضُوءَ سَمِعْتَ وَقْعَهَا أَوْ لَمْ تَسْمَعْ وَ شَمَمْتَ‏ رِيحَهَا أَوْ لَمْ تَشَمَّ...»[9].

اطلاق روایات اول و دوم و تصریح روایت سوم، بر این دلالت دارند که اگر باده معده‎ای از مخرج غائط خارج شود و بو و صدا نداشته باشد، ناقض وضو خواهد بود.

ان قلت: اطلاق روایات مذکور، به وسیله روایاتی، مثل روایت زرارة [عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «لَا يُوجَبُ الْوُضُوءُ إِلَّا مِنْ غَائِطٍ أَوْ بَوْلٍ أَوْ ضَرْطَةٍ تَسْمَعُ صَوْتَهَا أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا»[10]] که بو داشتن باد را متذکر شده‎اند، قید می‎خورند و در نتیجه، بادی ناقض وضوست است که اگر صدا ندارد، بو داشته باشد.

قلنا: اولاً: روایات دال بر ناقض بودن باد بدون بو، منحصر به مطلقات نیست، بلکه روایاتی نیز وجود دارند که به ناقض بودن باد بدون بو تصریح کرده‎اند که روایت سومی [روایت فقه الرضا (ع)] که ذکر شد، از آن جمله است.

ثانیاً: روایات دال بر بو داشتن باد بر طریق عادی حمل می‎شوند، یعنی عادتاً این‎گونه است که بادی که صدا نداشته باشد و از انسان خارج شود، بو دارد و دلیل بر اینکه بو داشتن باد بدون صدا، عادی است، این است که تقیّد به شنیدن صدا و تقیّد به اینکه باد خارج شده، بو داشته باشد، برای رفع وسوسه شیطان است که در بعضی از اخبار نیز به این مطلب اشاره شده است که روایات ذیل از جمله آن اخبار است:

روایت اول: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ؛ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْفُخُ فِي دُبُرِ الْإِنْسَانِ حَتَّى يُخَيَّلَ إِلَيْهِ أَنَّهُ قَدْ خَرَجَ مِنْهُ رِيحٌ وَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا رِيحٌ تَسْمَعُهَا أَوْ تَجِدُ رِيحَهَا»[11].

روایت دوم: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ؛ أَنَّهُ قَالَ لِلصَّادِقِ (ع): أَجِدُ الرِّيحَ فِي بَطْنِي حَتَّى أَظُنَّ أَنَّهَا قَدْ خَرَجَتْ؛ فَقَالَ: «لَيْسَ عَلَيْكَ وُضُوءٌ حَتَّى تَسْمَعَ الصَّوْتَ أَوْ تَجِدَ الرِّيحَ»؛ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ إِبْلِيسَ يَجْلِسُ بَيْنَ أَلْيَتَيِ الرَّجُلِ فَيُحْدِثُ لِيُشَكِّكَهُ»[12].

بنابراین، روایاتی که باد را به بو یا صدا داشتن مقید کرده است، به خاطر رفع وسوسه شیطان بوده است لذا بادی که بو نداشته باشد نیز در صورتی که یقین به خروج آن از معده و مخرج غائط باشد، ناقض وضوست، اما اگر انسان نسبت به خروج آن از معده و مخرج غائط یقین پیدا نکند، ملاک را همان طریق عادی که صدا یا بو داشتن باد است، قرار می‎دهد تا به وسوسه شیطان دچار نشود.

نکته سوم، این است که محقق (ره) و علامه (ره) معتقدند که بادی که از قُبُل زن خارج می‎شود، ناقض وضوست. دلیل این دو بزرگوار این است که قُبُل زن به جوف زن راه دارد. بنابراین، قُبُل نیز مانند دُبُر به جوف و شکم زن راه دارد لذا ممکن است که باد معده از طریق قُبُل خارج شود که در این صورت، ناقض وضو خواهد بود. حتی صاحب حدائق (ره) در این مورد، مرد را نیز به زن ملحق کرده است و به این نکته تصریح کرده است که اگر بادی از قُبُل زن یا مرد خارج شود، ناقض وضوست.

در پاسخ از کلام این بزرگان، عرض می‎شود که قُبُل زن و ذکر مرد هیچ راهی به معده ندارد چون اگر به معده راه داشت، باید علاوه بر باد، چیزهای دیگری نیز از آنها خارج می‎شد؛ در حالی که این‎گونه نیست. بنابراین، مسیر قُبُل و دُبُر کاملاً مجزای از همند و این‎گونه نیست که قُبُل نیز به معده راه داشته باشد. بنابراین، بادی ناقض وضوست که از معده و از طریق مخرج غائط خارج شود و بر فرض اینکه بادی از قُبُل خارج شود، فقط به زن مربوط می‎شود و مرد را شامل نمی‎شود و بر فرض که چنین بادی از قُبُل زن خارج گردد، از قبیل نفخ شیطان است و ناقض نیست.

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص183.

[2]. سید محسن، طباطبایی حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج2، کتاب الطهارة، ص255.

[3]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، کتاب الطهارة، فصلٌ فی موجبات الوضوء و نواقضه، ص476.

[4]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب2، ص249، ح2.

[5]. همان، ص250، ح6.

[6]. همان، باب1، ص246، ح2.

[7]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب2، ص249، ح2.

[8]. همان، باب1، ص248، ح9.

[9]. فقه الرضا (ع)، ص67؛ سلسلة الینابیع الفقهیة، ج1، ص4.

[10]. همان، باب1، ص246، ح2.

[11]. همان، ص246، ح3.

[12]. همان، ح5.