درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ في شرائط الوضوء تاریخ: 23 بهمن 1397 موضوع جزئی: شرط دوازدهم؛ نیت مصادف با: 6 جمادیالثانی 1440 سال تحصیلی: 98- 97 جلسه: 60 |
خلاصه جلسه گذشته
بحث در شرط دوازدهم از شرائط وضو بود. عرض شد که شرط دوازدهم نیت است و مقصود از نیّت، قصد انجام کار به داعیِ امر خداوند است [، یعنی چون خداوند امر فرموده است، شخص وضو را انجام میدهد] چون خداوند متعال اهل فرمانبرداری و اطاعت است و این، بالاترین وجه از وجوه نیّت است یا مکلّف به قصد دخول در بهشت و نجات از جهنّم که پایینترین وجه از وجوه نیّت است، امر الهی را انجام میدهد و آنچه بین نیّت به قصد خوف از جهنم و طمع به بهشت و نیّت به قصد اهلیت خداوند متعال برای طاعت باشد، متوسط است و لازم نیست که نیت به زبان آورده شود، بلکه لازم نیست که شخص نیّت را به قلب و ذهن خود خطور دهد.
عرض شد که لزوم نیّت در وضو محل خلاف نیست و به علمای شیعه نسبت داده شده است که گفتهاند که نیت شرط است و این مقدار در طهارات ثلاث [وضو، تیمم و غسل] محل اختلاف نیست.
در ادامه عرض شد که چرا از بین مقدمات نماز، فقط وضو به عنوان یک عبادت مطرح شده است و فقط به وضو جنبه عبادیت داده شده است و گفته شده است که در وضو، قصد امتثال لازم است و اتیان آن باید به داعی امر خداوند باشد؟
ادلهای برای این مطلب اقامه شدهاند که سه دلیل در این رابطه ذکر شد. دلیل اول، اجماع بود که با توجه به محتمل المدرکی بودن آن، عرض شد که چنین اجماعی معتبر نیست. دلیل دوم، ارتکاز متشرعه بود که مورد قبول واقع شد و دلیل سوم کلام بزرگان مبنی بر این بود که اصل در هر واجبی این است که تعبدی باشد و وجوب آن و امر به آن ساقط نمیشود مگر اینکه به قصد امتثال و قربت انجام شود زیرا محتمل است که قصد قربت در حصول غرض مولی دخالت داشته باشد و برای اینکه مکلف به تحصیل غرض مولی یقین پیدا کند، باید وضو را به قصد امتثال و قصد قربت انجام بدهد. اما این دلیل نیز مورد اشکال واقع شد و دو اشکال بر آن وارد شد.
دلیل چهارم، آیات مربوط
گفته شده است که از برخی آیات استفاده میشود که وضو یک امر عبادی است و قصد امتثال و قصد قربت در آن لازم است که آیات ذیل از آن جملهاند:
آیه اول: «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ...»[1].
تقریب استدلال به آیه مذکور، این است که منظور این آیه شریفه این است که از اوامر خداوند متعال اطاعت کنید و اعمالی را که مأمورٌبه است، اتیان کنید، یعنی مأمورٌبه را از حیث اینکه اطاعت پروردگار است، انجام بدهید. بنابراین، معنای آیه مذکور، این است که از امر الهی اطاعت کنید و اعمالی که مأمورٌبه است را به عنوان اطاعت خداوند اتیان کنید و عنوان اطاعت محقق نمیشود مگر به قصد قربت یعنی اطاعت زمانی صدق میکند که انسان با قصد تقرب کاری را انجام بدهد. در نتیجه، مقتضای آیه مذکور، این است که قصد قربت در هر فعلی از افعال واجب دخیل است، یعنی هر کاری که خداوند متعال امر به انجام آن کرده است، بدون قصد قربت محقق نمیشود مگر واجبات توصلی که با دلیل خارج شدهاند و نیاز به قصد قربت ندارند و در بحث مورد نظر که وضو است، فرض این است که دلیلی بر عدم دخالت قصد قربت در وضو وارد نشده است لذا نتیجه گرفته میشود که قصد قربت در وضو لازم است.
خلاصه اینکه طبق آیه مذکور، امر خداوند و مأمورٌبه باید اتیان شود و انجام مأمورٌبه بدون قصد قربت محقق نمیشود و در نتیجه، قصد قربت در انجام هر فعلی از افعال واجب دخالت دارد مگر اینکه دلیل آن را خارج کند و در رابطه با وضو دلیلی بر عدم دخالت قصد قربت در آن وارد نشده است. پس قصد قربت در وضو لازم است.
اشکال بر استدلال به آیه مذکور
اطاعت عبارت از اتیان فعل مورد امر شارع مقدس و ترک کار مورد نهی شارع مقدس است و اطاعت در مقابل معصیت است که مکلف امر الهی را ترک و نهی الهی را اتیان کند [الإطاعة عبارةٌ عن إتیان ما اُمِرَ به و المعصیة عبارةٌ عن ترک ما اُمرَ به]. بنابراین، در تعریف اطاعت، قصد قربت نیامده است.
اما کیفیت اطاعت چگونه است؟ آیا اطاعت منوط به قصد قربت است یا منوط به قصد قربت نیست؟ کیفیت اطاعت دائر مدار کیفیت مأمورٌبه است، یعنی باید دید که شارع مقدس اتیان مأمورٌبه را به چه کیفیتی از مکلّف خواسته است؟ پس از خود اطاعت نمیتوان لزوم قصد قربت را استفاده کرد زیرا اطاعت یعنی انجام دادن مأمورٌبه اعم از اینکه آن مأمورٌبه، تعبدی باشد یا توصلی باشد، بلکه کیفیت مأمورٌبه است که روشن میکند که آیا اطاعت باید با قصد قربت انجام شود یا نیازی به قصد قربت نیست. بنابراین، کیفیت مأمورٌبه است که روشن میکند که اطاعت باید همراه با قصد قربت باشد یا نیازی به قصد قربت نیست که اگر مأمورٌبه، تعبّدی باشد، لازم است که با قصد قربت اتیان شود و اگر توصلّی باشد، لازم نیست که با قصد قربت اتیان شود.
بنابراین، استدلال به آیه مذکور [، مبنی بر اینکه اطاعت به معنای اتیان مأمورٌبه است و اتیان مأمورٌبه بدون قصد قربت محقق نمیشود و لذا وضو نیز که مأمورٌبه است، باید با قصد قربت انجام شود]، تمام نیست.
به تعبیر دیگر، استدلال به آیه مذکور، مبتنی بر دو امر ذیل است.
امراول، این است که امر به اطاعت در آیه مذکور و مشابه آن باید امر مولوی باشد و امر ارشادی به آنچه که عقل به آن حکم میکند را شامل نشود، ولی امر موجود در آیه مذکور، امر ارشادی است [که عقل مستقلاً به آن حکم میکند و عقل میگوید که حق مولویت اقتضا میکند که باید از مولی اطاعت شود] و شارع مقدس نیز به همین ارشاد عقل حکم میکند [کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع] و میگوید که آنچه را عقل به آن حکم میکند، اتیان کنید. بنابراین، با توجه به اینکه امر مذکور در آیه مورد بحث، امر ارشادی است و مولوی نیست، عرض میشود که آنچه بر نفس اتیان به واجبات شرعی مترتب میشود، بر امر ارشادی، مترتب میشود، یعنی باید ملاحظه شود که امر به واجبات شرعی اقتضای تعبّدیّت دارد یا اقتضای تعبّدیّت ندارد که اگر اقتضای تعبدیت داشت، باید با قصد قربت انجام بشود، ولی اگر اقتضای تعبدیت نداشت، قصد قربت لازم نیست و معنای اطاعت جز اتیان مأمورٌبه چیز دیگری نخواهد بود. بنابراین، امر به اطاعت که در آیه مورد بحث، آمده است، به تنهایی چیزی را ثابت نمیکند چون امر به اطاعت، امر ارشادی است و بر امر ارشادی چیزی غیر از آن چیزی که بر اصل امر واجب مترتب میشود، مترتب نمیشود لذا لزوم قصد قربت یا عدم آن بستگی به نفس امر واجب دارد که اگر تعبدی باشد، باید با قصد قربت انجام شود، ولی اگر تعبدی نباشد، لازم نیست که با قصد قربت انجام شود. دلیل بر اینکه امر به اطاعت ارشادی است و مولوی نیست، این است که آیه مورد بحث همانطور که اقتضای لزوم اطاعت خداوند متعال در واجبات را دارد [بنا بر اینکه امر در آن، مولوی باشد]، لزوم اطاعت در محرمات را نیز اقتضا دارد، یعنی اینکه شارع مقدس فرموده است که «اطیعوا الله»، این اطاعت، هم مأمورٌبه را و هم منهیٌعنه را شامل میشود و مسلم است که لزوم اطاعت در محرمات قصد قربت لازم ندارد، بلکه فقط شارع عدم تحقق منهیٌعنه را در خارج از مکلّف خواسته است و صرف حصول ترک در رابطه با محرمات کافی است و اطاعت در رابطه با محرمات متوقف بر قصد قربت نیست، کما اینکه هر امری اولاً و بالذات، امر نفسی است و امر غیری نیاز به دلیل دارد. بنابراین، امر به اطاعت در آیه مورد بحث، بر امر غیری دلالت نمیکند و امر مولوی نیز نمیباشد، بلکه امر ارشادی است.
امر دوم، این است که باید اثبات شود که امر به اطاعت مذکور در آیه مورد بحث، امر غیری است، یعنی استناد به آیه مذکور، در فرضی تمام است که اطاعت مربوط به امر غیری، از قبیل وضو و امثال آن باشد، ولی اگر مربوط به امر نفسی باشد، شامل بحث وضو نمیشود زیرا وجوب نفسی یکی از واجبات شرعیه است و در عرض واجبات دیگری است که در شریعت اسلام وجود دارند. پس دلالتی بر اعتبار قصد قربت در وضو در آیه مذکور، وجود ندارد.
مؤید این مطلب این است که واجبات توصلی که قصد قربت در آنها معتبر نیست، زیاد هستند. پس اگر آیه مورد بحث، بر اعتبار قصد قربت در هر واجبی دلالت کند، تخصیص اکثر لازم میآید زیرا بسیاری از واجبات، توصلیاند که قصد قربت در آنها معتبر نیست.
پس اول باید مولوی بودن امر مذکور، ثابت شود و بعد از اینکه ثابت شد که مولوی است، باید ثابت شود که امر مذکور، امر غیری است و امر نفسی نیست تا بتواند شامل وضو بشود و وقتی هیچ کدام از دو مورد مذکور، ثابت نشد، نتیجه این میشود که استناد به آیه مذکور، بر لزوم قصد قربت در وضو تمام نیست.
«الحمدلله رب العالمین»