تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/07/09

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»             تاریخ: 9 مهر 1399

موضوع جزئی: تفسیر آیه 83                                                                                    مصادف با: 12 صفر 1442

سال تحصیلی: 1400-1399                                                                                                  جلسه: 165

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه83: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»[1]؛ و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و به مردم نيك بگوييد که نماز را برپا داريد و زكات بدهيد، سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما جز عده كمى سرپيچى كرديد و (از وفاى به پيمان خود) روى‌گردان شديد.

 

عرض شد که در آیه مورد بحث (آیه 83)، خداوند متعال با عبارت «لاتعبدون الا الله» که جمله خبریه است، فرموده است که بنی‏اسرائیل غیر خدا را نمی‏پرستند و استفاده از جمله خبریه تأثیر بیشتری دارد تا اینکه با حالت آمرانه گفته شود که غیر خدا را نپرستید. خداوند متعال در آیه 63 و 64 وقتی می‏خواهد عبادالرحمن را توصیف و تمجید کند از جمله خبریه استفاده می‏کند «وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً* وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِيَاماً»[2]؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى‌تكبّر بر زمين راه مى‌روند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‌گويند (و با بى‌اعتنايى و بزرگوارى مى‌گذرند)* كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى‌كنند.

 

اولین میثاقی که خداوند متعال در آیه مورد بحث (آیه83 بقره) مطرح می‏کند، این است که بنی‎‏اسرائیل فقط باید خداوند را عبادت کنند و جز او، چیز دیگری را نپرستند و این مختص بنی‏اسرائیل نیست، بلکه تمام انسان‏ها باید فقط و فقط خداوند متعال را بپرستند، اما حیف که انسان در بعضی از مقاطع تاریخ ناسپاسی کرده است و تعریف نادرستی از رابطه خودش با خداوند متعال داشته است، یعنی آن‏گونه که باید ایجاد ارتباط بکند و به کمالات عالی انسانی دست یابد، رفتار نکرده است و لذا از رسیدن به مقامات و کمالات محروم مانده است، خیلی به دنیا آمده‏اند و از دنیا رفته‏اند و لکن طعم شیرینی بندگی و عبودیت را نچشیده‏اند که نمونه بارز آن، بنی‏اسرائیل می‏باشند که مورد لطف خداوند قرار گرفتند، ولی جز غرور، خودخواهی و منیّت و خیالات خام چیزی دیگری نداشتند و نوع ارتباطی که با خدا برقرار کردند، ارتباط جاه‏طلبانه بود و خود را قوم برتر می‏دانستند و دیگران را به حساب نیاوردند و به تعبیر روشن‏تر، یک‏جانبه‏گرایی را در زندگی خود انتخاب کردند و خود را تافته جدابافته دانستند. خداوند متعال فرموده است: «وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ...»[3]؛ يهود و نصارى گفتند که ما فرزندان خدا و دوستان (خاصّ) او هستيم... .

 

یهود و نصاری خود را برتر از دیگران می‏دانستند، در حالی که خداوند متعال نسبت به همه بندگانش رئوف و مهربان است و ملاک و معیار برتری، عمل صالح است که هر کسی که عملش صالح باشد به سعادت و کمال خواهد رسید و بهشت برین الهی نصیبش خواهد شد. بنابراین آنچه مهم است این است که انسان به جایگاه خودش نسبت به خداوند متعال پی ببرد و بفهمد که او مخلوق است و خداوند خالق اوست و او عبد است و خداوند معبود است و باید بداند که هدف خداوند از آفرینش انسان، چیزی جز رسیدن به کمال عبودیت نیست و لذا فرموده است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[4].

 

در تفاسیر آمده است که منظور از «لیعبدون»، «لیعرفون» است، به این معنی که انسان باید در سایه عبادت و بندگی خدا نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند.

 

اگر انسان در گام نخست موفق شود و خود را در وادی عبودیت قرار دهد، گام‏های بعدی خود به خود به سراغ او خواهند آمد و پله‏پله رشد خواهد کرد تا به مقامات بالاتری برسد، گام‏ها بعدی عبارتند از؛  مقام خُلّت که حضرت ابراهیم (ع) به آن مقام رسید و خلیل خداوند شد، مقام حبیب اللهی که حضرت رسول اکرم (ص) به آن مقام رسید و این مقام‏ها بعد از مرحله عبودیت می‏باشند، مقام ولی اللهی، مقام دیگری است که در سایه عبودیت حاصل می‏شود که در وقتی انسان به این مقام‏ها برسد، در سایه اطاعت از پروردگار خویش به جایی می‏رسد که همان‏طور که وقتی خداوند اراده می‏کند، انجام می‏شود، انسان نیز وقتی اراده کند، انجام خواهد شد «عبدي‏ أطعني‏ تكن مثلي، تقول للشي‏ء: كن، فيكون»‏.[5]

 

داستان آن کارگر تبریزی معروف است که باربری می‏کرد، روزی از خیابان عبور می‏کرد، بچه‏ای را دید که از پشت بام در حال سقوط بود، با اشاره به او گفت که بایست و بچه ایستاد و با آرامش به زمین رسید و هیچ آسیبی به او وارد نشد، مردم دورش جمع شدند و گفتند که حتماً تو از اولیاء الله هستی که چنین کاری انجام دادی، گفت که من کار خاصی نکردم، بلکه تا کنون هرچه خداوند فرموده است، عمل کرده‏ام، یک بار نیز من از خدای خود چیزی خواستم و لذا به اذن خداوند آن بچه در وسط آسمان ماند و آسیبی به او نرسید.

 

«ولاء» آن حالتی است که انسان احساس می‏کند موانع و حجاب‏ها برداشته شده و کنار رفته است، لذا انسانی که به مقام ولایت می‏رسد حجاب‏ها را کنار می‏زند و ترس و خوفی ندارد و اضطراب ندارد «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»[6] و این عدم خوف و اضطراب به خاطر توکل و تکیه بر خداوند است که انسان در سایه تکیه بر معبود خود به آرامش می‏رسد «...أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[7].

 

اضطراب و استرسِ بیشتر انسان‏ها به خاطر این است که بر خدای خود توکل ندارند و به جای تکیه بر خدا به مال، ثروت، دنیا و امثال آن تکیه می‏کنند لذا همیشه خوف و ترس همراه آنها است.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:83.

[2]. «الرحمن»:63 و64.

[3]. «المائدة»:18.

[4]. «الذاریات»: 56.

[5]. محمد حسن، مظفر نجفى، دلائل الصدق لنهج الحق، ج‏5، ص181.

[6]. «یونس»:62.  

[7]. «الرعد»:28.

 

Please publish modules in offcanvas position.