درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی مستحبات غسل الجنابة تاریخ: 7 اسفند 1400 موضوع جزئی: کشیدن دست بر اعضا- خلال کردن حاجب و... مصادف با: 24 رجب 1443 سال تحصیلی: 1401-1400 جلسه: 67 |
پنجم، کشیدن دست بر اعضا
مورد پنجم از مستحبات غسل جنابت کشیدن دست بر اعضا، به منظور روشن شدن این مطلب که آب به طور کامل به بدن رسید است.
دلیل حکم مذکور
عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ؛ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْمَرْأَةِ تَغْتَسِلُ وَ قَدِ امْتَشَطَتْ بِقَرَامِلَ وَ لَمْ تَنْقُضْ شَعْرَهَا كَمْ يُجْزِيهَا مِنَ الْمَاءِ؟ قَالَ: «مِثْلُ الَّذِي يَشْرَبُ شَعْرُهَا وَ هُوَ ثَلَاثُ حَفَنَاتٍ عَلَى رَأْسِهَا وَ حَفْنَتَانِ عَلَى الْيَمِينِ وَ حَفْنَتَانِ عَلَى الْيَسَارِ ثُمَّ تُمِرُّ يَدَهَا عَلَى جَسَدِهَا كُلِّهِ»[1].
امام صادق (ع) در پاسخ عمار بن موسی که از غسل سؤال کرده بود، فرمود که دستش را بر تمام بدنش میکشد.
واضح است که کشیدن دست بر اعضای بدن در هنگام غسل، واجب نیست مگر اینکه مانعی وجود داشته باشد و رساندن آب به پوست متوقف بر کشیدن دست بر آن باشد که در این صورت، کشیدن دست واجب میشود. بنابراین، ملاک در صحت غسل، جریان آب بر بدن و شستن بدن است و لذا دست کشیدن بر بدن مستحب است.
بعضی گفتهاند که کشیدن دست بر بدن در هنگام غسل، نمیتواند به عنوان یک امر استحبابی و جدای از یک امر عرفی و عادی مطرح شود چون یک امر طبیعی است که وقتی انسان بدنش را به منظور غسل کردن، میشوید، دست بر بدن میکشد تا آب به بدنش برسد، بنابراین، دست کشیدن بر بدن یک امر طبیعی است و نمیشود آن را به عنوان یک امر استحبابی لحاظ کرد.
ششم، خلال کردن حاجب
ششمین مورد از مستحبات غسل جنابت این است که آن چیزی که در واقع مانع نیست ولی به حسب ظاهر مانع است را به قصد استظهار [، یعنی معلوم شدن اینکه آب به آن رسید است]، خلال کند، به این معنا که مثلاً انگشتان خود را در موهای ابرو فرو ببرد تا آب به بین موها برسد.
هفتم، سه بار شستن اعضای سهگانه غُسل
هفتمین مورد از مستحبات غسل این است که اعضای سهگانه غُسل [، یعنی سر و گردن، سمت راست و سمت چپ بدن] سه بار شسته شوند.
گفته شده است که دلیلی بر استحباب سه بار شستنِ اعضای سهگانه غُسل نیست مگر فتوای عدهای از بزرگان. در روایاتی که به ریختن آب بر سر امر کردهاند، آمده است که سه بار آب بر سر ریخته شود. البته در بعضی از روایات به دو بار آب ریختن تصریح شده است، بنابراین بعضی گفتهاند که دلیلی بر استحباب مذکور، نیست و فقط بعضی از فقها به استحبابِ سه بار شستن فتوا دادهاند و بعضی دیگر گفتهاند که دلیلی که وارد شده است، الزاماً بر استحباب سه بار دلالت ندارد، بلکه در بعضی از روایات به دو بار آب ریختن، تصریح شده است.
هشتم، بسم الله گفتن
هشتمین مورد از مستحبات غسل جنابت، «بسم الله» گفتن است و بهتر این است که غسل کننده، «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید.
دلیل حکم مذکور
روایت اول: «و تذكر الله فإنه من ذكر الله على غسله و عند وضوئه طهر جسده كله و من لم يذكر الله طهر من جسده ما أصاب الماء»[2].
روایت دوم: صحیحه زراره: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «إِذَا وَضَعْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ فَقُلْ: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ، فَإِذَا فَرَغْتَ فَقُلِ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»[3].
نهم، خواندن دعای مأثور
نهمین مورد از مستحبات غسل جنابت، خواندن دعای مأثور در هنگام غسل است و آن، اینکه بگوید: «اللّهمّ طهِّر قلبي و تقبّل سعيي و اجعل ما عندك خيراً لي، اللّهمّ اجعلني من التوّابين و اجعلني من المتطهِّرين» یا بگوید: «اللّهمّ طهِّر قلبي و اشرح صدري و أجر على لساني مدحتك و الثناء عليك، اللّهمّ اجعله لي طهوراً و شفاءً و نوراً، إنّك على كلّ شيء قدير».
به نظر مرحوم سید (ره) بهتر این است که شخصِ غسل کننده، این دعا را بعد از فراغ از غسل نیز بخواند.
دلیل حکم مذکور
دلیل خواندن دعا به صورت اول که مرحوم سید (ره) نوشته است، روایت موثقه عمار ساباطی است؛
عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ؛ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «إِذَا اغْتَسَلْتَ مِنْ جَنَابَةٍ فَقُلِ: اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَ تَقَبَّلْ سَعْيِي وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَكَ خَيْراً لِي، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ...»[4].
به نظر میرسد که این روایتِ موثقه به استحباب خواندن دعای مذکور، بعد از اتمام غسل، مربوط است و به استحباب خواندن دعا در هنگام غسل کردن مربوط نیست.
دلیل خواندن دعا به صورت دوم که مرحوم سید (ره) نوشته است، شاید مطلبی باشد که از مرحوم شهید (ره) در کتاب نفلیه نقل شده است؛
الشَّهِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي النَّفْلِيَّةِ: «يُسْتَحَبُّ أَنْ يَقُولَ فِي أَثْنَاءِ كُلِّ غُسْلٍ: اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ أَجْرِ عَلَى لِسَانِي مِدْحَتَكَ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْكَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي طَهُوراً وَ شِفَاءً وَ نُوراً إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ يَقُولُ بَعْدَ الْفَرَاغِ: اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَ زَكِّ عَمَلِي وَ تَقَبَّلْ سَعْيِي وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَكَ خَيْراً لِي اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ»[5].
دهم، موالات و ابتدا کردن از بالاترین قسمت اعضا در غسل ترتیبی
دهمین مورد از مستحبات غسل جنابت، رعایت موالات و پشت سر هم انجام دادن غسل و ابتدا کردن از بالاترین قسمت هر عضو از اعضا، در غسل ترتیبی است.
دلیل استحباب رعایت موالات
تمام فقها به لزوم رعایت موالات فتوا دادهاند[6]. البته دلیل خاصی بر حکم مذکور، وجود ندارد مگر اینکه به عموم دو آیه استباق و مسارعه تمسک شود؛
آیه إستباق: «...فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ...»[7]؛
آیه مسارعة: «وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ...»[8].
همچنین، میتوان برای حکم مذکور، به استحبابِ بودنِ بر طهارت و کراهتِ بودنِ بر جنابت تمسک کرد که بودنِ بر طهارت و نبودنِ بر کراهت با موالات سازگاری دارد، به این معنا که انسان زودتر از جنابت رها میشود.
دلیل استحباب شروع غسل از بالاترین قسمت هر عضو
دلیل استحبابِ شروع غسل از بالاترین قسمت هر عضو، شاید ادلهای باشد که به صب الماء (ریختن آب) بر سر و مِنکَبین حکم میکنند که از این ادله استفاده میشود که در هنگام شروع غسل، آب بر بالاترین قسمت هر عضو ریخته شود، لکن استفاده استحبابِ شروع از بالاترین قسمتِ عضو از این ادله مشکل است چون شروع شستن از بالاترین قسمت، بر اساس عرف است، به این معنا که عرفاً وقتی شخص میخواهد غسل کند، شستن را از بالاترین قسمت هر عضو شروع میکند و وقتی چیزی جزء مقتضیات عادت و عرف باشد، امری عادی و عرفی میباشد و نمیتوان حکم استحباب را بر آن بار کرد.
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب38، ص257، ح6.
[2]. فقه الرضا، ص81.
[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب26، ص423، ح2.
[4]. همان، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب37، ص254، ح3.
[5]. محدث نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب28، ص478، ح2.
[6]. يوسف بن احمد بن ابراهيم، بحرانی آل عصفور، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج3، ص115.
[7]. «البقرة»:148.
[8]. «آل عمران:133.