فصلٌ في شرائط الوضوء‌ 97/11/27

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في شرائط الوضوء‌                                                     تاریخ: 27 بهمن 1397

موضوع جزئی: شرط دوازدهم؛ لزوم نیت                                                                                            مصادف با: 10 جمادی‏الثانی 1440

سال تحصیلی: 98- 97                                                                                             جلسه: 61

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در دلیل چهارم از ادله دال بر عبادی بودن وضو و لزوم قصد قربت و قصد امتثال در آن، بود. عرض شد که دلیل چهارم، آیاتی از قرآن است که آیه اول در جلسه گذشته ذکر و بررسی شد و عرض شد که استدلال به آن آیه بر مدعا [لزوم و وجوب نیّت و قصد قربت] تمام نیست.

آیه دوم: «وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ...»[1].

تقریب استدلال به آیه مذکور، این است که تعبیر «لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»، بر عبادیت دلالت دارد، یعنی اوامر الهی جنبه عبادیت دارند و باید به قصد قربت و قصد امتثال، اتیان شوند و وضو نیز که امر الهی است، جنبه عبادیت دارد و باید به قصد قربت اتیان شود.

اشکال بر استدلال به آیه مذکور

جمله «وَ مَا أُمِرُوا» در آیه مذکور، ناظر بر اصول است و ناظر بر فروع نیست و مقصود از اصول، توحید در مقابل شرک است. بنابراین، آیه مذکور، در صدد بیان اصل توحید است که در قالب «وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ...»، آمده است و منظور این است که انسان حق ندارد که در عبادت کسی را شریک خداوند متعال قرار بدهد و لذا آیه مذکور، ربطی به وضو ندارد تا گفته شود که از آیه استفاده می‏شود که وقتی خواستید وضو بگیرید، باید قصد قربت کنید.

دلیل اینکه آیه مذکور، ناظر بر اصول است، این است که اولاً، «لام» در «لیعبدوا الله» به معنای «باء» نیست تا گفته شود که این آیه بر حصر اوامر خداوند به عبادت دلالت می‏کند و گفته شود که اوامر خداوند ساقط نمی‏شوند مگر اینکه به قصد اطاعت و امتثال، اتیان شوند، بلکه «لام» در «لیعبدوا الله» برای غایت است و بدین معناست که دستوری جز پرستش خداوند متعال به انسان داده نشده است لذا این آیه از دلالت بر اعتبار قصد قربت در امتثال امر در عبادات بیگانه است، نظیر «لام» در آیه شریفه «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[2] که لام در این آیه برای غایت است و بدین معناست که هدف از خلقت جن و إنس، عبادت پروردگار عالم است و این غیر از این است که باید در امتثال هر امری از اوامر پروردگار قصد قربت معتبر باشد. پس عبادت در آیه مورد بحث، در مقابل شرک است، یعنی بندگان، نباید برای خداوند شریک قائل شوند و فقط باید خدا را عبادت کنند و این آیه، ناظر به مسأله توحید از اصول دین است و ربطی به مسأله وضو و امثال آن از فروع دین، ندارد.

ثانیاً، اگر «لام» در «لیعبدوا الله» به معنای «باء» باشد ملازم با این نیست که آیه مذکور، در صدد بیان لزوم قصد قربت در عبادات باشد، بلکه ناظر به توحید است و مشتمل بر بیان اصول است، یعنی در فرضی که «لام» به معنای «باء» باشد نیز به این معناست که فقط باید خدا عبادت شود و ربطی به فروع ندارد. البته ذیل آیه مذکور، مشتمل بر بیان فروع است که فعلاً مورد بحث نیست. بنابراین، معنای آیه مذکور، این است که از ناحیه خداوند متعال امری صادر نشده است جز اينكه بندگان، باید خدا را بپرستند؛ در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند و مشرکان، از شرك به توحيد بازگردند.

ثالثاً، آیه مذکور، متضمن یک قرینه‏ای است که دلالت و ظهور تام در اصول دارد و بر این دلالت دارد که عبادت منحصر به خداوند متعال است و عبادتی برای غیر خداوند نیست زیرا این آیه در رابطه با اهل کتاب و مشرکین وارد شده است و خداوند به اهل کتاب و مشرکین امر کرده است که آنان باید خدا را بدون شریک بپرستند و عبادت کنند. بنابراین، شأن نزول آیه مذکور، مربوط به اهل کتاب و مشرکین بوده و این آیه، در مقام بیان توحید از اصول دین بوده است و اصلاً به وضو که از فروع دین است، ربطی ندارد و در مقام بیان فروع نیست.

پس استدلال به آیه مذکور، بر لزوم قصد قربت در وضو تمام نیست.

دلیل پنجم: روایات مربوط

در رابطه با عبادیت وضو به دو دسته از روایات تمسک شده است:

دسته اول، روایاتی که بر این دلالت دارند که طهارت جزء صلاة است، یعنی همان‏گونه که صلاة جنبه عبادیت دارد، طهارت نیز جنبه عبادیت دارد که روایات ذیل از آن جمله‏اند:

روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ [شیخ صدوق (ره)]؛ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (ع): «الصَّلَاةُ ثَلَاثَةُ أَثْلَاثٍ؛ ثُلُثٌ طَهُورٌ وَ ثُلُثٌ رُكُوعٌ وَ ثُلُثٌ سُجُودٌ»[3].

از روایت مذکور، استفاده می‏شود که همان‏طور که رکوع و سجود جنبه عبادیت دارند، طهارت نیز که ثلث نماز و در کنار رکوع و سجود قرار داده شده است، جنبه عبادیت دارد و قصد قربت در آن معتبر است.

روایت دوم: عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع)؛ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): "خَصْلَتَانِ لَا أُحِبُّ أَنْ يُشَارِكَنِي فِيهِمَا أَحَدٌ؛ وُضُوئِي فَإِنَّهُ مِنْ صَلَاتِي وَ صَدَقَتِي فَإِنَّهَا مِنْ يَدِي إِلَى يَدِ السَّائِلِ فَإِنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ الرَّحْمَنِ"»[4].

تعبیر «وضوئی فإنه من صلاتی»، بر این دلالت دارد که همان‏طور که صلاة جنبه عبادیت دارد، وضو نیز جنبه عبادیت دارد و قصد قربت در آن لازم است.

دسته دوم، روایاتی که بر این دلالت دارند که هیچ عملی بدون نیّت محقق نمی‏شود که روایات ذیل از آن جمله‏اند:

روایت اول: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع)؛ قَالَ: «لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِيَّةٍ»[5].

روایت دوم: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع)؛ قَالَ: «لَا حَسَبَ لِقُرَشِيٍّ وَ لَا عَرَبِيٍّ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ وَ لَا كَرَمَ إِلَّا بِتَقْوًى وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِيَّةٍ (وَ لَا عِبَادَةَ إِلَّا بِتَفَقُّهٍ)»[6].

گفته‏اند که دو روایت مذکور، بر این دلالت دارند که هیچ عملی بدون نیت محقق نمی‏شود و منظور این است که هیچ عملی بدون قصد قربت و قصد امتثال، محقق نمی‏شود.

در رابطه با اینکه منظور از نیّت در روایات مذکور، چیست، دو احتمال داده شده است.

احتمال اول، اینکه منظور از نیّت، قصد قربت و قصد امتثال است، یعنی هیچ عملی بدون قصد قربت محقق نمی‏شود.

لکن به نظر می‏رسد که دلالت دو روایت مذکور، بر مدعا [لزوم و وجوب نیّت و قصد قربت در وضو] تمام نیست و منظور از نیّت در روایات مذکور، قصد قربت و قصد امتثال نیست و منظور این نیست که هیچ عملی بدون قصد قربت محقق نمی‏شود زیرا تخصیص اکثر [که مستهجن است،] لازم می‏‏آید چون تعداد توصلیات زیاد است. اگر بنا بر این باشد که مقصود از نیّت در روایات مذکور، این باشد که هیچ عملی نیست مگر اینکه باید به قصد قربت انجام شود، همه توصلیات خارج خواهند شد و تخصیص اکثر لازم خواهد آمد.

احتمال دوم، اینکه عده‎‏ای گفته‏‎اند که مقصود از نیّت در روایات مذکور، مجرد قصد عناوین و افعال است، یعنی زمانی که انسان می‏خواهد وضو بگیرد، قصد وضو داشته باشد، زمانی که می‏خواهد نماز بخواند، قصد نماز داشته باشد، زمانی که می‏خواهد غُسل کند، قصد غُسل داشته باشد و به همین ترتیب، هر عملی را که می‏خواهد انجام بدهد، قصد انجام همان عمل را داشته باشد لذا مقصود از نیّت، اراده است، یعنی هر عملی را که انسان می‏خواهد در خارج انجام بدهد، باید با اراده و اختیار، عنوان آن عمل را قصد کند تا بتوان گفت که اثر بر آن عمل مترتب می‏شود زیرا اگر قصد عنوان نشود، اثر بر آن مترتب نخواهد شد.

این احتمال نیز صحیح نیست و اگر منظور از نیّت، قصد عنوان عمل باشد، از مدعا خارج است زیرا مدعا این بود که دو روایت مذکور که در آنها تعبیر «لا عمل الا بالنیّة» آمده است، بر لزوم و وجوب نیّت و قصد قربت در وضو دلالت دارند، یعنی از این روایات استفاده شده بود که مکلّف هنگام وضو گرفتن باید قصد قربت کند، ولی اگر منظور از نیّت، قصد عنوان باشد، روایات مذکور، بیگانه از مدعا خواهند بود و استدلال و استناد به آنها بر مدعا تمام نخواهد بود. بله! این احتمال برای اینکه استناد به دو روایت مذکور، بر مدعا [لزوم و وجوب نیّت و قصد قربت در وضو] زیر سؤال برده شود، خوب است، لکن عقلاً این برداشت که گفته شود که منظور از نیّت، قصد عنوان فعل است، صحیح نیست زیرا روایات مذکور، از امام معصوم (ع) صادر شده است و بعید است که گفته شود که منظور امام (ع) از «لا عمل الا بالنیّة»، قصد عنوان عمل است زیرا شخصی که می‏خواهد عملی را انجام بدهد، معلوم است که قصد انجام آن را کرده است و چنین قصدی واضح و روشن است و نیاز به بیان آن از جانب امام (ع) نبوده است و همچنین، نمی‏توان گفت که اگر قصد عنوان نشود، اثر بر آن مترتب نخواهد شد زیرا چه بسا که لباس شخص در حوض آب بیفتد و تطهیر شود؛ بدون اینکه شخص قصد تطهیر آن را کرده باشد. پس اولاً، شأن امام (ع) أجلِّ از این است که بفرماید که زمانی که عملی را انجام می‏دهید، انجام آن عمل را قصد کنید چون چنین قصدی واضح و روشن است و نیاز به بیان ندارد و ثانیاً، بر فرض که پذیرفته شود که مقصود از نیّت، قصد عنوان عمل است، همه اعمال را شامل نخواهد شد و صحیح نیست که گفته شود که هر عملی که بدون قصد عنوان انجام شود، اثر بر آن مترتب نخواهد شد چون بسیاری از افعال بدون قصد عنوان انجام می‏شوند و اثر نیز بر آنها مترتب می‏شود، مثل اینکه اگر لباس شخص که نجس است، خود به خود در حوض آب بیفتد، پاک می‏شود؛ هرچند که شخص اصلاً نیّت تطهیر آن را نکرده است. همچنین، اگر شخص یک عمل توصلّی را انجام بدهد، بدون اینکه قصد انجام آن را کرده باشد، آن عمل محقق می‏شود و نفس تحقّق آن عمل در خارج کافی است.

بنابراین، هر دو احتمالی که در رابطه با دو روایت مذکور، داده شد، مردود است و منظور از «نیّت»، قصد قربت و امتثال و همچنین، قصد عنوان عمل نیست، بلکه منظور دو روایت مذکور، باطن عمل است، یعنی حقیقت، باطن و روحی برای عمل نیست مگر در پرتو نیّتی که شخص می‏کند، مثل سیلی زدن به یتیم که اگر به قصد تأدیب شخص باشد، حَسن است، ولی اگر به قصد تعذیب و تألیم باشد، قبیح است و همچنین، اگر بلند شدن در مجلسی به قصد تعظیم مؤمن دیگری باشد، پاداش دارد، ولی اگر به قصد تمسخر او باشد، عقاب دارد. پس منظور از اینکه عمل تابع نیّت است، این است که اثر اخروی عمل دائر مدار نیت است و نیّت شخص در اثر اخروی و ارزش عمل او تأثیرگذار است. [عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ؛ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ هَذَا عَنْ أَخِيهِ وَ هَذَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) عَنْ آبَائِهِ (ع) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي حَدِيثٍ؛ قَالَ:«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى»[7]].

«الحمدلله رب العالمین»



[1]. «البینة»:5.

[2]. «الذاریات»:56.

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب1، ص366، ح8 و ج6، کتاب الصلاة، ابواب الرکوع، باب9، ص310، ح1.

[4]. همان، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب47، ص478، ح3.

[5]. همان، ابواب مقدمة العبادات، باب5، ص46، ح1.

[6]. همان، ص47، ح3.

[7]. همان، ص49، ح10.

Please publish modules in offcanvas position.