درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ في أفعال الوضوء تاریخ: 7 بهمن 1396 موضوع جزئی: الثالث: مسح الرأس- مسح بر جلو سر مصادف با: 9 جمادیالاولی 1439 سال تحصیلی: 97- 96 جلسه: 51 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
عرض شد که به نظر مرحوم سید (ره)، واجب است که مسح سر بر یک چهارم از سر که جلو سر است، باشد، پس مسح بر غیر آن کفایت نمیکند.
دلیل حکم مذکور، این است که هر چند که آیه شریفه «...وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...»[1] و روایاتی که در رابطه با وضو وارد شدهاند، اطلاق دارند و به اطلاقشان مسح بر همه سر را شامل میشوند، لکن روایاتی که بر مسح بر جلو سر تصریح دارند این اطلاقات را تقیید میزنند که روایات ذیل از جمله آن روایات مقیدهاند:
روایت اول: [فی روایةٍ صحیحةٍ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «مَسْحُ الرَّأْسِ عَلَى مُقَدَّمِهِ»[2].
روایت دوم: [فی روایةٍ صحیحةٍ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ؛ قَالَ: وَ ذَكَرَ الْمَسْحَ؛ فَقَالَ: «امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِكَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَيْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَيْمَنِ»[3].
روایت سوم: [فی روایةٍ مرسلةٍ] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) فِي الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ وَ عَلَيْهِ الْعِمَامَةُ؛ قَالَ: «يَرْفَعُ الْعِمَامَةَ بِقَدْرِ مَا يُدْخِلُ إِصْبَعَهُ فَيَمْسَحُ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِهِ»[4].
همچنین، روایات بیانیه که از کیفیت وضوی پیامبر (ص) حکایت دارند [که در جلسات گذشته در بیان کیفیت وضو، ذکر شدند] بر این دلالت دارند که مسح سر باید بر جلو سر باشد.
به علاوه اینکه مسح بر جلو سر نزد فقها از ضروریات مذهب است.
البته روایاتی وارد شدهاند که بر این دلالت دارند که مسح سر منحصر بر مسح بر جلو سر نیست لذا این روایات با روایات دال بر وجوب مسح سر بر جلو سر معارضند. روایت ذیل از جمله روایات معارض است:
[روایت صحیحه حسین بن ابی الأعلی] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «امْسَحِ الرَّأْسَ عَلَى مُقَدَّمِهِ وَ مُؤَخَّرِهِ»[5].
از روایت مذکور، استفاده شده است که جایز است که مسح سر بر پشت سر باشد لذا مسح سر منحصر به مسح بر جلو سر نیست. بنابراین، این روایت با آنچه ذکر شد؛ مبنی بر اینکه واجب است که مسح سر بر جلو سر باشد، منافات دارد لذا گفتهاند که بین دو طایفه از روایات، تعارض است.
رفع تعارض بین روایت مذکور و روایات دال بر وجوب مسح بر جلو سر
گفته شده است که روایت مذکور، قابل استناد نیست چون:
اولاً: مخالف ضروری مذهب است و با فتاوای اصحاب سازگاری ندارد و همچنین، با روایات دیگر که بر لزوم مسح بر جلو سر دلالت دارند، سازگاری ندارد.
ثانیاً: با توجه به اینکه روایت مذکور، روایت صحیحه است، به راحتی کنار گذاشته نمیشود [البته بعضی، مثل سید عبدالأعلی سبزواری (ره) گفتهاند که این روایت، سنداً ضعیف است لذا قابل استناد نیست]، بلکه توجیه میشود و برای این روایت محمل درست میشود؛ به این نحو که گفته میشود که روایت مذکور بر تقیه حمل میشود زیرا این روایت بر جواز مسح به مؤخر رأس ندارد، بلکه ظاهر روایت این است که مسح سر باید بر تمام سر باشد چون در روایت «مؤخره» به وسیله واو بر «مقدمه» عطف شده است بنابراین، روایت مذکور با قول عامه مبنی بر مسح بر تمام سر، سازگار است.
مرحوم سید (ره)، در ادامه فرموده است: «و الأولى و الأحوط الناصية و هي ما بين البياضين من الجانبين فوق الجبهة»[6].
به نظر مرحوم سید (ره)، اولی و احوط [احتیاط واجب] این است که مسح بر ناصیه باشد و ناصیه بین دو سفیدی از دو طرف است که بالای پیشانی است.
دلیل حکم مذکور
صاحب جواهر (ره)[7] گفته است که ناصیه متعین است و مسح باید بر ناصیه باشد زیرا روایاتی که وجود دارند بر لزوم مسح بر ناصیه دلالت دارند که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): «إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ، فَقَدْ يُجْزِيكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرُفَاتٍ؛ وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ وَ مَا بَقِيَ مِنْ بِلَّةِ يُمْنَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَى وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُسْرَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَى»[8].
در جلسات گذشته عرض شد که جمله خبریه در مقام انشاء، ظهور آکد در مفادش دارد.
روایت دوم: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عن ابی عبدالله (ع): قَالَ: «لَا تَمْسَحُ الْمَرْأَةُ بِالرَّأْسِ كَمَا يَمْسَحُ الرِّجَالُ إِنَّمَا الْمَرْأَةُ إِذَا أَصْبَحَتْ مَسَحَتْ رَأْسَهَا وَ تَضَعُ الْخِمَارَ عَنْهَا فَإِذَا كَانَ الظُّهْرُ وَ الْعَصْرُ وَ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ تَمْسَحُ بِنَاصِيَتِهَا»[9].
در روایت مذکور، برای زن دو نحو مسح مطرح شده است؛ اول، در نماز صبح، مسح بر سر آمده است و کلمه «ناصیة» به کار نرفته است و دوم، در نماز ظهر، عصر، مغرب و عشاء مسح بر ناصیه انجام میشود.
صاحب جواهر (ره) در پایان کلام خود فرموده است: « لكن مع ذلك كله و المسألة لا تخلو من إشكال»[10].
سپس گفته است که متبادر از لفظ «مقدم» که در روایات آمده است، در نص و فتوا، عرفاً این است که «مقدم»، به قسمت جلو سر گفته میشود و این معنی اوسع از «ناصیة» است، یعنی «ناصیة» در «مقدم الرأس» جا میگیرد و «ناصیة» با «مقدم الرأس» مساوی نیست و این دو عین هم نیستند.
کلام آیت الله حکیم (ره) در جمع بین روایات مذکور
آیت الله حکیم (ره) فرموده است جمع بین روایات گذشته که مشتمل بر کمله «مقدم الرأس» بودند با دو روایت مذکور، که مشتمل بر کلمه «ناصیة» میباشند از چهار راه ممکن است:
اول، اینکه روایات مشتمل بر کلمه «مقدم الرأس» به وسیله دو روایت مشتمل بر کلمه «ناصیة» تقیید میخورند؛ به این معنی که گفته میشود که منظور از «مقدم الرأس»، «ناصیة» است.
دوم، اینکه دو روایت مشتمل بر کلمه «ناصیة» بر أفضل افراد و استحباب حمل میشوند. بنابراین، مسح بر «مقدم الرأس» نیز مکفی است، لکن أفضل این است که مسح بر ناصیه باشد.
البته گاهی پای تعارض بین دو دسته از روایات مطرح میشود که اگر اینچنین باشد، راه اول، بهترین راه است که گفته شود که روایات مشتمل بر کلمه «مقدم الرأس» که مطلقند بر روایات مشتمل بر «ناصیة» که مقیدند، حمل میشوند چون در جمع بین مطلق و مقید، حمل بر أفضل افراد صحیح نیست، بلکه مطلق بر مقید حمل میشود و خلاف متفاهم عرفی است که در عین حال که بین دو روایت تعارض وجود داشته باشد، گفته شود که بر أفضل افراد حمل میشود. اما اگر پای تعارض در میان نباشد و گفته شود که هر دو دسته از روایات مذکور یک معنی را میرسانند، روایات مشتمل بر کلمه «ناصیة» بر أفضل افراد حمل میشود.
سوم، اینکه گفته شود که مقصود از «ناصیة» نیز «مقدم الرأس» است چون «مقدم الرأس» مفهوم روشنی دارد و اجمالی در آن ندارد و در مقابل «مؤخر» است، کما اینکه «مقدم» در مقابل «أیمن» و «أیسر» نیز میباشد، ولی مفهوم «ناصیة» مجمل است و روشن نیست، بنابراین، لفظ «ناصیة» از باب حمل مجمل بر مبیّن بر «مقدم الرأس» حمل میشود لذا مقصود از «ناصیة» نیز همان «مقدم الرأس» است.
چهارم، اینکه گفته شود که «مقدم الرأس» بر «ناصیة» حمل میشود؛ به این معنی که «مقدم الرأس» و «ناصیة» یک امر واحدند و دو چیز نیستند بنابراین، بین روایات مشتمل بر «مقدم الرأس» و روایات مشتمل بر «ناصیة» تعارضی وجود ندارد. به خصوص اینکه صاحب قاموس نیز گفته است که یکی از معانی «مقدم الرأس»، «ناصیة» است. پس این دو، تفاوت لفظی دارند و تفاوت معنوی و ماهوی ندارند در نتیجه، «مقدم الرأس» مجمل است و معلوم نیست که منظور از آن چه چیز است و معلوم نیست که «مقدم الرأس» در مقابل «مؤخر» است یا خصوص «ناصیة» مورد نظر است لذا «مقدم الرأس» بر «ناصیة» حمل میشود و گفته میشود که مقصود از «مقدم الرأس»، «ناصیة» است[11].
آیت الله خویی (ره) در بین احتمالات چهارگانه مذکور، احتمال سوم را برگزیده است و گفته است که مقصود از «ناصیة» همان «مقدم الرأس» است چون معنای «ناصیة» مجمل است ولی معنای «مقدم الرأس» روشن است لذا مجمل بر مبیّن حمل میشود[12]. البته این در فرضی است که بین روایات مشتمل بر «مقدم الرأس» و روایات مشتمل بر «ناصیة» تعارض نباشد چرا که اگر بین این دو دسته از روایات، تعارض باشد روایات مشتمل بر «مقدم الرأس» از باب حمل مطلق بر مقید، بر «ناصیة» حمل میشوند.
نتیجه، اینکه اگر بین دو دسته روایات مذکور، تعارض باشد، راه حل این است که روایات مطلق [روایات مشتمل بر «مقدم الرأس»] بر روایات مقید [روایات مشتمل بر «ناصیة»] حمل میشوند، ولی اگر بین این دو دسته از روایات، تعارض نباشد راه حل این است که روایات مشتمل بر «ناصیة» از باب حمل مجمل بر مبیّن بر «مقدم الرأس» حمل میشوند.
اما در عین حال به نظر مرحوم سید (ره) احتیاط این است که مسح بر ناصیه انجام شود چون «ناصیة» مقدار متیقّن از آن چیزی است که مسح بر آن جایز است، یعنی «ناصیة» قطعاً جزء «مقدم الرأس» است لذا احتیاط این است که به قدر متیقّن اخذ شود.
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. «المائدة»: 6.
[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب22، ص410، ح1.
[3]. همان، باب25، ص418، ح1.
[4]. همان، باب22، ص411، ح3.
[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب22، ص412، ح6.
[6]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص208.
[7]. محمدحسن، نجفی [صاحب الجواهر]، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج2، ص180.
[8]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب31، ص436، ح2.
[9]. همان، باب23، ص414، ح5.
[10]. محمدحسن، نجفی [صاحب الجواهر]، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج2، ص181.
[11]. سید محسن، طباطبایی حکیم، المستمسک فی شرح العروة الوثقی، ج2، ص363.
[12]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، ص138.