قال مولانا علی بن الحسین (ع): «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقولُ وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»[1].

سبک زندگی بحثی است که در حال حاضر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، با مراجعه به آیات و روایات می‏توان مجموعه نفیسی از سبک زندگی اسلامی را استخراج کرد و در اختیار مردم قرار داد. در این روایت شریف که برگرفته از کلام امام سجاد (ع) است به سه ویژگی از ویژگی‏های سبک زندگی اسلامی اشاره شده و حضرت در قالب چند نکته به ما یاد می‏دهند که چگونه باید زندگی کنیم.

الف) نکته اول اینکه؛ جایز نیست با هر کسی همنشینی کنی؛ چون خداوند تبارک و تعالی می‏فرماید: اگر دیدی کسانی در آیات ما خوض می‏کنند و با سوء نیت برخورد می‏کنند از این اشخاص دوری کن یا اینکه مسیر بحث را عوض کن تا اینکه آنها در مسیر دیگری قرار بگیرند.

ب) نکته دوم اینکه؛ جایز نیست هر سخنی را بگویی؛ چون خداوند تبارک و تعالی می‏فرماید: از آنچه که نسبت به آن علم نداری پیروی نکن.

ج)نکته سوم اینکه؛ جایز نیست هر چیزی را بشنوی؛ چون خداوند متعال می‏فرماید: از گوش و چشم و دل شما سؤال خواهد شد. آیات قرآن دلالت دارند بر اینکه در قیامت از همه اعضای انسان سؤال خواهد شد و اعضاء و جوارح بر علیه او شهادت خواهند داد.

27/10/91



[1]. بحار الانوار، ج2، ص117.

 

برای مشاهده مجموعه کلی توصیه های اخلاقی روی این لینک کلیک کنید مجموعه توصیه های اخلاقی

عن مولینا الامام زین العابدین (ع): «ابْنَ آدَمَ، لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ لها مِنْ هَمِّكَ وَ مَا كَانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعَاراً وَ الْحُزْنُ لَكَ دِثَاراً، ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)».[1]

یکی از مشکلاتی که در زندگی ما وجود دارد غفلت است، اگر انسان سراغ گناه می‏رود به خاطر غفلت است؛ چون اگر غفلت نداشته باشد گناه نمی‏کند. امام زین العابدین (ع) در این روایت به کل انسان‏ها اعم از مؤمن و غیر مؤمن، مسلم و غیر مسلم، خطاب می‏کند که فرزند آدم، پیوسته بر اساس خیر و خوبی و سعادت، هستی؛ یعنی تو دنبال سعادت می‏گردی؛ چون طبع بشر سعادت طلب است و اگر می‏خواهی همیشه در خیر و سعادت باشی، چند کار باید انجام دهی:

اول: واعظ خودت باشی؛ یعنی علاوه بر اینکه به نصایح و مواعظ دیگران هم گوش می‏دهی خودت هم واعظ خودت باش.

دوم: پاسبان و نگهبان نفست باش. «القلب حرم الله»؛ قلب حرم الهی است و انسان نباید بگذارد، هر چیزی وارد این حریم بشود و اگر گناهان و معاصی وارد این حریم شود، به خاطر این است که ما نگهبان خوبی برای این حریم نبوده‏ایم، پس تمام همّ و تلاش انسان باید برای محاسبه و پاسبانی از نفسش باشد.

سوم: شعار انسان در زندگی حالت خوف و خشیت از خداوند متعال باشد که عملش در گذشته چگونه بوده است، عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «الْمُؤْمِنُ بَيْنَ مَخَافَتَيْنِ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا يَدْرِي مَا صَنَعَ اللَّهُ فِيهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِيَ لَا يَدْرِي مَا يَكْتَسِبُ فِيهِ مِنَ الْمَهَالِكِ فَلَا يُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ»[2]؛ مؤمن بین دو خوف است؛ یکی گناهی که انجام داده و نمی‏داند خداوند متعال درباره آن چه می‏کند، دوم عمری که باقی مانده که باز هم نمی‏داند خداوند درباره او چه می‏کند، لذا در روایت آمده که انسان گاهی گناهی مرتکب می‏شود و به خاطر همین گناه به بهشت می‏رود، راوی تعجب کرد که چگونه می‏شود انسان به خاطر گناه به بهشت برود، حضرت فرمودند: گاهی شخص گناهی انجام می‏دهد و وجدانش در عذاب است و همواره آن گناه را به یاد می‏آورد و از خداوند متعال می‏ترسد؛ یعنی از عملی که انجام داده می‏ترسد نه اینکه از خداوند که ارحم الراحمین است بترسد.

چهارم:انسان همیشه نسبت به گذشته خودش باید نگران باشد و حزن داشته باشد، مثل لباس زیرینی که همیشه همراه انسان است- دِثار به لباس زیر گفته می‏شود که همیشه همراه انسان است- فرق بین خوف و حزن در کلمات و گفتارهای اخلاقی معصومین (ع) و علماء اخلاق، این است که خوف مربوط به گذشته است و حزن مربوط به آینده. حضرت در ادامه روایت می‏فرمایند: فرزند آدم تو میمیری و سپس برانگیخته می‏شوی و تو را نگه می‏دارند و از کارهایی که انجام داده‏ای از تو سؤال خواهند کرد.

29/9/91



[1]. امالی مفید، ص110، مجلس 12 و امالی شیخ طوسی، ص115، مجلس 4.

[2]. وسائل الشيعة، ج‌15، ص 219، باب 14 من ابواب الوجوب الخوف من الله.

 

 

برای مشاهده مجموعه کلی توصیه های اخلاقی روی این لینک کلیک کنید مجموعه توصیه های اخلاقی

قال امیرالمؤمنین (ع): «ثلاث خصال تَجتَلِبُ بِهِنّ المحبّة: الإنصافُ في المعاشرة، و المُواساة في الشّدة و الاِنطِواع، و الرّجوع إلى قلبٍ سليمٍ»[1]؛ به دنبال بحث‏های گذشته در رابطه با سبک زندگی اسلامی، کلامی از علی (ع) در رابطه با اینکه چه کنیم که محبت دیگران را به سوی خود جلب کنیم، وارد شده - انسان خیلی دوست دارد که با دیگران دوستی کند و دیگران هم او را دوست بدارند اما گاهی در رسیدن به این هدف دچار تحیّر می‏شود- حضرت علی (ع) سه راه حل را تحت عنوان عوامل محبت آفرین مطرح می‏فرمایند که اگر بدرستی مورد عمل قرار گیرد انسان، محبوب دل‏ها می‏شود و یاد و نام او چه در حیات و چه بعد از وفات، در دل‏ها می‏ماند همان گونه که امیرالمؤمنین (ع) می‏فرماید: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ»[2]؛ با مردم چنان ارتباط بر قرار کنید که در زمان حیات شما مایه خوشبختی و خوشحالی شما باشند و در هنگام مرگ بر شما گریه کنند. علی (ع) در تشریح عوامل محبت آفرین می‏فرمایند: سه خصلت است که محبت به وسیله این سه خصلت جلب می‏شود: اول: انسان در رفت و آمد و معاشرت با دیگران انصاف را رعایت کند و از مرز عدالت و انصاف عدول نکند، دوم: با دیگران هم در سختی‏ها و هم در خوشی‏ها همراهی کند- فقط در خوشی‏ها همراه مردم نباشد بلکه در سختی‏ها هم با آنها همدردی کند- سوم: با قلب پاک و سلیم با مردم برخورد کند. لذا اگر انسان این سه خصلت را رعایت کند مردم به او مهر می‏ورزند و او را دوست می‏دارند. خداوند متعال وعده داده که اگر کسی با قلب پاک و سلیم با مردم برخورد کند محبت آن شخص را در دل‏ مردم قرار خواهد داد، انسانی که محبت او در دل دیگران قرار نمی‏گیرد شاید به خاطر این باشد که دل او غبار آلود است و زلال نیست.

امیرالمؤمنین (ع) در رابطه با اینکه با چه کسانی دوستی کنیم و چه افرادی را به عنوان دوست خود انتخاب کنیم می‏فرماید: «خیرُ اخوانک مَن سارع الی الخیر و جَذَبک الیه و امرک بالبر و اعانک علیه»[3]؛ بهترین برادر تو کسی است که به سمت خوبی‏ها در حرکت است و تو را هم به سوی خیر و خوبی جذب و به خوبی امر می‏کند و تو را در این مسیر کمک می‏کند.

91/12/20

 

 

 

برای مشاهده مجموعه کلی توصیه های اخلاقی روی این لینک کلیک کنید مجموعه توصیه های اخلاقی

 

خدای متعال در قرآن مجید ویژگی‏هایی را برای انسان‏های نمونه بیان کرده است که این ویژگی‏ها در شخصیت شهید مطهری موج می­زند مانند ایمان، علم، عمل صالح و تسلیم در مقابل حق.

ایمان و عمل صالح

خدای متعال می‏فرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم َدَرَجاتٍ»[1]؛ در پیشگاه خداوند مؤمنان و عالمان برخوردار از مدال افتخار و امتیاز هستند. عالمان کسانی هستند که علم و دانش خود را به دیگران منتقل می‏کنند تا فضای جامعه را یک فضای علمی ‏کنند. عالمان دین و چه عالمانی که به ظاهر روحانی شناخته نمی‏شوند ولی در سایه وجود آنها فکر فرهنگی در جامعه گسترش پیدا می‏کند.

ایمان سرمایه است به قول یکی از دانشمندان در تفسیر ایمان این جمله را نوشته است که ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی می‏کند یعنی زندگی چیزی جدای از ایمان نیست. قرآن مجید ایمان را به عنوان بالاترین سرمایه می‏شناسد: «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِن ْعَذابٍ أَليمٌ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِه‏»[2] و «يَوْمَ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونٌ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ»[3]؛ دغدغه همه برای روز قیامت این است که با ما چه برخوردی می‏شود و جایگاه ما کجاست؟ آن روزی که هیچ چیزی به داد انسان نمی­رسد، آن چه به انسان سود می­رساند و به عنوان تجارت نجات بخش است، ایمان به خدا و پیامبر است.

علم همراه با خشیت

یکی از آثار ارزشمند علم حالت خشیت است، «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»[4]؛ انسان‏های عالم، انسان‏هایی هستند که حالت خشیت دارند، یعنی چون مسئولیت پذیر و عالمند، ترس همراه با تعظیم در مقابل خدا دارند.

تسلیم بودن در مقابل خدا

«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَأَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُون‏»[5]؛ مؤمنان و کسانی که اهل عمل صالح هستند و در مقابل خدا تسلیم هستند، اهل بهشت هستند.

سؤال این است که معنای «أَخْبَتُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ» چیست؟ سه تفسیر برای «أَخْبَتُوا» شده است:

1. در مقابل خداوند خاضعند؛

2. در مقابل فرمان پروردگار عالم تسلیمند؛

3. به وعده‏های خداوند اطمینان دارند.



[1]. «المجادله»: 11.

[2]. «الصف»: 10 و 11.

[3]. «الشعراء»: 88 و 89.

[4]. «الفاطر»: 28.

[5]. «هود»: 23.

در رابطه با شهید مطهری نکته­ای که می­خواهم عرض کنم این است که چرا از موفقیت­های شهید مطهری یاد می‏شود و می‏گویند او معلم موفقی است؟ رمز آن این است که:

1. ایشان از عمر خود به تمام معنا استفاده کرد و لحظه­ای از لحظات عمر او به هدر نرفت؛ «يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ‏ عُمُرِهِ‏ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[1]؛ فردای قیامت از عمر، از جوانی، از مال و ثروتی که بدست آورده­ایم و از محبت اهل بیت از ما سؤال می‏شود.

شهید مطهری در راه تحصیل علم و دانش هر جا استادی را سراغ می‏گرفت دنبال می‏کرد تا بتواند از مراتب علمی و کمالات او استفاده کند. او خود را برای مرزبانی آماده می‏کرد و مرزبان باید تمام شرایط مرزبانی را در خود جمع کند و جامع باشد تا بتواند عنوان مرزبانی را ایفا کند. لذا امام (ره) در رابطه با شهید مطهری می­فرماید: «او مردی بود که در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود.» این گواهی، بزرگترین مدرک برای شهید مطهری است.

در جای دیگری حضرت امام (ره) می‏فرماید: «آثار، قلم و زبان او، بی­استثناء آموزنده است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان نشأت می‏گرفت برای عارف و عامی سودمند بود.»

رهبر فرزانه انقلاب درباره ایشان می‏فرماید: «آقای مطهری در پیروزی انقلاب و در به وجود آوردن این انقلاب نقش بسیار مؤثری داشتند. در مورد حراست از مرزهای ایدئولوژیک و حفظ شعار نه شرقی و نه غربی و به خصوص التقات زدایی از اندیشه اسلامی آقای مطهری یک فرد بی نظیر ساخته بود و این از ویژگی‏های شهید مطهری است.»

2. در صدد احیاء تفکر دینی بود؛ سراسر زندگی مطهری در این جهت صرف می‏شد که دین را چطور به جامعه عرضه کنیم و خرافات را چگونه از دین دور کنیم و دین را بدون هیچ پیرایه­ای به نسل جوان عرضه کنیم. در دانشگاه که می‎رفت و در مقابل مارکسیست­ها و روشنفکران وابسته به غرب می­ایستاد و زمانی که به تجزیه و تحلیل مسائل دینی می­پرداخت، مستدل و محکم سخن می‏گفت و اگر کسی پیرو دین هم نبود به استدلال ایشان که نگاه می‏کرد، شیفته بیانات شهید مطهری می‏شد.

3. دشمن شناسی؛ اگر کشور و جامعه­ای می­خواهد پیروزی را در آغوش بگیرد و به رشد و تعالی برسد، یکی را راه­های اساسی آن شناخت دشمنان کشور و انقلاب است. شهید مطهری در چند عرصه استبداد داخلی، استعمار خارجی و با جریانات التقاتی داخلی مبارزه می‏کرد.

 یکی از دوستان شهید مطهری می‏گوید روزی در منزل شهید بودیم و شهید مطهری این جمله را فرمود که من با جریانات انحرافی و عقیدتی مقابله می‏کنم؛ ممکن است مرا بکشند اما من حرف خود را می­زنم چون می‏دانم این جریانات برای دین خطرناک هستند. قبل از پیروزی انقلاب و در روزهایی که شورای انقلاب تشکیل شده بود و بختیار در رأس دولت بود، تمهیداتی فراهم کرده بودند که بختیار اطلاعیه بدهد و به نزد امام (ره) برود و در نتیجه بختیار ارادت خود را به امام (ره) اعلام کند. شهید مطهری زمانی که آن اعلامیه را دید، فرمود اگر این اعلامیه منتشر شود بختیار احساس می‏کند که توانسته است در انقلاب جای پایی باز کند و امروز جای بختیار نیست. شهیدان بهشتی و مطهری به میدان آمدند و اجازه ندادند که آن اعلامیه منتشر شود و آن ملاقات صورت بگیرد.

4. آینده نگری؛ یکی از مسائل مهمی‏که ما در انقلاب و برای اداره انقلاب نیاز داریم، آینده نگری است. ایشان آن روز حرکت­هایی را که ممکن بود بعد از انقلاب اتفاق بیفتد رصد می‏کرد. خیلی از خیرخواهان گفتند جناب آقای مطهری اجازه بدهید پرچم مارکسیست‎ها و مجاهدین هم با پرچم اسلام خواهان بالا برود. ما در اینکه شاه باید برود مشترک هستیم پس بگذارید شاه برود و بعد به مسائل رسیدگی می‏کنیم. شهید مطهری فرمود تا پرچم مجاهدین خلق و مارکسیست­ها پایین نیاید، من اجازه راهپیمایی نمی‏دهم. هدف ما تنها برداشتن شاه نیست بلکه هدف ما برداشتن شاه و اجرای حاکمیت اسلام است. آیت الله مهدوی کنی ریاست مجلس خبرگان می‏گوید آن روز برای ما پذیرش این سخن کمی‏دشوار بود، ولی بعد هم برای ما روشن شد که حق با شهید مطهری است چون «الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه».[2]



[1]. خصال، ج‏1، ص253.

[2]. فضائل الشیعة، ص 27، حدیث 21.

Please publish modules in offcanvas position.