درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 25 آبان 1401

موضوع جزئی: تفسیر آیه 97                               مصادف با: 21 ربیع‏ الثانی 1444

سال تحصیلی: 1402-1401                               جلسه: 217

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 97: «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ»[1]؛ [آنها مى‌گويند: «چون فرشته‌اى كه وحى را بر تو نازل مى‌كند، جبرئيل است و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمى‌آوريم!»] بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد [در حقيقت دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است؛ در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‌كند و هدايت و بشارت است براى مؤمنان».

سؤال: جواب شرط در جمله شرطیه «مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِيلَ» چیست؟

پاسخ: ممکن است که گفته شود که جمله «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ» جواب شرط است، لکن عرض می‏شود که این جمله، جواب شرط نیست، بلکه جواب شرط، محذوف است و جمله «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ» علت برای جزاءِ محذوف که «لامعنی لعداوته» است، می‏باشد، به این صورت: «مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِيلَ لَا مَعنَی لِعَداوَتِهِ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»، پس جزاء، محذوف است که «لامعنی لعداوته» می‏باشد و «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ» علت این جزاء است.

همان‏گونه که در متون یهودی دیده می‏شود، یهودیان با جبرئیل رابطه خوبی ندارند و می‏گویند که جبرئیل، مَلَک خوش نامی نیست چون مَلکِ جنگ و قهرِ خداوند است و در تخریب پایه‏های اساسی و زیربنایی یهود نقش مهمی دارد چون وقتی پیامبر خاتم (ص) بیاید اثری از دین یهود باقی نخواهد ماند.

مرحوم طبرسی (ره) (صاحب تفسیر مجمع البیان) در شأن نزول آیه مورد بحث (آیه97 بقره) از قول ابن عباس نقل کرده است که شخصی به نام ابن صوریا و گروهی از یهودیان نزد پیامبر (ص) آمدند و سؤالاتی را از آن حضرت (ص) پرسیدند؛

فَقَالَ لَهُ ابْنُ صُورِيَا: خَصْلَةٌ وَاحِدَةٌ إِنْ قُلْتَهَا آمَنْتُ بِكَ وَ اتَّبَعْتُكَ؛ أَيُ‏ مَلَكٍ‏ يَأْتِيكَ‏ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ؟ قَالَ: فَقَالَ (ص): «جَبْرَئِيلُ»، قَالَ: ذَاكَ عَدُوُّنَا يَنْزِلُ بِالْقِتَالِ وَ الشِّدَّةِ وَ الْحَرْبِ وَ مِيكَائِيلُ يَنْزِلُ بِالْیُسرِ وَ الرَّخَاءِ فَلَوْ كَانَ مِيكَائِيلُ هُوَ الَّذِي يَأْتِيكَ لَآمَنَّا بِكَ؛ ابن صوریا به پیامبر (ص) گفت: یک سؤال دیگر مانده است که اگر آن را پاسخ دادى به تو ايمان خواهيم آورد و آن اين است كه به ما بگو كدام فرشته بر تو نازل مي‌شود. آن حضرت (ص) فرمود: جبرئيل، ابن صوريا گفت: همين فرشته دشمن ما است و براى ما جنگ و خونريزى مى‏آورد ولى ميكائيل فرشته‏اى است كه خوشى و راحتى مى‏آورد و اگر ميكائيل بر تو نازل مى‏شد به تو ايمان مى‏آورديم[2]‏.

یهودیان در بسیاری از صحنه‏های تاریخی پای جبرئیل را به میان کشیده‏اند و جرایمی را برای جبرئیل ثبت کرده‏اند، دشمنی آنان با جبرئیل عمیق و ریشه‏دار است و این دشمنی ناشی از روحیه نژادپرستی آنان است زیرا آنان معتقد بودند که پیامبر خاتم باید از بنی‏اسرائیل و فرزندان اسحاق باشد تا این افتخار به نام آنان ثبت شود، ولی وقتی دیدند که پیامبرِ خاتم از میان اعراب برگزیده شده است و اُمّی است [«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ...»[3]] برایشان سخت آمد و چون نمی‏خواستند مستقیماً به جنگ با خداوند برخیزند، جبرئیل را مورد حمله قرار می‏دادند، کما اینکه بنی‏امیه مستقیم به سب رسول اکرم (ص) نمی‏پرداختند، بلکه علی (ع) را سب می‏کردند و از سب علی (ع)، سب رسول خدا (ص) را اراده کرده بودند.

همان‏گونه که می‏‏دانید، ضمیر نیاز به مرجَع دارد، لکن در آیات قرآن مواردی وجود دارد که به حَسَب ظاهر، ضمیر مرجع ندارد و دلیل آن وضوح مرجع است، یعنی چون مرجعِ ضمیر، وضوح داشته است، خداوند متعال به ضمیر اکتفا کرده است، یکی از آن موارد، ضمیر «هُ» در عبارت «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ» است که به «قرآن» برمی‏گردد، لکن در آیه مورد بحث (آیه97 بقره) کلمه قرآن به کار نرفته است. پس لازم نیست که قرآن ذکر شود چون چیزی که لیاقت نزول دارد و صاحب عزمت و بزرگی است، قرآن است. در ذیل به چند مورد دیگر اشاره می‏شود؛

«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[4]، که ضمیر «هو» بدون مرجع آمده است و دلیل آن، این است که «هو» به تنهایی می‏تواند بدون ذکر مرجع، بیان کننده آفرینده هستی باشد.

«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»[5]، که مرجع ضمیر «ه» در «انزلناه» که «قرآن» است، در این آیه نیامده است و به قرینه آیات دیگر فهمیده می‏شود که مرجع این ضمیر، قرآن است و نزول قرآن در شب قدر به حدّی مشهور است که اگر به جای قرآن، ضمیر بیاید مشکلی ایجاد نمی‏کند.

مقصود از «قلب»، قلبی که در جسم انسان هست، نیست، بلکه مقصود از آن، جان و روح است و مقصود از «نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ»، « نَزَّلَهُ عَلَى رُوحِکَ» است.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»:97.

[2]. احمد بن علی، طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص325.

[3]. «الجمعة»:2.

[4]. «الإخلاص»:1.

[5]. «القدر»:1.

 درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 18 آبان 1401

موضوع جزئی: تفسیر آیه97-96                               مصادف با: 14 ربیع ‏الثانی 1444

سال تحصیلی: 1402-1401         جلسه: 216

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه96: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ»[1]؛ و آنها را حريص‌ترين مردم- حتى حريص‏تر از مشركان- بر زندگى (اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهى يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بيناست.

یهودیان، عمر طولانی را از خدا تقاضا داشتند، لکن خداوند متعال فرموده است که طولانی بودن عمر، آنان را از کیفر الهی باز نخواهد داشت. پس طولانی بودن عمر، هُنر نیست، بلکه هنر این است که انسان بتواند از عمر خود درست استفاده کند.

عرض شد که عمر به معنای آبادانی است و زنده بودن بدن انسان به خاطر روح اوست و زمانی که روح برود، آبادانی بدن و کالبد نیز از بین خواهد رفت. گاهی عمر انسان کوتاه است، لکن همین عمر کوتاه برکات زیادی دارد، کما اینکه طبق نقل مشهور حضرت صدیقه طاهره؛ فاطمه زهرا (س) هجده سال بیشتر عمر نکرد، اما تمام لحظات زندگی آن بزرگوار در راه کمال و سرتاسر پر از نور و خیر و برکت بود. نقل شده است که روزی رسول اکرم (ص) از امیرالمؤمنین (ع) درباره حضرت زهرا (س) سؤال کرد، آن حضرت (ع) در پاسخ عرض کرد: «نِعْمَ‏ الْعَوْنُ‏ عَلَى‏ طَاعَةِ اللَّه‏»[2]؛ خوب همراهی برای طاعت و بندگی خداوند متعال است، آن حضرت (ص) همین سؤال را از دخترش حضرت صدیقه طاهره (س) پرسید، ایشان در پاسخ پدر عرض کرد: «خَیرُ بَعلٍ»[3]؛ [علی (ع)] خوب شوهری است.

وقتی امیرالمؤمنین (ع) از حضرت زهرا (س) خواستگاری کرد، رسول اکرم (ص) نظر حضرت فاطمه (س) را پرسید، ایشان عرض کرد که اگر خدا به این امر رضایت دارد من نیز راضی‏ام، این چیزی جز بندگی محض در برابر پروردگار نیست و حاکی از پربرکت بودن عمر کوتاه آن بانوی گرامی است.

امیرالمؤمنین (ع) فرموده است: «بَقِيَّةُ عُمُرِ الْمُؤْمِنِ لَا قِيمَةَ لَهَا يُدْرِكُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ يُحْيِي مَا مَات‏»[4]؛ باقیمانده عمر انسان مؤمن قیمت ندارد [، یعنی نمی‏توان برای آن ارزش‏گذاری کرد]، مؤمن با باقیمانده عمر خود، آنچه را از دست داده است جبران و تدارک می‏کند [، یعنی گذشته خود را جبران می‏کند] و آنچه که مرده است را زنده می‏کند [، یعنی آینده را إحیا می‏کند].

امام صادق (ع) فرموده است: «إِنْ أُجِّلْتَ فِي عُمُرِكَ يَوْمَيْنِ فَاجْعَلْ أَحَدَهُمَا لِأَدَبِكَ لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى‏ يَوْمِ‏ مَوْتِك»[5]؛ اگر از عمرت دو روز باقى مانده باشد، يكى از آن دو روز را براى ادب (دانشِ) خود صرف كن تا براى روز مردنت از آن كمك بگيرى.

خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه96 بقره) فرموده است: «وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ»؛ خداوند به اعمال آنها (بنی‏اسرائیل) بيناست.

بصیر بودن خداوند متعال، همان علم الهی است، پس منظور از اینکه گفته می‏شود که خداوند بصیر است، این است که خداوند عالِم است بنابراین، بصیر بودن، علمی است که همراه با احاطه و اشراف باشد.

تفسیر آیه 97: «قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ»[6]؛ [آنها مى‌گويند: «چون فرشته‌اى كه وحى را بر تو نازل مى‌كند، جبرئيل است و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمى‌آوريم!»] بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد [در حقيقت دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است؛ در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‌كند و هدايت و بشارت است براى مؤمنان».

در روایتی وارد شده است که شخصی خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت که نام مَلکی که بر تو نازل می‏شود، چیست؟ آن حضرت (ص) فرمود که نامش جبرئیل است، او گفت که اگر آن مَلَکی که بر تو نازل می‏شود، میکائیل بود به تو ایمان می‏آوردم چون میکائیل مأمور فراهم کردن آسایش است ولی جبرئیل بساط ما را بر هم زده است.

واژه «عدو» از ریشه «عدو» به معنای ناهمگونی و تجاوز و تعدّی به حدود و حقوق دیگران است.

واژه «جبریل» [جبرئیل و جبرائیل نیز گفته شده است] عبرانی یا سریانی است و در زبان عبری به معنای عبدالله است. «جبرئیل» از دو واژه «جبر» و «ئیل» تشکیل شده است که «جبر» به معنای عبد و «ئیل» به معنای الله است.

در مجمع البحرین این‏گونه آمده است: «"جبرئيل" هو اسم ملك من ملائكة الله، يقال: هو جبر أضيف إلى إيل اسم من أسماء الله تعالى بغير العربية و فيه لغات جبرئيل يهمز و لا يهمز و جبريل بالكسر و جبريل مقصور و جبرين»[7].

در کتابی به نام قاموسِ (لغت‏نامه) کتاب مقدّس در رابطه با واژه جبرئیل این‏گونه آمده است که جبرئیل به معنای مرد خداست. مرد خدا نیز در حقیقت به معنای عبدالله است و مرد به معنای کسی است که با تمام وجود و فتوّت و جوانمردی خودش با خداوند متعال پیوند برقرار کرده است و عبداللّه شده است.

در میان فرشتگان الهی، چهار فرشته از دیگران برترند که عبارتند از؛ جبرئیل، اسرافیل، عزرائیل و میکائیل که خداوند متعال به هر کدام مسؤولیت مشخصی واگذار کرده است، مثلاً جبرئیل مسؤول رساندن وحی الهی به پیامبران بوده است و واسطه بین خدا و پیامبران الهی بوده است.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»:96.

[2]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‏43، ص117.

[3]. همان.

[4]. سعيد بن هبة الله، قطب الدين راوندى، الدعوات (للراوندي)/ سلوة الحزين، ص122.‏ ‏

[5]. محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏8، ص150.

[6]. «البقرة»:97.

[7].  فخر الدين،‌ طريحى، مجمع البحرین، ج3، ص240.

 درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 11 آبان 1401

موضوع جزئی: تفسیر آیه96                               مصادف با: 29 ربیع‏ الأول 1444

سال تحصیلی: 1402-1401                               جلسه: 215

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه96: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ»[1]؛ و آنها را حريص‌ترين مردم- حتى حريص‏تر از مشركان- بر زندگى (اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهى يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بيناست.

انسانِ حریص، برای کسب مال، روی سلامتی، داشته‏ها و آبروی خودش پا می‏گذارد، یعنی خودش را برای مال دنیا بی‏آبرو می‏کند و تمام عمر خود [که بزرگترین سرمایه‏اش است] را صرف رسیدن به خواسته‏های حریصانه‏اش می‏کند.

معصومین (ع)، هم راه افراط را و هم راه تفریط را بسته‏اند، یعنی هم کسانی را که سراغ دنیا رفته‏اند از این کار نهی کرده‏اند و هم کسانی که عزلت نشین شده‏اند و به طور کامل از دنیا دست کشیده‏اند را منع کرده‏اند و دستور به اعتدال داده‏اند، پس انسان باید از نعماتی که خداوند برای او قرار داده است [«...أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ...»[2]؛...آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده...]، استفاده بکند.

به شهادت قرآن، یهودیان جزء کسانی هستند که نسبت به زندگی و مواهب دنیا حریص بودند و برای رسیدن به خواسته دنیوی خود از هیچ کاری مضایقه نمی‏کردند تا جایی که طبق آیه مورد بحث (آیه96 بقره)، آرزو می‏کنند که هزار سال عمر کنند، در حالی که اگر کسی به عالم آخرت اشتیاق داشته باشد و به بهشت و مواهب الهی نگاهی عمیق داشته باشد هیچ‏گاه آرزو نمی‏کند که هزار سال در دنیا بماند، بلکه کسانی که آخرت را هدف بدانند، همانند امام سجاد (ع)، عرض می‏کنند که خدایا مادامی که عمر من صرف بندگی و اطاعت تو شود، عمر من را طولانی کن، ولی اگر عمر من چراگاه شیطان شود، جان مرا بگیر؛ «عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ‏ فَاقْبِضْنِي‏ إِلَيْكَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنِ الْكَوْنُ فِي الدُّنْيَا صَلَاحاً لِلْعِبَادِ لِتَحْصِيلِ الذَّخَائِرِ لِلْمَعَادِ لَمَا أَسْكَنَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ الْمُقَدَّسَةَ فِي تِلْكَ الْأَبْدَانِ الْكَثِيفَةِ»[3].

امیرالمؤمنین؛ امام علی (ع) فرموده است: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي أَوَّلَ‏ كَرِيمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ كَرَائِمِي وَ أَوَّلَ وَدِيعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِكَ عِنْدِي»[4]؛ خدایا جانم را اوّل عضو با ارزشى از اعضاى با ارزشم كه از من مى‏ستانى و نخستين وديعه از ودايع نعمتت بر من كه باز می‏گردانى، قرار بده.

سؤال: مراد از واژه «ألف» در آیه مورد بحث (آیه96 بقره)، چیست؟

پاسخ: واژه «ألف» در آیه مذکور، کنایه از کثرت است و معنای لغوی آن (هزار) مراد نیست. اصولییون معتقدند که عدد، مفهوم ندارد، به این معنا که وقتی گفته می‏شود که یهود آرزو می‏کردند که هزار سال عمر کنند، مفهومش این نیست که فقط و فقط هزار سال مراد است و مثلاً هزار و صد سال مراد نیست.

«زحزحة» به معنای دور شدن است و منظور از آن در آیه مورد بحث، این است که هر مقداری هم که عمر یهودیان طولانی شود، نمی‏توانند خود را از عذاب الهی دور کنند، یعنی طول عمر نمی‏تواند جلو عذاب الهی را بگیرد چون طول عمری ارزشمند است که کیفی باشد و طول عمرِ کمّی خیلی مهم نیست.

فعل «یعمّر» از ریشه «عَمر» و «عِمارة» به معنای آبادانی است و «عُمر» نیز به همین معناست چون دوران آبادانی وجود انسان زمانی است که انسان زنده است و حیات دارد، لکن زنده بودن بدن انسان به خاطر روح اوست و زمانی که روح برود، آبادانی بدن و کالبد نیز از بین خواهد رفت.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»:96.

[2]. «المائدة»:4.

[3]. علامه مجلسى، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‏70، ص62.

[4]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص332، خطبه215.

 درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 4 آبان 1401

موضوع جزئی: تفسیر آیه 96                               مصادف با: 29 ربیع‏ الأول 1444

سال تحصیلی: 1402-1401                               جلسه: 213

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفسیر آیه96: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ»[1]؛ و آنها را حريص‌ترين مردم- حتى حريص‏تر از مشركان- بر زندگى (اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهى يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بيناست.

خداوند متعال در آیه مذکور، به نبی مکرم اسلام (ص) فرموده است که از رفتار و عملکرد یهودیان به کذب مدعای آنها [، مبنی بر اینکه سرای آخرت مخصوص ماست]، پی خواهی برد چون یهودیان نه تنها برای رفتن به سرای باقی مرگ را آرزو نمی‏کنند، بلکه حریص‏ترین مردم نسبت به زندگی دنیا و اندوختن ثروت در دنیا می‏باشند و حرص آنان نسبت به دنیا از مشرکان بیشتر است [با اینکه مشرکان نه خدا را قبول دارند و نه آخرت را قبول دارند، ولی یهودیان به ظاهر ادعا می‏کنند که خدا را قبول دارند]. اما انسان‏های موحِّد تمام زندگی را حیات دنیوی نمی‏دانند و آخرت را زندگی حقیقی می‏دانند. امام المتّقین علی (ع) فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ بَقَاءٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُم»‏[2]؛ اى مردم! بدانيد كه دنيا سراى نيستى است و آخرت، سراى ماندگارى است پس، از گذرگاه خود، براى اقامت‏گاه‏تان توشه برگيريد.

بنابراین، انسان نباید به دنیا وابسته شود، بلکه باید دنیا را سکّوی پرتاب برای رسیدن به کمال قرار بدهد. امام صادق (ع) فرموده است: «لِيَكُنْ طَلَبُكَ لِلْمَعِيشَةِ فَوْقَ كَسْبِ الْمُضَيِّعِ وَ دُونَ طَلَبِ الْحَرِيصِ الرَّاضِي بِدُنْيَاهُ الْمُطْمَئِنِّ إِلَيْهَا وَ لَكِنْ أَنْزِلْ نَفْسَكَ مِنْ ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْمُنْصِفِ الْمُتَعَفِّفِ تَرْفَعُ نَفْسَكَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوَاهِنِ الضَّعِيفِ وَ تَكْتَسِبُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ الَّذِينَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ يَشْكُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ»[3]؛ دنبال معیشت رفتنت بیش از کسب و کار کسی باشد که فروگذار کرده و کمتر از تقلّای حریصی باشد که به دنیا رضایت داده و بدان دلخوش داشته است، بلکه از موضع انصاف و خویشتن‌داری وارد شو [، یعنی میانه‏رو باش؛ نه فرصت‏ها را از دست بده و نه نسبت به دنیا حریص باش و] خود را از جایگاه شخصِ پست و ضعیف برتر بدان و آن مقداری که ضرورت دارد به کسب و کار مشغول شو؛ همانا کسانی که مالی به آنها داده می‌شود اما شکرش را به جا نمی‌آورند، مالی برایشان نخواهد بود.

بنابراین، انسان باید در زندگی دنیوی خود، میانه‏رو باشد؛ نه آن قدر وابسته و دلبسته دنیا باشد که برچسب حریص به او زده شود و نه آن قدر بی‏خیال و بی‏برنامه باشد که گفته شود فلانی عمرش را به بطالت می‏گذراند، بلکه باید در عین حالی که برای زندگی خود تلاش می‏کند و به دنبال کسب روزی حلال است، همه همّ و غمش دنیا نباشد.

امام حسین (ع) فرموده است: «أنَّ خَیرَ المالِ مَا وَقَى العِرضَ»[4]؛ بهترين مال آن است كه آبرو را حفظ کند.  

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»:96.

[2]. شیخ صدوق، الأمالي (للصدوق)، ص110.

[3]. محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏5، ص81.  

[4]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج44، ص195.

 درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 27 مهر 1401

موضوع جزئی: تفسیر آیه95                               مصادف با: 22 ربیع ‏الأول 1444

سال تحصیلی: 1402-1401                               جلسه: 212

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه95: «وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»[1]؛ ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است.

روشن است که یهودیان به سبب عملکرد نادرستی که داشتند هیچ‏گاه آرزوی مرگ نمی‏کنند چون وقتی به گذشته خود نگاه می‏کنند، می‏بینند که گذشته‏شان خیلی تیره و تار است و کسی که گذشته تاریکی دارد هیچ‏گاه آرزوی مرگ نمی‏کند. کسی می‏تواند مرگ را آرزو کند که آماده ملاقات پروردگار باشد و اوامر الهی را انجام داده باشد و آنچه را خدا از آن نهی کرده است، ترک کرده باشد.

مخاطب آنچه در رابطه با یهودیان آمده است، فقط یهودیان نیستند، بلکه کلّ بشریّت؛ در طول تاریخ مخاطب خطاباتی می‏باشند که قرآن در رابطه با یهودیان بیان کرده است و لذا عملکرد یهودیان باید برای سایر انسان‏ها عبرت‏آموز باشد تا نه تنها از مرگ نترسند، بلکه با آمادگی کامل به استقبال مرگ بروند، کما اینکه معصومین (ع) این‏گونه بوده‏اند. امام علی (ع) فرموده است: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ‏ بِالْمَوْتِ‏ مِنَ‏ الطِّفْلِ‏ بِثَدْيِ أُمِّه‏»[2]؛ سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابى‏طالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادرش بيشتر است.

آن حضرت (ع) در خطبه متّقین فرموده است: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ»[3]؛ و اگر نبود مرگی که خدا برای آنان مقدّر فرموده است، از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنّم روح آنان حتی به اندازه برهم زدن چشم، در بدنهایشان قرار نمی‌گرفت.

حافظ نیز در یکی از غزل‏های خود چنین سروده است:

«خُرَّم آن روز کز این منزل ویران بروم                           راحتِ جان طلبم وز پیِ جانان بروم»

خداوند متعال در پایان آیه مورد بحث، فرموده است: «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»، یعنی خداوند ظالمین را به خوبی می‏شناسد.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»:95.

[2]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص52، خطبه5.

[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص303، خطبه193.

 درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                               تاریخ: 20 مهر 1401

موضوع جزئی: تفسیر آیه95                               مصادف با: 15 ربیع ‏الأول 1444

سال تحصیلی: 1402-1401                               جلسه: 211

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفسیر آیه95: «وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»[1]؛ ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است.

در آیه قبل، خداوند متعال به یکی از توهمات و اعتقاداتِ بدون پشتوانه یهود و حالت انحصار گرایانه‏ای که در یهود بود، اشاره کرده بود و آن، اینکه یهودیان مدعی بودند که آخرت از آنِ ما است و بقیه مردم در نعمات اُخروی نصیبی نخواهند داشت. خداوند متعال این خیال باطل را مورد نقد قرار داده است و فرموده است که اگر چنین است که شما ادعا می‏کنید، پس هر آیینه آرزوی مرگ کنید، اگر راست می‏گویید.

در آیه مورد بحث (آیه 95 بقره)، خداوند متعال فرموده است که آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است.

«لن»، برای نفی أبد و به این معناست که یهودیان هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد.

سؤال: با اینکه ارتکاب عمل، منحصر به دست نیست چرا در آیه مورد بحث، واژه «ید» به کار برده شده است؟ یعنی با اینکه گاهی ارتکاب عمل با چشم، گاهی با پا، گاهی با زبان و گاهی با اعضای دیگر است و «ید» موضوعیت ندارد پس چرا واژه ید به کار برده شده است؟

پاسخ: دلیل استعمال واژه «ید» در آیه مذکور و همچنین، آیه شریفه: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[2]؛ فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده‌اند آشكار شده است؛ خدا مى‌خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد [به سوى حق] بازگردند! چند وجه دارد؛

وجه اول، این است که چون بیشتر کارها به وسیله دست انجام می‏شود، احتمال داده می‏شود که به همین خاطر در دو آیه مذکور، واژه «ید» به کار رفته است. سابقاً مرسوم بود که وقتی معامله‏ای انجام می‏شد، طرفین دست‏های خود را به هم می‏کوبیدند. کلمه «صفقة» که در باب بیع آمده است نیز به معنای به هم کوبیدن اشاره دارد «الصَّفْقُ: الضربُ الذى يُسْمَعُ له صوت... و التَّصْفِيقُ باليد: التَصويتُ بها وَ صَفَقْتُ له بالبيع و البَيعةِ صَفْقاً، أى ضَرَبتُ يَدى عَلى يَدِهِ»[3]. رسول گرامی اسلام (ص) نیز فرموده است: «بارَك اللّه لَكَ فِي صَفقَةِ يَمينِك»[4]؛ خداوند به بر هم کوبیدن دستت برکت عنایت کند [، یعنی به معامله‏ات برکت دهد].

در کنار «ید» نقش «لسان» نیز پررنگ است، یعنی بیشتر امور انسان به وسیله دست و زبان انجام می‏شود. رسول اکرم (ص) فرموده است: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[5]، مسلمان، كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او آسوده باشند. البته نقش دست از نقش زبان، کلیدی‏تر است، در آیه مورد بحث نیز چون بیشترین مخالفتی که از طرف بنی‏اسرائیل صورت گرفته است به وسیله دست بوده است، واژه «ید» به کار برده شده است.

وجه دوم، این است که کلمه «ید» به دو صورت جمع بسته می‏شود که یکی «أیدی» است و دیگری «أیادی» است. شاید مقصود از تعبیر «بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ» که در آیه مورد بحث (آیه95 بقره) به کار رفته است، گروهی از انسان‏ها باشد و منظور این باشد که عدم آرزوی مرگ از طرف یهودیان به خاطر اعمالی است که أیادی آنها که زیر نظر آنها بوده‏اند، مرتکب شده‏اند که به اعتبار «أیادی» که جمع کلمه «ید» است به اشخاص برمی‏گردد، یعنی اشخاصی که از ایادی یهودیان محسوب می‏شدند اعمالی مرتکب شدند که در نتیجه آن اعمال، این افراد که حاکم بودند و به مخالفت با پیامبران الهی می‏پرداختند، آرزوی مرگ نمی‏کردند، کما اینکه أیادی بیگانه نیز به معنای دست‏نشانده‏‏ها و وابسته‏های بیگانگان می‏باشد.

وجه سوم، این است که «ید» به معنای قدرت و مظهر قدرت است و منظور از آیه شریفه که تعبیر «بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ» در آن به کار رفته است این است که یهودیان به خاطر اعمال نفوذ و اعمال قدرت کردن در مقابل پیامبران الهی هرگز آروزی مرگ نمی‏کنند.

«الحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقرة»:95.

[2]. «الروم»:41.

[3]. اسماعيل بن حماد،‌ جوهرى، الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية، ج‌4، ص1507.

[4].  آقا حسین، طباطبایی بروجردی، جامع أحاديث الشيعة‌، ج23، ص264.

[5]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص362.

  1. تفسیر سوره بقره آیه 94 مورخ 1401/06/09
  2. تفسیر سوره بقره آیه 93-92 مورخ 1400/12/18
  3. تفسیر سوره بقره آیه 93-92 مورخ 1400/12/04
  4. تفسیر سوره بقره آیه 92مورخ 1400/11/20
  5. تفسیر سوره بقره آیه 91 مورخ 1400/12/06
  6. تفسیر سوره بقره آیه 91 مورخ 1400/10/29
  7. تفسیر سوره بقره آیه 91 مورخ 1400/10/22
  8. تفسیر سوره بقره آیه 91 مورخ 1400/10/08
  9. تفسیر سوره بقره آیه 91 مورخ 1400/10/01
  10. تفسیر سوره بقره آیه 91 مورخ 1400/09/24

صفحه2 از39