فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه 96/02/17

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في موجبات الوضوء و نواقضه                                                        تاریخ: 17 اردیبهشت 1396

موضوع جزئی:  چیزهایی که ناقض وضو نیستند                                                  مصادف با: 10 شعبان 1438

سال تحصیلی: 96- 95                                                                                                     جلسه:85

                                                                                              

 

       «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

کیفیت جمع بین دسته سوم و دسته چهارم روایات

دسته سوم، روایاتی‎اند که تفصیل دادهاند بین اینکه اگر مَذی خارج شده از روی شهوت باشد، ناقض وضو است، ولی اگر از روی شهوت خارج نشده باشد، ناقض وضو نیست ولی دسته اول، روایاتی هستند که دلالت دارند بر اینکه مَذی، ناقض وضو نیست مطلقا؛ چه از روی شهوت خارج شده باشد و چه از روی شهوت خارج نشده باشد.

سؤال این است که آیا دسته سوم از روایات، می‎توانند دسته اول از روایات را تقیید بزنند؛ به این معنی که گفته شود که اگر خروج مَذی از روی شهوت باشد، ناقض وضو خواهد بود؟

پاسخ این است که در رابطه با دسته سوم از روایات دو مسأله قابل طرح است؛ اول اینکه باید ثابت شود که این دسته از روایات فی‎نفسه صلاحیت تقیید روایات دسته اول را ندارند و دوم اینکه دسته سوم از روایات معارض دارند و آن معارض نیز نسبت به دسته سوم روایات، رجحان دارند و آن اینکه روایات دسته چهارم با دسته سوم روایات معارضند و بر دسته سوم رجحان دارند. پس باید دو مطلب ثابت شود تا رجحان دسته اول روایات بر سایر روایات اثبات گردد؛ اول اینکه باید ثابت شود که دسته سوم روایات صلاحیت تقیید دسته اول روایات را ندارند و دوم اینکه باید ثابت شود که دسته سوم روایات، معارض دارند و معارض نیز بر دسته سوم روایات رجحان دارند.

علت اینکه روایات دسته سوم فی حد نفسه صلاحیت تقیید روایات دسته اول روایات را ندارند این است که اگر مَذی عبارت از آب رقیقی بود که در صورت ملاعبه از روی شهوت خارج می‎شود در این صورت دسته اول و دسته سوم از روایات معارض خواهند بود و نسبت بین آنها همانند نسبت بین دسته اول و دسته دوم از روایات، تباین است چون روایات دسته اول می‎گویند که مَذی ناقض وضو نیست مطلقا، ولی دسته سوم از روایات با اندکی تفاوت نسبت به روایات دسته دوم [که بر این دلالت داشت که مَذی ناقض وضو نیست مطلقا؛ چه از روی شهوت خارج شده باشد و چه از روی شهوت خارج نشده باشد]، می‎گویند که اگر مَذی از روی شهوت خارج شود، ناقض وضو است لذا گفته می‎شود که بین روایات دسته اول و دسته سوم تباین است لذا با توجه با مرجّحاتی که برای دسته اول روایات ذکر شد؛ از قبیل شهرت فتوایی، موافقت با سنت [روایاتی که نواقض را به موارد خاص محصور می‎دانند]، مخالفت با عامّه، گفته می‏شود که دسته اول بر دسته سوم مقدم است.

اما اگر مَذی را به معنای اعم گرفته شود، یعنی گفته شود که مَذی عبارت از آب رقیقی است که بر اثر ملاعبه از انسان خارج می‎شود؛ چه از روی شهوت باشد و چه از روی شهوت نباشد، در این صورت گفته می‎شود که فرد غالب مَذی به موردی مربوط می‎شود که از روی شهوت خارج شده باشد لذا به مورد غالب [خروج از روی شهوت] انصراف پیدا می‎کند لذا در این صورت نیز دسته سوم روایات صلاحیت تقیید دسته اول از روایات را ندارند لذا در هر دو صورت [چه مَذی به معنای خروج آب از روی شهوت باشد و چه به معنای اعم از شهوت و غیر شهوت]، دسته اول از روایات بر دسته سوم مقدم می‎شود و دسته سوم روایات فی حد نفسه صلاحیت تقیید دسته اول را ندارند.

اما باید عرض شود که با توجه به اینکه روایات دسته سوم معارض دارند و روایات دسته چهارم [خروج مَذی از روی شهوت، ناقض وضو نیست] معارض این دسته از روایاتند، ممکن نیست که روایات دسته سوم بتوانند دسته اول روایات را تقیید بزنند، چون روایات دسته چهارم که با دسته سوم معارضند، به خاطر همراهی با دسته روایات دسته اول بر روایات دسته سوم مقدم می‎شود چون روایات دسته اول بر عدم ناقضیت مَذی به طور مطلق دلالت داشتند؛ اعم از اینکه مَذی از روی شهوت خارج شده باشد یا از روی شهوت خارج نشده باشد و روایات دسته چهارم در آن بخشی که مَذی از روی شهوت خارج شده باشد با روایات دسته اول همراهند. بنابراین، از جمیع آنچه ذکر شد نتیجه گرفته می‎شود که هیچ کدام از روایات دسته دوم، سوم و چهارم صلاحیت تقیید روایات دسته اول را ندارند.

خلاصه اینکه مَذی؛ هرچند که از روی شهوت خارج شده باشد ناقض وضو نیست.

«وَذی»

وَذی، آبی است که بعد از خروج مَنی از انسان خارج می‎شود.

بعضی از لغویین ادعا کرده‎اند که واژه «وَذی» در کتب لغت وجود ندارد؛

طُریحی (ره) گفته است: «و ذكر الوذي مفقود في كثير من كتب اللغة»[1]؛ واژه «وَذی» در بسیاری از کتب لغت وجود ندارد.

همچنین، صاحب جواهر (ره) گفته است: «و لم يحضرني من كتب اللغة ما أتحقق به ذلك، بل عن شارح الدروس انه لم يقف فيما حضره من كتب اللغة على شي‌ء مناسب له»[2].

آیت الله خویی (ره) گفته است که «وَذی» همان «وَدی» است که گاهی با ذال و گاهی با دال خوانده می‎شود. آیت الله خویی (ره) در دلیل کلام خود به صحیحه ابن سنان اشاره کرده است و گفته است که در این روایت، آنچه از ذَکر خارج می‎شود منحصر به مَنی، مَذی و وَدی دانسته شده است و سخنی از وَذی در این روایت نیامده است در صورتی که اگر وَذی آبی غیر از وَدی بود باید به آن اشاره می‎شد[3].

البته در پاسخ از کلام آیت الله خویی (ره) عرض می‎شود که لفظ «مَنی» که در صحیحه ابن سنان آمده است همان وَذی است، به به علاوه اینکه در مرسله ابن رباط تعبیر «وَذی» نیز آمده است، لکن معنای دیگری [غیر از آبی که بعد از مَنی خارج می‎شود] برای آن ذکر شده است:

عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «يَخْرُجُ مِنَ الْإِحْلِيلِ الْمَنِيُّ وَ الْمَذْيُ وَ الْوَذْيُ وَ الْوَدْيُ؛ فَأَمَّا الْمَنِيُّ فَهُوَ الَّذِي يَسْتَرْخِي لَهُ الْعِظَامُ وَ يَفْتُرُ مِنْهُ الْجَسَدُ وَ فِيهِ الْغُسْلُ وَ أَمَّا الْمَذْيُ يَخْرُجُ مِنْ شَهْوَةٍ وَ لَا شَيْ‌ءَ فِيهِ وَ أَمَّا الْوَدْيُ فَهُوَ الَّذِي يَخْرُجُ بَعْدَ الْبَوْلِ وَ أَمَّا الْوَذْيُ فَهُوَ الَّذِي يَخْرُجُ مِنَ الْأَدْوَاءِ وَ لَا شَيْ‌ءَ فِيهِ»[4].

بنابراین، وَذی، چیزی غیر از وَدی است، لکن وَذی نیز همانند مَذی، ناقض وضو نیست چون نواقض وضو منحصر در چند چیز دانسته شده است [بول، غائط، باده معده، خواب، هر چیزی که عقل را زایل کند، استحاضه و مَنی] و وَذی جزء این موارد نیست لذا نمی‎تواند ناقض وضو باشد.

«وَدی»

وَدی، آبی است که بعد از بول از انسان خارج می‎شود.

سه روایت در رابطه با «وَدی» آمده است؛

روایت اول: عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «يَخْرُجُ مِنَ الْإِحْلِيلِ الْمَنِيُّ وَ الْمَذْيُ وَ الْوَذْيُ وَ الْوَدْيُ؛ فَأَمَّا الْمَنِيُّ فَهُوَ الَّذِي يَسْتَرْخِي لَهُ الْعِظَامُ وَ يَفْتُرُ مِنْهُ الْجَسَدُ وَ فِيهِ الْغُسْلُ وَ أَمَّا الْمَذْيُ يَخْرُجُ مِنْ شَهْوَةٍ وَ لَا شَيْ‌ءَ فِيهِ وَ أَمَّا الْوَدْيُ فَهُوَ الَّذِي يَخْرُجُ بَعْدَ الْبَوْلِ وَ أَمَّا الْوَذْيُ فَهُوَ الَّذِي يَخْرُجُ مِنَ الْأَدْوَاءِ وَ لَا شَيْ‌ءَ فِيهِ»[5].

ابن رباط در این روایت مرسله از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرمود که مَنی، مَذی، وَذی و وَدی از آلت ذکوریت خارج می‎شوند، پس مَنی چیزی است که به خاطر خروج آن، استخوان‎ها سُست می‎شوند و بدن بی‎حال می‎شود و غُسل به خاطر آن واجب می‎شود، اما مَذی چیزی است که از روی شهوت خارج می‎شود و غُسل و وضو ندارد، اما وَدی چیزی است که بعد از بول از انسان خارج می‎شود و اما وَذی چیزی است که به خاطر بیماری و مریضی از انسان خارج می‎شود و غُسل و وضو ندارد.

این روایت، فقط «وَدی» را تفسیر کرده است و به ناقضیت یا عدم ناقضیت آن اشاره نکرده است.

روایت دوم: عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «ثَلَاثٌ يَخْرُجْنَ مِنَ الْإِحْلِيلِ وَ هُنَّ الْمَنِيُّ وَ فِيهِ الْغُسْلُ وَ الْوَدْيُ فَمِنْهُ الْوُضُوءُ لِأَنَّهُ يَخْرُجُ مِنْ دَرِيرَةِ الْبَوْلِ»؛ قَالَ: «وَ الْمَذْيُ لَيْسَ فِيهِ وُضُوءٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْأَنْفِ»[6].

عبدالله بن سنان در این روایت صحیحه از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرمود که سه چیز است که از آلت ذکوریت خارج می‎شوند که عبارتند از مَنی که غُسل به خاطر آن واجب می‎شود، وَدی که به خاطر آن وضو واجب می‎شود چون از مجرای بول خارج می‎شود، سپس حضرت (ع) فرمود که مورد دیگر، مَذی است که به خاطر آن وضو واجب نمی‎شود چون به منزله چیزی است که از بینی خارج می‎شود.

این روایت گفته است که وَدی، ناقض وضو است چون از همان مجرای بول خارج می‎شود.

روایت سوم: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «إِنْ سَالَ مِنْ ذَكَرِكَ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَذْيٍ أَوْ وَدْيٍ وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَلَا تَغْسِلْهُ وَ لَا تَقْطَعْ لَهُ الصَّلَاةَ وَ لَا تَنْقُضْ لَهُ الْوُضُوءَ وَ إِنْ بَلَغَ عَقِبَيْكَ فَإِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ النُّخَامَةِ...»[7].

زراره در روایت حسنه مذکور از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرمود که اگر چیزی از مَذی یا وَدی از آلت تو جاری شد و تو در حال نماز خواندنی، شستن لازم نیست آن را بشویی و نمازت را قطع کنی، و وضو به خاطر آن باطل نمی‎شود؛ هرچند که به پشتت رسیده باشد چون آن آب به منزله اخلاط سر و سینه است.

این روایت گفته است که وَدی، ناقض وضو نیست چون به منزله اخلاط سر و سینه است.

در رابطه با روایت اول گفته شده است که هرچند که حکم وَدی در این روایت بیان نشده است، لکن سیاق روایت قرینه است بر اینکه همان حکمی که برای مَذی بیان شده است در رابطه با وَدی نیز جاری است و آن اینکه وَدی نیز همانند مَذی، ناقض وضو نیست.

اما در رابطه با روایت دوم و سوم، عرض می‎شود که این دو روایت با هم معارضند و باید ببینیم که تعارض بین این دو روایت چگونه برطرف می‎شود که إن‎شاءالله در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت.

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. فخر الدين، طريحى، مجمع البحرین، ج1، ص433.

[2]. محمد حسن،‌ نجفى صاحب الجواهر، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، ج1، ص415.

[3]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج3، ص499.

[4]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب12، ص278، ح6.

[5]. همان.

[6]. همان، ص280، ح14.

[7]. همان، ص276، ح2.

Please publish modules in offcanvas position.