روایت اول: قال مولینا الإمام علی (ع): «وَ أَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِيَدِكَ وَ لِسَانِكَ وَ بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ وَ جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ خُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَيْثُ كَان»[1].
حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) در این روایت فرموده است که با دست و زبانت از زشتيها جلوگيرى كن و از مرتكبين زشتی و عمل منکر، با تمام توان و جديت دورى كن و در راه خدا آنگونه كه بايد و شايد جهاد كن و هرگز سرزنشِ سرزنشگران، تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد و در درياى مشكلات براى رسيدن به حقّ فرو شو هرجا كه باشد.
یکی از مسائلی که اکنون در جامعه مطرح است، پدیده افزایش منکرات و مسائلی است که برای مقابله با ارزشهای دینی جامعه کمر بستهاند و متأسفانه روز به روز نیز رو به گسترش است که دلیلش از یک طرف، تلاش دشمن برای زیبا جلوه دادن منکرات و از طرف دیگر کوتاهی مسلمین در برخورد با منکرات است و متأسفانه منکرات در تمام شهرهای اسلامی رواج یافته تا حدی که حتی شهرهای مذهبی نیز از آن در امان نماندهاند و منکرات و رواج ضد ارزشها به یک امر عادی تبدیل شده است و خیلی از متدینین نیز نسبت به این امر بیتفاوتند و این بیتفاوتی باعث شده است که تلاش دشمنان در جهت ارزشزدایی از جامعه روز به روز بیشتر شود و منکرات جای ارزشها را بگیرند. بنابراین، وظیفه ما این است که از زشتیها و منکرات جلوگیری کنیم و نسبت به آنها بیتفاوت نباشیم و کوتاهی نکنیم. حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است: «اِنَّما أَنَا مُبَلِّغٌ وَاللّهُ یَهْدی»[2]؛ من مبلغم و هدایت با خداست. لذا انسان باید وظیفه خودش را انجام بدهد و نتیجه اگر مطابق با واقع نبود، نا امید نشود. معصومین (ع) وظیفه خود را انجام میدادند و در راستای ترویج معروف و رفع منکر از هیچ تلاشی دریغ نمیکردند، ولی اینگونه نبوده است که جامعه از هر نظر مطابق خواسته آنها و در راستای اجرای فرامین الهی قدم بردارد، بلکه چه بسا افرادی بودند که مطیع محض معصومین (ع) بودند و در مقابل نیز افرادی وجود داشتند که حرمت معصومین (ع) را نگه نمیداشتند و در مقابل آنها میایستاند که ابوجهل و ابولهب از آن افرادی بودند که با پیامبر (ص) به مبارزه برخواستند و حرمت حریم نبوت را نگه نداشتند.
خداوند متعال فرموده است: «...لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[3].
بنابراین، طبق فرمایش امیرالمؤمین (ع) در روایت مذکور، انسان نباید نسبت به منکرات بیتفاوت باشد و نه تنها هیچ اقدامی در جهت رفع منکرات نکند، بلکه گاهی خودش نیز از باب همرنگی با جامعه آن را مرتکب شود [خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو]، بلکه باید در مقابل منکرات خاموش نباشد و از زشتیها جلوگیری کند که این جلوگیری و نهی از منکر گاهی با گفتار است و گاهی با ترک مجلس گناه است، در روایت آمده است: «لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَجْلِسَ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِهِ»[4]؛ سزاوار نیست که مؤمن در مجلسی که معصیت الهی در آن است، بنشیند. بنابراین، اگر انسان در مجلسی بود که معصیت خدا در آن باشد و نتواند اهل آن مجلس را از گناه باز دارد باید مجلس را ترک کند.
همچنین، انسان باید از مجالس گناه و معصیت دوری کند و تعارف و خجالت را کنار بگذارد و توجیهاتی، مثل مجلس قوم و خویش بود و نمیشد در آن شرکت نکرد باعث نشود که در مجلس گناه حضور پیدا کند و در راه مبارزه با منکرات انسان نباید از هیچ تلاشی دریغ کند و سرزنش دیگران او را از تلاش در راه حق باز ندارد و مشکلات و ناگواریها را در راه احیای امر حق و رفع زشتیها و منکرات به جان بخرد و به خاطر حق هر سختی را تحمل کند.
روایت دوم: قال مولینا الإمام الصادق (ع): « مَنْ رُزِقَ مِنْ أَرْبَعَةِ خِصَالٍ وَاحِداً دَخَلَ الْجَنَّةَ؛ بِرِّ الْوَالِدَيْنِ أَوْ صِلَةِ الرَّحِمِ أَوْ حُسْنِ الْجِوَارِ أَوْ حُسْنِ الْخُلُق»[5].
امام صادق (ع) در این روایت فرموده است که هر کس که یکی از چهار خصلتِ نیکی به پدر و مادر یا صله رحم یا همسایهداری نیکو یا خوش خلقی روزی او شود، به بهشت داخل خواهد شد.
انسان باید از احسان به پدر و مادر خود دریغ نورزد و اگر آنها از دنیا رفتهاند برای شادی روحشان خیرات بدهد و برای آنها از خداوند متعال طلب آمرزش کند و اگر زندهاند نیز از هیچ کوششی برای جلب رضایت و محبت پدر و مادر دریغ نکنند لذا تا وقتی که والدین انسان در قید حیاتند باید انسان به آنها خدمت کند و به خدمتی که به آنها میکند مباهت ورزد.
همچنین، صله رحم، مهربانی و خوش رفتاری با همسایه و حُسن خلق از مواردی هستند که بهشت را نصیب انسان میکنند. در روایت آمده است که همسایه خوب، فقط آن همسایه نیست که آزار و اذیت او به دیگران نرسد، بلکه همسایه خوب، آن همسایهای است که بر اذیت دیگران صبر کند.
ادامه تفسیر آیه65: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»[6]؛ به طور قطع از حال كسانى از شما كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شدهايد! ما به آنها گفتيم: «به صورت بوزينههايى [میمونهایی] طرد شده درآييد!».
جمله «فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»، جزاء برای نافرمانی بنیاسرائیل است. خدای متعال بعد از اینکه بنیاسرائیل بر خلاف دستور الهی عمل کردند و به صید ماهیان پرداختند، آنها را به صورت بوزینههای طرد شده در آورد.
«خاسئین» به معنای رانده شده همراه با ذلّت است.
امر«کُونُوا» که در جمله مذکور آمده است امر تکوینی است و امر تشریعی نیست، کما اینکه خداوند متعال در سوره یاسین فرموده است: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[7]. امر مذکور، کنایه از سرعت تکوین و نفوذ اراده الهی در تبدیل نافرمانانِ از بنیاسرائیل به بوزینه است.
نکته دیگر اینکه منظور از «فَقُلْنَا لَهُمْ..» در آیه مورد بحث [آیه 65 بقره]، گفتار لفظی نیست، بلکه قول خداوند متعال در این مورد، همان فعل و اراده خداست، پس منظور از «فَقُلنَا لَهُم»، «أَرَدنا» میباشد، همانطور که خداوند متعال فرموده است: «...فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ »[8].
امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرموده است: «لَا بِصَوْتٍ يَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ وَ إِنَّمَا كَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَه»[9]؛ یعنی کلام خداوند متعال، همان فعل و اراده خداوند است. به بیان روشنتر، اراده فعلی خداوند متعال، همان تحقق مراد است و سنت الهی بر این جاری شده است که امر تکوینی ذات باریتعالی تخلّفپذیر نیست و چیزی نمیتواند مانع اراده تکوینی خداوند متعال گردد.
دو نوع امر وجود دارند؛ یکی امر تکوینی و دیگری امر تشریعی است. تفاوت اوامر تکوینی با اوامر تشریعی در این است که در اوامر تکوینی، مراد از اراده تخلفناپذیر است، ولی در اوامر تشریعی، مراد میتواند از اراده، تخلف نماید چون مخاطب اوامر تشریعی، انسان است که مختار است و چون مختار است، هم قدرت بر اطاعت دارد و هم قدرت بر عصیان دارد لذا اگر دوست داشت، انجام میدهد و اگر دوست نداشت، انجام نمیدهد. اوامری که در آیات ذیل آمدهاند، اوامر تشریعی هستند:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»[10].
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ...»[11].
در اوامر تکوینی چیزی جز فعل مستقیم الهی نیست و هیچ چیزی مانع از نفوذ اراده الهی ذات کبریائی حق تعالی نمیشود و لذا هم خود مأمور، مطیع فرمان حضرت حق است و هم اشیاء دیگر نمیتوانند مانع باشند. در اراده تکوینی، مثل اراده تشریعی، خداوند متعال چیزی از کسی به عنوان تکلیف نمیخواهد تا بگوید که من فاعل مختارم و اگر دلم خواست انجام میدهم و اگر دلم دلم نخواست، انجام نمیدهم لذا در رابطه با اوامر تشریعی، عصیان نیز وجود دارد، ولی در رابطه با اوامر تکوینی، عصیان وجود ندارد، مثل فرمایش خداوند متعال: «قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ»[12].
امر مذکور در آیه مورد بحث [آیه65 بقره] نیز از اوامر تکوینی است و به تعبیر روشنتر سنت خداوند متعال برای تحقق و فعلیت یافتن به قول نیاز ندارد، بدین معنی که خداوند متعال هنگامی که چیزی را اراده فرمود آن امر محقق میشود و بین اراده و فعل او فاصلهای نیست. امام باقر (ع) فرموده است: «سُبْحَانَ اللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُن»[13]؛ خداوند منزه است، آنچه را بخواهد محقق میشود و آنچه را نخواهد محقق نمیشود.
واژه «قردة» جمع «قرد» به معنای بوزینه و میمون است، البته گاهی «قرود» بر وزن فعول جمع بسته میشود.
واژه «خاسئین» از ریشه «خسأ» به معنای طرد کردن همراه با ذلت است.
یکی از ویژگیهای لغت عرب، تنوع الفاظ لغت عرب است که برای هر معنایی از لغت خاصی استفاده میکند، مثلاً در لغت عرب، برای دور کردن سگ از لغت «إخسأ» که با خفت و خواری همراه است، استفاده میکنند. خداوند متعال در رابطه با دوزخیانی که فرادای قیامت تقاضای بیرون رفتن از جهنم را میکنند، فرموده است: «قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَ لاَ تُكَلِّمُونِ»[14]؛ (خداوند) مىگويد: «دور شويد در دوزخ، و با من سخن مگوييد».
در رابطه با جمله «كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ» سه احتمال مطرح شده است؛ احتمال اول، اینکه نافرمانانِ از بنیاسرائیل حقیقةً به بوزینه تبدیل شدند، احتمال دوم، اینکه در عین حال که چهره انسان داشتند، لکن روحیات بوزینه پیدا کردند و احتمال سوم، اینکه جمله مذکور، تمثیل است، یعنی به بوزینه تبدیل نشدند و صفات بوزینه را نیز پیدا نکردند، بلکه از باب تمثیل به بوزینه تشبیه شدهاند. توضیح و تفصیل بیشتر مطلب و قول مختار، انشاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.
«الحمد لله رب العالمین»
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص392.
[2]. کنزالعمال، ج6، ص350، ح16010.
[3]. «الأعراف»:179.
[4]. کلینی، الکافی (ط- الإسلامیة)، ج2، ص374.
[5]. محمد بن محمد، شعیری، جامع الأخبار، ص106.
[6]. «البقرة»:63.
[7]. «یس»:82.
[8]. «فصلّت»:11.
[9]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص274، خطبه 186.
[10]. «التوبة»:119.
[11]. «النساء»:135.
[12]. «الأنبیاء»:69.
[13]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج92، ص112.
[14]. «المؤمنون»:108.