فصلٌ في شرائط الوضوء‌ 98/07/09

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في شرائط الوضوء‌                                                                 تاریخ: 9 مهر 1398

موضوع جزئی: شرط سیزدهم؛ اخلاص                                                                                                                 مصادف با: 2 صفر 1441

سال تحصیلی: 99-98                                                                                                            جلسه: 8

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در مسأله580 بود. عرض شد که به نظر مرحوم سید (ره)، اگر شخص دو وضو بگیرد و بعد از هر کدام از آن وضوها، نماز بخواند و سپس یقین پیدا کند که بعد از یکی از آن دو وضو، حدثی حادث شده است، واجب است که او برای نمازهای بعدی وضو بگیرد و هر دو نمازی را که خوانده است، اگر در عدد مختلف باشند، اعاده کند، ولی اگر در عدد مختلف نباشند، اگر آن نمازها جهری [، مثل نماز مغرب] باشند، خواندن یک نماز جهری به قصد ما فی الذمه کفایت می‏کند و اگر آن نمازها اخفاتی [، مثل نماز ظهر] باشند، خواندن یک نماز اخفاتی به قصد ما فی الذمه کفایت می‏کند و اگر آن دو نماز در جهر و اخفات مختلف باشند، او مخیر است که آن نماز را به صورت جهری یا اخفاتی به قصد ما فی الذمه بخواند و احتیاط [مستحب] این است که وی هر دو نماز را اعاده کند، یعنی یک نماز جهری و یک نماز اخفاتی بخواند.

همچنین، عرض شد که اگر دو نمازی که شخص خوانده است، در عدد اختلاف نداشته باشند، ولی یکی جهری و دیگری اخفاتی باشد، شخص در هنگام اعاده، در خواندن بین جهر و اخفات مخیر است.

مشهور گفته‏اند که در این صورت، مجالی برای قاعده اشتغال نیست که شخص بخواهد دو نماز جهری و اخفاتی به جای آورد زیرا قاعده اشتغال به موردی مربوط است که شخص بعد از علم به ثبوت تکلیف، در سقوط آن تکلیف شک دارد، در صورتی که در فرض مورد بحث، شخص در اصل ثبوت تکلیف شک دارد که در این صورت، مسلّم است که خواندن دو نماز جهری و اخفاتی بر عهده او نیست چون قطع دارد که یکی از دو نمازی که خوانده است، صحیح بوده و دیگری باطل بوده است و این‏گونه نیست که هر دو نمازی که خوانده است، باطل باشد لذا خواندن یک نماز کفایت می‏کند.

روایاتی نیز وارد شده‏اند که مربوط به مواردی می‏باشند که فریضه‏ای از کسی فوت شده است و او نمی‏داند که آن فریضه‏ای که فوت شده است، کدام فریضه است و از این روایات استفاده شده است که خواندن یک نماز کفایت می‏کند که روایات ذیل از آن جمله‏اند.

روایت اول: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ‌ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «مَنْ نَسِيَ صَلَاةً مِنْ صَلَاةِ يَوْمِهِ وَاحِدَةً وَ لَمْ يَدْرِ أَيُّ صَلَاةٍ هِيَ، صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ ثَلَاثاً وَ أَرْبَعاً»[1].

کلمه «أربعاً» که در روایت مذکور آمده است، بر این دلالت دارد که خواندن یک نماز چهار رکعتی کفایت می‏کند چون امام صادق (ع) تکرار نماز چهار رکعتی را لازم ندانسته است و فرموده است که خواندن یک نماز چهار رکعتی کافی است و این کلام حاکی از این است که فرقی نمی‏کند که آن نماز، جهری باشد یا اخفاتی باشد.

روایت دوم: همان روایت مذکور، با سندی دیگر است: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ[2].

مورد دو روایت مذکور، فراموشی است، لکن از مورد روایت به بحث مورد نظر [که شخص نماز خوانده است، لکن چون بعد از یکی از دو وضوئی که گرفته است، حدثی از او سر زده است و در نتیجه، علم به بطلان یکی از دو نماز پیدا کرده است]، تعدّی می‏شود و عرض می‏شود که در این مورد که شخص می‏خواهد نمازش را اعاده کند نیز خواندن یک نماز جهری یا اخفاتی به نحو تخییر، کفایت می‏کند.

کلام آیت الله خویی (ره) در رابطه با سند و دلالت دو روایت مذکور

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که دو روایت مذکور، از نظر سند معتبرند و مشکل سندی ندارند. ایشان فرموده است که هرچند که روایت اول را مرسله دانسته‏اند، لکن این روایت از نظر ما مرسله نیست. بله، روایت مرسله، روایتی است که بعضی از روات در سلسله سند روایت نیامده باشند، اما به هر روایتی که راوی ذکر نشده باشد، نمی‏توان مرسله گفت زیرا گاهی راوی تعبیر «عن غیر واحد» را به کار برده است و خود این تعبیر کاشف از معروف بودن روایت است و چنین روایتی ممکن است که در حد روایت متواتر باشد. بنابراین، به صرف بودن تعبیر «عن غیر واحد» در روایتی، نمی‏توان برچسب مرسله بودن به آن روایت زد زیرا خود این تعبیر می‏تواند کاشف از معروف و متواتر بودن روایت باشد و این تعبیر امروزه نیز رایج است و اگر یک مطلبی معروف باشد، می‏گویند که این مطلب را خیلی از افراد نقل کرده‏اند. بنابراین، روایت مذکور، اشکال سندی ندارد.

اما دلالت این دو روایت تمام نیست و بحث مورد نظر را شامل نمی‏شوند چون به مورد فوت فریضه مربوطند، یعنی به موردی مربوط می‏شوند که شخص نماز فریضه را فراموش کرده است و آن نماز از او فوت شده است، ولی در بحث مورد نظر، نماز از شخص فوت نشده است، بلکه او نماز را خوانده است، لکن بعد از خواندن نماز، یقین پیدا کرده است که بعد از یکی از دو وضوئی که برای دو نماز گرفته بود، حدثی از او صادر شده است لذا علم به بطلان یکی از آن دو نماز پیدا کرده است لذا فرض مورد بحث، فوت نماز نیست تا دو روایت مذکور، این مورد را نیز شامل شوند و لذا نمی‏توان از مورد روایت به غیر آن تعدی کرد.

البته ممکن است که گفته شود که مورد، مخصِّص نیست، یعنی مورد مذکورِ در دو روایت مذکور، خصوصیتی ندارد تا غیر آن را شامل نشود لذا دلالت دو روایت مذکور، بر مدعا تمام است.

روایت سوم: عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ يَرْفَعُ الْحَدِيثَ؛ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ صَلَاةً مِنَ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ لَا يَدْرِي أَيَّتُهَا هِيَ؛ قَالَ: «يُصَلِّي ثَلَاثَةً وَ أَرْبَعَةً وَ رَكْعَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْعِشَاءَ كَانَ قَدْ صَلَّى وَ إِنْ كَانَتِ الْمَغْرِبَ وَ الْغَدَاةَ فَقَدْ صَلَّى»[3]‌.

«اربعة» هم نماز جهری و هم نماز اخفاتی را شامل می‏شود و اینکه امام صادق (ع) فرموده است که در موردی که شخص نمازی از نمازهای پنج‏گانه را فراموش کرده باشد، خواندن یک نماز سه رکعتی و یک نماز چهار رکعتی و یک نماز دو رکعتی کفایت می‏کند، حاکی از این است که شخص مخیر است که آن نماز چهار رکعتی را جهراً یا اخفاتاً بخواند. احتیاط اقتضا می‏کند که شخص یک نماز جهری و یک نماز اخفاتی بخواند، ولی امام (ع) فرموده است که خواندن یک نماز چهار رکعتی کفایت می‏کند لذا شخص مخیر است که یک نماز چهار رکعتی جهری یا اخفاتی بخواند.    

روایت مذکور نیز همانند دو روایت قبلی بر مدعا [خواندن یک نماز چهار رکعتی جهری یا اخفاتی] دلالت دارد.

روایت سوم، ذیلی دارد که در دو روایت قبلی نیامده بود و آن عبارت «فَإِنْ كَانَتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْعِشَاءَ كَانَ قَدْ صَلَّى» می‏باشد لذا با توجه به این ذیل، از مورد روایت که فوت فریضه باشد، تعدی شده است و گفته شده است که مورد بحث را که فوت فریضه نیست نیز شامل می‏شود.

دلیل آیت الله خویی (ره) بر کفایت خواندن یک نماز جهری یا اخفاتی به نحو تخییر

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که نمی‏توان با تمسک به روایات مذکور، مدعا [کفایت کردن خواندن یک نماز جهری یا اخفاتی به نحو تخییر] را ثابت کرد چون روایات مذکور، در خصوص فوت فریضه وارد شده‏اند که امر دائر بین سه نماز است و امام (ع) فرموده است که خواندن یک نماز سه رکعتی و یک نماز چهار رکعتی و یک نماز دو رکعتی کفایت می‏کند و یقین پیدا می‏شود که نمازی که از شخص فوت شده است، اتیان شده است و تعدّی از این روایات که مورد آنها خاص است و در خصوص فوت فریضه وارد شده‏اند، به مورد بحث که فوت فریضه نیست، جایز نیست.

آیت الله خویی (ره) فرموده است که به نظر می‏رسد که صحیح این است که گفته شود که ادله اعتبار اجهار و اخفات قاصرند [، یعنی ادله‏ای که بر جهر و اخفات خواندن دلالت دارند، این مورد را شامل نمی‏شوند] چون مواردی که گفته شده است که هم جهر و هم اخفات خوانده شود، به موردی مربوط می‏شوند که انسان عالماً و متعمّداً به جای جهر، اخفات بخواند یا به جای اخفات، جهر بخواند، اما مورد بحث این‏گونه نیست چون تعمّدی در کار نبوده است و شخص در فرض مذکور، وظیفه‏اش را انجام داده است، یعنی بعد از وضوی اول، نماز را آن‏گونه که وظیفه‏اش [جهر یا اخفات] بوده است، خوانده است و بعد از وضوی دوم نیز نماز را آن‏گونه که وظیفه‏اش بوده است، خوانده است و تعمّداً چیزی را به جای چیز دیگر نخوانده است لذا اگر یک نماز جهری یا اخفاتی به نیت ما فی الذمه بخواند، کفایت می‏کند. بنابراین، مواردی که شخص نمی‏تواند به جای اخفات، جهر و به جای جهر، اخفات بخواند، مواردی است که شخص عمدی بخواهد آنها را جابه‏جا بخواند، ولی مورد بحث، فرض تعمّد نیست، بلکه مورد جهل و نسیان و غفلت است چون نمی‏داند که آیا نماز جهریه‏ای که خوانده است، باطل شده است یا نماز اخفاتیه‏ای که خوانده است، باطل شده است چون شک در مسبّب ناشی از شک در سبب است، یعنی چون نمی‏داند که آیا وضوی اول باطل شده است یا وضوی دوم باطل شده است لذا شک می‏کند که آیا نماز جهری باطل است یا نماز اخفاتی باطل است و دلیل این امر روایت زراره است که این روایت، فرض التفات و تعمّد را شامل می‏شود و فرض جهل و غفلت را شامل نمی‏شود:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِجْهَارُ فِيهِ وَ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ؛ فَقَالَ: «أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ»[4].

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج8، کتاب الصلاة، ابواب قضاء الصلوات، باب11، ص276، ح1.

[2]. همان.

[3]. همان، ح2؛ احمد بن محمد بن خالد، ابوجعفر، برقی، المحاسن، ج2، کتاب العلل، ص325، ح68.

[4]. همان، ج6، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب26، ص86، ح1.

Please publish modules in offcanvas position.