درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» تاریخ: 7 آذر 1397 موضوع جزئی: تفسیر آیه 62 و 63 مصادف با: 20 ربیع الاول 1440 سال تحصیلی: 98-97 جلسه: 144 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تفسیر آیه64: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[1]؛ سپس شما پس از آن [پیمان و میثاق]، روگردان شديد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد.
در این آیه شریفه واکنش منفی یهود در رابطه با فرمایش خداوند متعال در آیات قبلی، مطرح شده است. خداوند متعال در آیات قبل فرموده بود که به تعالیم تورات احترام بگذارید و آن تعالیم و فرامین را با قوت بگیرید و به آن عمل کنید و در این آیه به واکنش منفی بنیاسرائیل و چهره لجوجانه آنها اشاره شده است. خداوند متعال در آیه مذکور [آیه 64 بقره]، فضل و رحمت خود را به بنیاسرائیل گوشزد میکند که در مقابل همه سرکشیها و لجاجت شما، این فضل و رحمت ماست که شامل حال شما میشود و اگر فضل و رحمت ما نبود، شما هلاک میشدید.
«تولّیتم»، از «تولّی»، به معنای پشت کردن و اعراض کردن، گرفته شده است. خداوند فرموده است: «تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی»[2]؛ كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند، صدا مىزند.
عهدشکنی، عادت همیشگی بنیاسرائیل بود و خداوند متعال به خاطر همین عهدشکنی در بعضی از آیات قرآن فرموده است که شما مستحق لعن از جانب منِ خدا میباشید: «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ...»[3].
پس بنیاسرائیل به عهدشکنی عادت کرده بودند و با همه الطافی که خداوند متعال نسبت به آنها داشت، هنوز نسبت به دستورات الهی مخالفت میکردند و پیمانشکنی میکردند و این عهدشکنی عادت آنها شده بود.
شاعر گفته است: نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است.
یهودیان زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام نیز از یهودیان زمان حضرت موسی (ع) کمتر نبودند زیرا اگر احساس ضعف میکردند، خود را همراه پیامبر (ص) نشان میدادند، ولی اگر جبهه مسلمین کمی رو به ضعف میرفت و احساس میکردند که کفار و مشرکین قویترند، در صدد ضربه زدن بر پیکر اسلام برمیآمدند. امروزه نیز بیشترین ضربهای که به اسلام و مسلمین وارد میشود و بیشترین توطئهای که علیه مسلمین انجام میشود، از ناحیه یهودیان و صهیونیست است.
خداوند در ذیل آیه مورد بحث [آیه64 بقره]، فرموده است که اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد. این بخش از آیه بر نهایت فضل و رحمت پروردگار عالم دلالت دارد و معنایش این است که بنیاسرائیل پس از پشت کردن به آیات و فرامین روشن الهی به زشتترین کردار اخلاقی و حقوقی مبتلا شدند و هر کسی غیر از خداوند، بنیاسرائیل را به خاطر این کردار هلاک میکرد، لکن خداوند عطوف و مهربان، لطف خود را شامل حال آنها کرد و به آنها مهلت داد تا توبه کنند و به سوی خداوند برگردند.
واژه «خاسرین»، از ریشه «خُسر» است و واژه خسران، مافوق ضررهای مادی است و در جایی به کار میرود که انسان هم موجودی و هم تمام سرمایهاش را از دست داده باشد. تمام سرمایه انسان نفس انسانی است که برای انسان ارزشمند است. خداوند متعال در آیه مذکور، فرموده است که اگر لطف و فضل خداوند متعال شامل حال بنیاسرائیل نمیشد، از زیانکاران بودند و تمام سرمایه خود را از دست میدادند.
خداوند متعال واژه «فضل» و «رحمت» را در آیه مذکور، به کار برده است. اگر خداوند میخواست با مقتضای عدل با بنیاسرائیل رفتار کند، هیچ استحقاقی برای نجات نداشتند و باید در انتظار عذاب و هلاکت میبودند، اما خداوند با فضل و رحمتش با آنها رفتار کرد و آنها از عذاب نجات یافتند. در دعاها نیز از خداوند اینگونه درخواست میکنیم: «ربّنا عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک».
اگر خداوند با عدلش با ما رفتار کند، معلوم نیست که نجاتی در کار باشد زیرا عدل، وضع شیء در موضعش است و برخورد با عدالت، کار را خیلی سخت میکند.
کلمه «فضل الله و رحمته»، در موارد متعددی در قرآن به کار رفته است. در اینکه مراد از فضل و رحمت چیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که به سه دیدگاه در این رابطه اشاره میشود.
دیدگاه اول، این است که مراد از فضلالله، رحمت عام است و رحمةالله، رحمت خاص است. بنابراین، منظور از فضل و رحمت در آیه مورد بحث [آیه 64 بقره]، این است که اگر پس از رحمت عام خداوند [از قبیل خلقت و نعمتهای فراوانی] که شامل بنیاسرائیل شده بود، رحمت خاص الهی شامل بنیاسرائیل نمیشد، چیزی جز هلاکت و زیان نصیب بنیاسرائیل نمیشد.
دیدگاه دوم، این است که مراد از فضلالله، نعمت حیات و اصل آفرینش است و رحمةالله، استمرار حیات است؛ همان حیاتی که هدایت شده است و به انسان اختصاص دارد. در بین عرفا از این دو، به کمال اول و کمال دوم تعبیر میشود و منظور آنها از کمال اول، نعمت آفرینش و مقصود از کمال دوم، استمرار آن نعمت است لذا کمال اول، اصل نعمت آفرینش و کمال دوم عبارت از استمرار حیات و هدایت انسان است.
دیدگاه سوم، این است که مراد از فضلالله، مهلتی است که از جانب خداوند متعال به بنیاسرائیل داده شد و مقصود از رحمة الله، القاء بازگشت و توبه است. به نظر میرسد که دیدگاه سوم بیشتر بر بنیاسرائیل منطبق است، یعنی مقصود از فضل، مهلتی است که خداوند در مرحله اول به بنیاسرائیل داد و مقصود از رحمت، القاء خداوند در مرحله دوم، به بنیاسرائیل بود که باب توبه باز است و از طریق توبه خود را به پروردگار نزدیک کنید.
بر اساس دیدگاه سوم، از مصادیق بارز فضل الهی بر انسانها سنّت امهال [مهلت دادن] است. خداوند متعال از روی فضلش به بندگانش مهلت میدهد تا برگردند و اشتباهات خود را جبران کنند، ولی برخی از انسانها اینگونه نیستند و معمولاً در صدد تلافی برمیآیند و مهلت نمیدهند.
در تأیید کلام مذکور، میتوان به کلام خداوند متعال اشاره کرد که فرموده است: «وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ»[4]؛ و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مىكرد، هیچ جنبندهاى را بر روی زمين باقى نمىگذارد، ولى آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مىاندازد و هنگامى كه اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تأخير مىكنند و نه ساعتى پيشى مىگيرند.
«الحمد لله رب العالمین»