درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی الحیض تاریخ: 11 بهمن 1401 موضوع جزئی: حکم مشکوک البلوغ و مشکوک الیأس مصادف با: 9 رجب 1444 سال تحصیلی: 1402-1401 جلسه: 61 |
خلاصه جلسه گذشته
مرحوم سید (ره) در ادامه نوشته است: «و المشكوك البلوغ محكوم بعدمه و المشكوك يأسها كذلك»[1].
به نظر مرحوم سید (ره)، اگر شخصی مشکوک البلوغ باشد، حکم عدم بلوغ بر او مترتب میشود و همچنین، زنی که مشکوک الیأس باشد، حکم عدم یائسه بودن بر او مترتب میشود.
دلیل حکم مذکور
دلیل حکم مذکور [، مبنی بر عدم بلوغِ مشکوک البلوغ و عدم یأسِ مشکوک الیأس] استصحاب عدم بلوغ و استصحاب عدم یأس است. دلیل رجوع به استصحاب در فرض مذکور، این است که حکم به عدم حیض، قبل از بلوغ و یا حکم به حیض، قبل از یأس بر موضوعی مترتّب است که این موضوع مرکّب از دو چیز است؛ جزء اول، دختری است که بالغ نشده است یا زنی است که یائسه نشده است که بالوجدان موجود است و جزء دوم، با تعبّد ثابت میشود و تعبّدِ در اینجا عبارت از استصحاب است که شخص در بلوغ و عدم بلوغ یا در یائسه بودن و عدم یائسه بودن شک دارد که عدم بلوغ و عدم یائسه بودن را استصحاب میکند پس، موضوع، مرکب از دو جزء است که یکی از دو جزء بالوجدان ثابت است و جزء دیگر بالتعبّد ثابت میشود پس نسبت به شک در بلوغ، استصحاب عدم بلوغ جاری میشود بنابراین، خونی که دختر میبیند خون حیض نیست و نسبت به شک در یائسگی نیز استصحاب عدم یائسگی جاری میشود بنابراین، خونی که زن میبیند، خون حیض است.
مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که دلیل حکم مذکور، استصحاب عدم نعتی است و مبتنی بر جریان اصل در اعدام ازلیّه نیست زیرا در استصحاب عدم ازلی، نه موضوعی در کار است و نه عَرَضی وجود دارد، لکن در استصحاب عدم نعتی، موضوع و ماهیت وجود دارد ولی شک است که آیا عَرَضِ بلوغ یا عَرَض یائسگی بر آن مترتب شده است یا مترتّب نشده است که استصحاب عدم نعتی جاری میشود.
پس مانعی از جریان استصحاب عدم نعتی در رابطه با مشکوک البلوغ و مشکوک الیأس نیست زیرا این دو از شبهات موضوعیه میباشند و اصل در این دو، استصحاب عدم نعتی است.
مرحوم صاحب جواهر (ره) گفته است که این مسأله اجماعی است بقسمین [، یعنی هم اجماع منقول وجود دارد و هم اجماع محصّل وجود دارد] و علاوه بر جریان اجماع، اخبار نیز بر این مطلب دلالت دارند که روایت ذیل از جمله آن اخبار است؛
عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ؛ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: «ثَلَاثٌ يَتَزَوَّجْنَ عَلَى كُلِّ حَالٍ الَّتِي قَدْ يَئِسَتْ مِنَ الْمَحِيضِ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ»، قُلْتُ: وَ مَتَى تَكُونُ كَذَلِكَ؟ قَالَ: «إِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ سَنَةً فَقَدْ يَئِسَتْ مِنَ الْمَحِيضِ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ وَ الَّتِي لَمْ تَحِضْ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ»، قُلْتُ: وَ مَتَى يَكُونُ كَذَلِكَ؟ قَالَ: «مَا لَمْ تَبْلُغْ تِسْعَ سِنِينَ فَإِنَّهَا لَا تَحِيضُ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ وَ الَّتِي لَمْ يُدْخَلْ بِهَا»[2].
از این روایت استفاده میشود که خونی که قبل از نُه سالگی از دختر خارج شود، خون حیض نیست مگر اینکه صفات حیض را داشته باشد.
با توجه به روایت مذکور، در مانحنفیه نیز چون در بلوغ دختر شک است، نُه ساله بودن او احراز نشده است لذا خونی که او میبیند خون حیض نیست و همچنین، یائسگی زن نیز مورد شک واقع شده است و احراز نشده است لذا خونی که او میبیند خون حیض است.
مسأله701: «إذا خرج ممّن شك في بلوغها دم و كان بصفات الحيض يُحكَم بكونه حيضاً و يُجعَل علامةً على البلوغ بخلاف ما إذا كان بصفات الحيض و خرج ممّن عُلِمَ عدمُ بلوغها، فإنّه لا يُحكَم بحيضيّته و هذا هو المراد من شرطيّة البلوغ»[3].
مرحوم سید (ره) نوشته است که اگر از کسی که در بلوغ او شک است، خونی خارج شود که صفات حیض را داشته باشد [، یعنی گرم باشد، سیاه باشد، غلیظ باشد و به صورت دفعی و با فشار خارج شود]، محکوم به حیض است و خروج این خون علامت بلوغ است به خلاف موردی که خون صفات حیض را داشته باشد ولی آن خون از کسی خارج شود که به عدم بلوغ او علم باشد که در این صورت، خون مذکور، حکم خون حیض را نخواهد داشت و این مراد از شرطیت بلوغ است [، یعنی بلوغ معیار برای ترتّبِ حیضیّت بر خون است لذا اگر نسبت به عدم بلوغ دختر، علم باشد و خونی از او خارج شود، آن خون، خون حیض نیست، هرچند که صفات خون حیض را داشته باشد].
مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که این مطلب در دو مقام مورد بحث واقع میشود؛
مقام اول، مقام ثبوت و واقع است، یعنی آیا ثبوتاً امکان دارد که کسی قبل از نُه سالگی خونی ببیند و آن خون، خون حیض باشد یا امکان ندارد چنین خونی، خون حیض باشد؟
مقام دوم، مقام اثبات و خارج است، یعنی اگر در بلوغ دختری شک باشد و از او خونی خارج شود که اوصاف حیض را داشته باشد، آیا آن خون علامت حیض و بلوغ است یا به صرف اینکه آن خون، صفات حیض را داشته باشد، نمیتوان به بلوغ آن دختر و حیضیّت خون مورد نظر حکم کرد؟[4]
بررسی مقام اول
مقتضای اخبارِ تحدید کننده حیض [که حدّ حیض را از حیث آغاز و پایان مشخص کردهاند] این است که دختر بچه قبل از اتمام نُه سالگی خون حیض نمیبیند، کما اینکه در دو روایت صحیحه ذیل به این مطلب اشاره شده است؛
روایت اول: صحیحه عبدالرحمن بن حَجّاج: عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ؛ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: «ثَلَاثٌ يَتَزَوَّجْنَ عَلَى كُلِّ حَالٍ الَّتِي قَدْ يَئِسَتْ مِنَ الْمَحِيضِ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ»، قُلْتُ: وَ مَتَى تَكُونُ كَذَلِكَ؟ قَالَ: «إِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ سَنَةً فَقَدْ يَئِسَتْ مِنَ الْمَحِيضِ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ وَ الَّتِي لَمْ تَحِضْ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ»، قُلْتُ: وَ مَتَى يَكُونُ كَذَلِكَ؟ قَالَ: «مَا لَمْ تَبْلُغْ تِسْعَ سِنِينَ فَإِنَّهَا لَا تَحِيضُ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِيضُ وَ الَّتِي لَمْ يُدْخَلْ بِهَا»[5].
روایت دوم: صحیحه عبدالله بن سنان: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَةُ وَ كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَةُ وَ عُوقِبَ وَ إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ تِسْعَ سِنِينَ فَكَذَلِكَ وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تَحِيضُ لِتِسْعِ سِنِينَ»[6].
اشکال: ممکن است که گفته شود که روایات مذکور، بر غلبه حمل میشوند، به این معنا که غالب اوقات اینگونه است که دختر تا نُه سالش تمام نشود خون حیض نمیبیند وگرنه خون حیض یک امر واقعی است که از رگ و مجرای خاصی خارج میشود هرچند هنوز نُه سال دختر تمام نشده باشد بنابراین، مانعی از خروج خون حیض قبل از نُه سالگی وجود ندارد.
پاسخ: سخن مذکور، خلاف ظواهر اخبارِ تحدید کننده حیض که بر عدم رؤیت خون حیض قبل از اتمام نُه سالگی دلالت دارند، میباشد، به علاوه اینکه همانگونه که غلبه، قبل از اتمام نُه سالگی محقّق است [به این معنا که دختر غالباً قبل از اتمام نُه سالگی خون حیض نمیبیند] بعد از اتمام و اکمال نُه سالگی نیز محقّق است، یعنی گاهی اوقات دختر بعد از اتمام نُه سالگی نیز خون حیض نمیبیند و این نیز غلبه دارد لذا نمیتوان معیار را غلبه حساب را کرد چون متعارف این است که [خصوصاً در مناطق سردسیر] دختر قبل از اتمام سیزده سالگی خون حیض نمیبیند و نمیشود این را ملاک برای بلوغ قرار داد.
بنابراین، غلبه، دلیل بر حکم به حیضیّت خونی که دختر قبل از اتمام نُه سالگی میبیند، نمیشود زیرا اگر غلبه، معیار برای حکم باشد تحدید حیض به اتمام نُه سالگی از طرف شارع، بدون فایده و لغو خواهد بود و به همین خاطر است که اخبار تحدید کننده حیض، معیار را اتمام نُه سالگی دانستهاند و چارهای نیست که حیض به رسیدن به نُه سالگی محدود شود و گفته شد که ثبوتاً خونی که قبل از نُه سالگی دیده میشو حیض نیست.
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص316.
[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج22، کتاب الطلاق، ابواب العدد، باب3، ص183، ح5.
[3]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص316.
[4]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص75.
[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج22، کتاب الطلاق، ابواب العدد، باب3، ص183، ح5.
[6]. همان، ج19، کتاب الوصایا، باب44، ص365، ح12.